محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829990337
گفتگو با کتایون ریاحی و پسرش:خدا را شاكرم كه پسر این مادر هستم
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: گفتگو با کتایون ریاحی و پسرش:خدا را شاكرم كه پسر این مادر هستم
مدت زیادی است که کتایون ریاحی به جزیره ی کیش هجرت کرده است.
كتایون ریاحی با نقشهایی چون زلیخای سریال حضرت یوسف (ع)، مهین مشرقی شام آخر و. . . در سینما و تلویزیون ایران ماندگار خواهد بود. روزی كه اعلام كرد از این عرصه دور خواهد شد تا زمان بیشتری برای همكاری و فعالیت مشترك با پسرش داشته باشد، همكاران و دوستدارانش در ناباوری فرو رفتند. پنج سال از خداحافظی كتایون ریاحی با سینما میگذرد و در این سالها كه با هجرت او به جزیره كیش هم همراه بود، گهگاه خبرهایی از فعالیتهای تازه او رسیده است.
خبر سفرهایش به مناطق محروم از آفریقا تا سیستان و بلوچستان، راهاندازی خیریه و همین تازگیها رونمایی كتابش در نمایشگاه كتاب فرانكفورت 2014 بهانهای شد تا او را به گپی دوستانه دعوت كنیم؛ دعوتی كه با روی بازپذیرفته شد و ما چند ساعتی مهمان او در جزیره كیش شدیم.
از پیر شدن نمی ترسم
قصه را از آن جایی شروع كنیم كه در اوج با دنیای بازیگری خداحافظی كردید. پخش سریال محبوب حضرت یوسف با بازی شما در نقش زلیخا تمام شد و شما اعلام كردید قصد كنار گذاشتن این حرفه را دارید. چند وقت بعد خبر سفرها و كارهای خیریهتان رسید و در نهایت راهاندازی این خیریه. دلیل ترك بازیگری این بود؟
كارهایی از این دست كه به آنها نیكوكاری و خیریه میگوییم تقریبا همیشه بخشی از زندگی من بوده است و فكر میكنم كم و بیش بخشی از زندگی همه آدمهاست و فقط بستگی به توان، بضاعت و توجه دارد حتی به اندازه یك لبخند امید بخش هم میشود نیكوكار بود. بعد از خداحافظی از سینما و سفرم به آفریقا این مسئله برای من جدیتر شد. پس تصمیم گرفتم حال كه قرار است بخش بزرگتری از زندگیام را به این كار اختصاص دهم بهتر است كارها به صورت سیتماتیك انجام شود. به همین دلیل در سال 91 بنیاد نیكوكاری «كمك» را تاسیس کرده و به صورت جدی شروع به فعالیت كردیم.
در طول این مدت محاسن و معایب آن را تجربه كردم. از جمله چون بیشتر وقت را در بنیاد سپری میكنم متوجه كمبود یك سیستم معنادار برای كار و فعالیت در موسسات خیریه شدم زیرا همچنان كه كار دفتری در این موسسات نیاز به نظم و ترتیب اداری خاص دارد، در عین حال در تضاد با روزمرگی است؛ روزمرگی به مكانیكی شدن منتهی میشود و بخش انسانی را تحت شعاع خود قرار میدهد، در حالی كه برای نیكوكاری اولین نیاز همدلی با همنوع است. از همین رو ما همزمان در حال تحقیق برای پیدا كردن یك روش یا طریقت كه شایسته نیكوكاری باشد، هستیم كه در آینده نزدیك به كمك خدا بتوان حتی رشته تحصیلی فراتر از مددكاری را ارائه كنیم؛ مثل تركیب سبك جدیدی از علوم انسانی و جامعهشناسی كه از فرم تئوری خارج شده و نتیجه عملی آن برای جامعه انسانی قابل لمس باشد.
در طول زندگی هنریام سر و كار من با سیستمهای اداری در حد گرفتن پاسپورت یا انجام كارهای ساده بانكی و از این دست بوده است اما با شروع كار بنیاد با دنیای جدید، عجیب و پیچیدهای مواجه شدم و بعد از مدتی متوجه شدم گویا این چیدمان پیچیده در واقع برای این طراحی شده كه كاری انجام نشود یا به سرانجام نرسد!!! نه برای تسریع، تسهیل یا به نتیجه رسیدن. البته این توضیح لازم به نظر میرسد كه همه آنچه گفتم برای كارهای درست است و اگر كسی بخواهد كار نادرستی انجام دهد، همه كارها در اسرع وقت مهیاست؛ بگذریم... .
برای یك حركت مردمنهاد كه جامعه هدفش مردم نیازمند است و بازوی كمك برای دولت محسوب میشود، این یك فاجعه است چون تمام وقت و انرژی كه باید صرف هدف اصلی شود، صرف فرعیات میشود. در یك جمله با این سیستم كسی دستی برای یاری نمیگیرد اما پای آدم زیاد گرفته میشود برای حركت نكردن و به جلو نرفتن.
میتوانید با مثال توضیح دهید تا حرفهایتان شفافتر باشد؟
در سال گذشته علاوه بر كمكهای بلاعوض به كسانی كه به دلایل متعدد مجبور به كاشت حلزونی به صورت آزاد بودند كه بالای 30 میلیون هزینه آن است، به افرادی وام قرضالحسنه دادیم؛ منظورم قرضالحسنه واقعی است. امسال برای اینكه بتوانیم تعداد این وامها را بیشتر كنیم، فكر كردیم با یك بانك صحبت كنیم و این مسیر را به دست آنها بسپاریم تا ما زمان و انرژیمان را روی كارهای دیگر متمركز كنیم. با بانك مسكن وارد گفتوگو شدیم، آنها وام خرید كالا با بهره 14 درصد را به ما پیشنهاد دادند.
ما فهرست بچههای در نوبت كاشت را دادیم، حدودا بعد از یك ماه و در زمان پرداخت وام به ما اطلاع دادند بهره به 22 درصد رسیده است و در پاسخ اعتراض من گفتند بخشنامه است ولی من میدانستم بخشنامه مربوط به چند ماه قبل بوده و ربطی به زمان توافق ما نداشته است. علاوه بر این در بخشنامه ذكر شده تا سقف 22 درصد یعنی با تایید روسای بانك بهره 14 درصد امكانپذیر بود. ماراتن نامهنگاریها شروع شد كه ما یك بنیاد خیریه هستیم و این وام برای افراد نیازمند است و... . القصه تا زمان جواب رد قطعی، سه ماه گذشت.
سه ماه وقت و انرژی كه باید صرف بچههای ناشنوا میشد كه متاسفانه بعضی از آنها نوبت كاشت حلزونی خود را از دست دادند. به نظر من فرصت مناسبی بود كه بعد از ماجرای مسكن مهر، مدیران بانك مسكن در یك حركت انساندوستانه شركت كنند و با این روش، در بین مردم برای خود كسب اعتبار و اعتماد كنند اما گویا درایت در مدیریت وجود ندارد كه اگر وجود داشت، وضع ما بهتر از این بود؛ باز هم بگذریم... .
شاید اینها قوانین است كه دست و پای مدیران را هم بسته است؟
به نظرم اینها نقص قانون نیست، بیشتر مبهم بودن تبصرههاست و همه چیز بیشتر رابطهای است تا ضابطهای. مثال دیگری موضوع را روشن میكند. جای خالی یك مركز مشاوره در جزیره احساس میشد، به همین دلیل دست به كار شدیم و همزمان اقدامات لازم برای كارهای اداری، اخذ مجوز و. . . را شروع كردیم. ظرف مدت كوتاهی مكان اجاره و تجهیز شد و متخصصان استخدام شدند اما كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها. مرحله اول كه تفاهمنامه بود، انجام شد. سپس از ما یك مسئول فنی خواستند كه تنها روانپزشك متخصص در جزیره را معرفی كردیم.
گفتند روانپزشك نمیشود، روانشناس معرفی كنید. هنوز كسی نتوانسته به این سوال من پاسخ روشنی بدهد كه چرا مدرك دكترای روانپزشك در مقابل كارشناسی ارشد روانشناس قابل قبول نیست؟ منطق میگوید چون كه 100 آید، 90 هم پیش ماست. به هر حال بعد از گذشت زمان زیادی، یك روانشناس معرفی كردیم، مجوز مسئول فنی صادر شد اما پس از شروع كار و اطلاعرسانی به ارگانها و مردم، خبر دادند مجوز قابل اجرا نیست چون مدرك كارشناسی فرد مذكور، مرتبط با كارشناسی ارشد نیست؛ حال شما پیدا كنید پرتقال فروش را!!! اشكال واقعی از كجاست ؟
دانشگاهی که شخص را پذیرفته یا كسانی كه پس از چند ماه بررسی مدارك مسئول فنی، متوجه این نكته نشدند؟ بعد از یك سال اتلاف هزینه، زمان و انرژی ما را مجاب كردند كه انصراف دهیم و باز هم اصل مطلب در حاشیه قرار گرفت. كسانی كه با یك مشاوره كوچك میشد از فجایع بزرگی در زندگیشان جلوگیری كرد.
چند مدت است این كار را شروع كردهاید؟
تقریبا دو سال.
این مشكلات، شما را در این دو سال به اندازه چند سال پیر كرده است؟
من از پیر شدن نمیترسم، البته پیر به مفهومی دیگر. همه چیز را از این منظر نگاه میكنم كه پیر درونم تغذیه شود و این پیر میتواند مشوق و راهنمایم باشد.
با همه این مشكلات سراغ راهاندازی دفتر تهران هم رفتید؟
با شور و اشتیاق! در مقابل مشكلات، همیشه افرادی هستند كه با كمك و مهرشان، امید را زنده نگه میدارند كه دفتر تهران با پشتیبانی و مهر آنان راهاندازی شد. قرار است در آنجا كارهای فرهنگی انجام دهیم. طرحهایی داریم برای گروه ناشنوایان و البته دیگر كودكان. ترجیح ما در دفتر تهران كارهای فرهنگی است كه عواید آن به كودكان ناشنوا تعلق بگیرد. كوچك بودن جزیره كیش و محدود بودن در جزیره، ما را تشویق به راهاندازی دفتری در تهران كرد البته با كارهای گستردهتر. بزرگترین هدف ما بعد از كمك به ناشنوایان برای شنیدن، برای آنان كه از نعمت شنوایی بهرهمندند، گوش شنوای پیامهای زیبای مهر و دوستی را آرزومندیم. به همین دلیل كلاسهایی با حضور اساتید خوب این كار در حوزه خودشناسی، انسانشناسی و... برگزار خواهیم كرد. دوستان و همكاران هنرمندم هم در این كارها كمك خواهند كرد.
در صحبتهایتان به كارهای پژوهشی اشاره كردید. در مورد آن بخش از كارهایتان هم توضیح میدهید؟
برای الگوی كار وامدهی، از گرامین بانك بنگلادش بهره بردیم. یك بانك اسلامی و روستایی است كه موسس این بانك، اقتصاددانی است كه جایزه صلح نوبل در اقتصاد را گرفت چون فقر را در بنگلادش به میزان زیادی كاهش داد. ما سعی داریم از این الگو و پیشنهادهای اقتصاددانان كشورمان بهره ببریم تا وام بدون بهره به نیازمندان بیشتری اختصاص دهیم که باتوجه به توانایی خودشان بازپرداخت آن را انجام دهند. این یك نوع برخورد اسلامی– انسانی است و شایسته است ما كه در كشوری اسلامی زندگی میكنیم رفتارمان اینچنین باشد.
این بخشی از تحقیقات ماست. یكی از افراد ما در بنیاد كمك پایاننامهاش را بر مبنای كاری كه ما در بنیاد انجام میدادیم، نوشته است. با تحقیقات میدانی در روستایی بهنام باغ نرگس كه تحت پوششمان برای تولید گیاهان دارویی است، شروع كردیم. كارآفرینی و تولید گیاهان دارویی بومی منطقه اهداف ما در آنجاست تا افراد بتوانند با گرفتن وام كار كنند و نتیجه كار خودشان را ببینند. سیستم عملی كه در نتیجهاش كارهای خوبی اتفاق میافتد.
علاوه بر اینها، دو اختراع در زمینه آب و انرژی كه كاملا نوآورانه و درراستای حفظ محیطزیست و استفاده در مواقع بحرانی است، به بنیاد اهدا شده كه در حال حاضر با جمعیت هلالاحمر و وزارت نیرو در حال مذاكره هستیم و امیدواریم به كمك خدا بتوانیم این فناوری را در ایران عزیزمان عملی كنیم.
اجراکننده یا خالق؟
شما بهتازگی از سفری برگشتید كه این بار سرزمینهای محروم نبود و ربطی به كارهای خیریهتان نداشت؛ نمایشگاه كتاب فرانكفورت. شما برای برپایی جشن رونمایی كتابتان در این نمایشگاه حضور داشتید. نویسنده بودن چقدر برای شما جدی است؟
من قبل از بازیگری مینوشتم و بازیگری بهدلیل نویسندگی برای من پیش آمد. نویسندگی اولین و مهمترین هدف و وظیفه من است زیرا هر وقت كه نوشتم چارهای نداشتم و باید مینوشتم. نوشتن برای من چیزی ورای تمام اینهاست. در ضمن به بنیاد كمك هم مرتبط است، چون این كارها از فعالیتهای فرهنگی مشترك بنیاد كمك و انتشارات شمع و مه است. همچنین آلبوم «پژواك سكوت» اثر پوریا هم تقدیم به بنیاد شده و كار مشترك پوریا و بتهوون است كه عواید آنها به بنیاد كمك برای كمك به كودكان ناشنوا تعلق میگیرد.
روزی كه از سینما خداحافظی كردید به نیت نویسندگی بود یا كار خیریه؟
به نیت نوشتن خداحافظی كردم اما در مسیر كار نیكوكاری افتادم. ناراضی نیستم برای اینكه خودم را یك زائر میدانم كه در این مسیر زیارت هم میكنم و در عین حال این دو را جداناپذیر میدانم. تجربیاتی كه در این مدت كسب كردم، مرا در نوشتن یاری کرده و دنیای جدیدی را پیشرویم باز كرده است.
انتخاب جزیره كیش بر چه مبنایی بود؟ در پی پیدا كردن محیطی برای نوشتن؟
جزیره كیش جای آرام و پرآرامشی برای نوشتن است اما صرفا به این دلیل انتخاب من نبود. همراهی من با همسرم بخشی از این انتخاب است.
شغل اول شما نویسندگی بوده بعد بازیگری و حالا خیریه. ترتیب اینها در زندگی شما چگونه است؟
پوریا رحیمیان: من از بچگی فكر میكردم مادرم اجراكننده هنر نیست بلكه آفریننده هنر است. بخش بزرگی از آفرینش در نویسندگی است. مادرم دنیا میسازد. قبل از اینكه بازیگر شود، مینوشت و من همیشه از او میخواستم بازیگری را كنار بگذارد و بنویسد. روزی كه او از بازیگری خداحافظی كرد گفت به قولی كه به من داده، عمل كرده است. دوست دارم مادرم تمام كارهایش را كنار بگذارد، پشت میز بنشیند و بنویسد.
كتایون ریاحی: ترجیح من هم این است كه یكجا بنشینم و فقط بنویسم ولی این كار هیچ مغایرتی با كمك كردن ندارد؛ نوشتن میتواند ادامه مسیر كمك باشد. هم كار بنیاد كه الان انجام میدهم و هم نوشتن میتواند هر دو كمككننده باشد. من بهعنوان یك هنرمند از سر ناچاری بهعنوان مدیر عامل یك بنیاد كار میكنم. به محض اینكه شخص شایسته و توانمندی كه از لحاظ تفكر انسانی به هم نزدیك باشیم پیدا كنم، با كمال میل این مسئولیت را تقدیم خواهم كرد؛ خودم میروم به سرزمین قصههایم و فقط مینویسم.
تا امروز یك كتاب بهنام «یك پنجره برای من » از شما منتشر شده، در حالی كه حاصل 30سال نوشتن باید بیشتر از اینها باشد، چه اتفاقی برای كارهای شما افتاده است؟
بخشی از آنها را منتشر نكردم و بخشی از آنها را هم هنوز تمام نكردهام. اتفاقی باعث متوقف شدن نوشتن شده است. رمانی دارم كه نیمهكاره باقی مانده ولی تمام خواهم كرد چون آن قصه و شخصیتهایش منتظر من هستند. باید پركارتر میبودم اما شرایط زندگی و بازیگری و الان كارهای بنیاد كمك فرصت كمی برای من باقی گذاشته اما قطعا وقت و زمانش كه فرا برسد، انجام خواهم داد.
از همكاری مشتركتان با پوریا بگویید؛ كتابی كه برای رونمایی آن در نمایشگاه كتاب فرانكفورت حاضر شدید؟
كتاب «ماهی قرمزه» اولین كار مشترك من و پوریا نبود. پیش از آن یك كتب صوتی با همكاری هم انجام دادیم ولی هنوز وارد بازار نشده است. ماهی قرمز كوچولو اولین كار مشترك ماست كه عرضه شده است، داستانی بود كه من نوشتم و پوریا برای آن آهنگسازی كرد. این كتاب دو زبانه منتشر خواهد شد.
موضوع داستان شما چیست؟ به همان داستان ماهی سیاه كوچولو صمد بهرنگی شبیه است؟
شاید بشود گفت تكامل یافته آن است. ماهی قرمز كوچولو، داستان نسل جدید جهان است در جستوجوی آزادی.
شاید وسوسه شدم
هیچوقت برای دوستانتان در سینما دلتنگ شدهاید؟
دوستی زیباترین رابطه انسانی است كه شامل مرور زمان و نزدیك بودنها نمیشود.
خیلیها خداحافظی شما را جدی نگرفتند و معتقدند شما به سینما برمیگردید، نظر خودتان چیست؟
كسی از آینده خبر ندارد. دیالوگی است در فیلم ترمیناتور كه آرنولد میگوید: من برمیگردم. شاید نقشی پیش بیاید و من را آنقدر وسوسه كند كه برگردم و بازی كنم. I will be back
پوریا از شما خواست كه سینما را ترك كنید، این موضوع پوریا را ناراحت نخواهد كرد؟
در 30 سال گذشته، پوریا بهترین همراه زندگی من بوده است. در هر حالت و شرایطی، پوریا حامی و مشوق من بوده و از من پشتیبانی كرده است. خدا را شكر میكنم كه این موهبت را به من داده است. فرزند تركیب دو واژه «فر» به معنی شكوه و «زند» به معنی زندگی است و فرزند یعنی شكوه زندگی. پوریا شكوه زندگی من است. با این آرزو كه همه فرزندان، شكوه زندگی پدران و مادرانشان باشند و در پناه خدای بزرگ.
پوریا تو درباره این رابطه چه نظری داری؟
مادر و فرزندی است دیگر و فقط خدا را شاكرم كه پسر این مادر هستم.
بازوی ناشنوایان
خیریه شما بهطور تخصصی برای ناشنوایان فعالیت میكند چرا از بین تمام اقشار نیازمند ناشنواها را انتخاب كردید؟
واقعیت این است كه من فكر میكنم ناشنواها ما را انتخاب كردند. در واقع آنها سر راه ما قرار گرفتند داستان هم از پروانه شروع شد. ما با خانوادهای آشنا شدیم كه از سه فرزند آنها دو فرزند ناشنوا هستند و بعد متوجه شدیم در این منطقه افراد ناشنوای زیادی وجود دارد و از طرفی بهزیستی هم ترجیح میداد بازوهای كمك به ناشنوایان بیشتری داشته باشد تا این افراد تحت حمایت قرار بگیرند. ناشنوایی را معلولیت خاموش نامگذاری كردهاند به همین دلیل برای فعالیت اصلی ناشنوایان را انتخاب كردیم. به قول آقای دكتر فرهادی كه بنیانگذار كاشت حلزونی در ایران است، شایعترین معلولیت در جهان، ناشنوایی است و تنها در ایران حدود هزار كودك ناشنوا متولد میشود كه سال گذشته 800 كودك جراحی شدند. خوشبختانه به گفته بهزیستی كشور امسال این رقم افزایش پیدا كرده است.
این گروه نهتنها صدای كسی را نمیشنوند بلكه صدای خودشان را هم نمیتوانند به گوش كسی برسانند. مظلومیت آنها دلیل انتخاب ما شد. نمیتوان اسم این گروه را معلول گذاشت چون بهراحتی و با یك جراحی ساده میتوان یك دنیا را به این كودكان و خانوادهشان هدیه داد. این مشكل حتی بهراحتی قابل حل است و با درست شدن آن، نه یك فرد بلكه یك خانواده نجات پیدا میكند؛ برای اینكه كودكان ناشنوا با این مشكل خانوادهشان را هم درگیر میكنند.
گرد آوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغwww.seemorgh.com/culture
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]
صفحات پیشنهادی
کتایون ریاحی و پسرش پوریا در کیش + تصاویر
کتایون ریاحی و پسرش پوریا در کیش تصاویر در سال گذشته علاوه بر كمكهای بلاعوض به كسانی كه به دلایل متعدد مجبور به كاشت حلزونی به صورت آزاد بودند كه بالای 30 میلیون هزینه آن است به افرادی وام قرضالحسنه دادیم منظورم قرضالحسنه واقعی است كسی از آینده خبر ندارد دیالوگی است در فیمادر آمریکاییپیشازخودکشی۲پسرشراکشت |اخبار ایران و جهان
مادر آمریکاییپیشازخودکشی۲پسرشراکشت یک مادر در شمال شرق اوکلاهما دو پسر خود را در حالی که خواب بودند با شلیک گلوله به قتل رساند و سپس اقدام به خودکشی کرده است کد خبر ۴۶۳۷۲۲ تاریخ انتشار ۱۴ دی ۱۳۹۳ - ۲۲ ۳۴ - 04 January 2015 یک مادر در شمال شرق اوکلاهما دو پسر خود را در حامادري که قاتل پسرش را بخشيد +عکس
مادري که قاتل پسرش را بخشيد عکس مادر مرحوم اميد حبيبي که سالها بي هيچ کم و کاستي خواستار قصاص بود به يکباره پاي چوبهدار بعد از انداختن طناب دار بر گردن قاتل تنها يک کلام گفت بخشيدم مادر مقتول گفت وقتي طناب را به گردن قاتل انداختم نگاهم کرد و آرام گفت تو را به حسين ع ببخمادری قاتل پسرش را بخشید
مادری قاتل پسرش را بخشید آرام نشسته چشمها منتظر به نقطهای خیره مانده اما چهره صبور و آرام است بیهیچ اضطراب و نگرانی دستهایش را به هم میساید و خش خش زحمت و سالها رنج مادری را میتوان از سایش آنها شنید قصه دردها و خوشیها قصه مهربانی مادر به گزارش نامه نیوز شاید بهمادری که قاتل پسرش را بخشید
یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۰ ۵۲ آرام نشسته چشمها منتظر به نقطهای خیره مانده اما چهره صبور و آرام است بیهیچ اضطراب و نگرانی دستهایش را به هم میساید و خش خش زحمت و سالها رنج مادری را میتوان از سایش آنها شنید قصه دردها و خوشیها قصه مهربانی مادر به گزارش خبرنگار خبرگزاری دمادر آمریکایی دو پسرش را با گلوله کشت و خودکشی کرد
مادر آمریکایی دو پسرش را با گلوله کشت و خودکشی کردمقامات پلیس آمریکا اعلام کردند که یک مادر آمریکایی در ایالت اوکلاهما با یک اسلحه دو پسر خود را زمانیکه خوابیده بودند کشت به گزارش خبرگزاری فارس مقامات پلیس امریکا گزارش کردند که «ربکا اسمیت» یک مادر 48 ساله آمریکاییاشتباه ممیزان در حذف قربانصدقههای یک مادر برای نوزاد پسرش
فرزانه قوجلو اشتباه ممیزان در حذف قربانصدقههای یک مادر برای نوزاد پسرش 1393-10-03 08 21 ممیران از سیستم جستجو برای شناسایی و مشخص کردن موارد حذفی استفاده میکنند جالبترین مورد اعلام شده هم حذف دیالوگی شامل قربانصدقه رفتنهای یک مادر برای نوزاد پسرش بود مجموعه اشعار ریشاردسلفی بامزه احسان خواجه امیری و پسرش ارشان!+عکس
سلفی بامزه احسان خواجه امیری و پسرش ارشان عکس سلفی احسان خواجه امیری و پسرش ارشان سلفی بامزه احسان خواجه امیری و پسرش آقا ارشان که در خانه تنها هستند و حوصله شان حسابی سر رفته است احسان خواجه امیری و ارشان مشغول سلفی گرفتن بودند که با بوی سوختگی شدیدی مواجه شدند بقیه ماجرا راپسر 11 ساله جان نامادری باردارش را گرفت
قتل عمد با شلیک گلوله پسر 11 ساله جان نامادری باردارش را گرفت قاتل نوجوان امریکایی که به خاطر خشونت در قتل نامادری باردارش در یک قدمی حبس ابد قرار داشت با پیدا شدن شواهدی متناقض پس از پنج سال بار دیگر به پای میز محاکمه فراخوانده شده است به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نرونالدو و پسرش در آستانه سال نو + عکس
رونالدو و پسرش در آستانه سال نو عکسکریستیانو رونالدو با انتشار پیغام تبریک سال نو میلادی سال 2014 را سال خوب و با دستاوردهای بزرگی دانست و برای سال 2015 نیز آرزوی موفقیت های بیشتر داشته است رونالدو1393 10 11مادر شهید شکرخدا بوالحسنی درگذشت
یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۲ کبری بوالحسنی مادر شهید شکر خدابوالحسنی درگذشت به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه لرستان شکرخدا بوالحسنی ۲۰ خرداد سال 1347 در شهرستان دورود متولد شد و تحصیلات خود را تا پایان دوره ابتدایی ادامه داد در دوران دفاع مقدس در کسوت سرباز بحال غریبی دارم؛ مثل مادری که آخرین سرباز بازگشته از جنگ هم پسر او نبوده
حال غریبی دارم مثل مادری که آخرین سرباز بازگشته از جنگ هم پسر او نبوده چه کسی گفته که عشق بد است به مادر به خانواده به معشوقه به وطن به آرمانها و به تمام آن چیزهایی که در فطرت ماست به گزارش خبرنگار سینما باشگاه خبرنگاران منطق شبه روشنفکری کاملا دیگر حالت دیکتاتوری پیدا کگفتگو با بازیگر میم مثل مادر که حالا بزرگ شده است
گفتگو با بازیگر میم مثل مادر که حالا بزرگ شده استبازیگر مجموعه کیمیا همکاری با مرحوم رسول ملاقلیپور را عاملی برای ادامه فعالیتش در حوزه بازیگری میداند علی شادمان که در عرصه بازیگری نسبت به بازیگران هم سن و سالش تفاوت دارد و استعداد خود را در آثاری که تا به حال از او دیدیم نتقاضای پدر پاشایی از سارق موبایل پسرش!
تقاضای پدر پاشایی از سارق موبایل پسرش پدر مرحوم مرتضی پاشایی از سارق تلفن همراه فرزندش خواست که تلفن را به خانواده پاشایی برگرداند ناصر پاشایی اظهار کرد در مراسم تشییع پیکر پسرم موبایل او به سرقت رفت و حالا هم نزد یکی از طرفدارهای مرتضی است از این فرد درخواست میکنم که تلفنعکسی جالب از رونالدو و پسرش در آستانه سال نو
در اینستاگرام منتشر شد عکسی جالب از رونالدو و پسرش در آستانه سال نو کریستیانو رونالدو با انتشار پیغام تبریک سال نو میلادی سال 2014 را سال خوب و با دستاوردهای بزرگی دانست و برای سال 2015 نیز آرزوی موفقیت های بیشتر داشته است رونالدو ۱۱ ۱۰ ۱۳۹۳ - ۰۶ ۴۹کریستیانو رونالدو و پسرش در لباس عربی + عکس
کریستیانو رونالدو و پسرش در لباس عربی عکسکریستیانو رونالدو ستاره پرتغالی رئال مادرید فرصت تعطیلات کریسمس را غنیمت شمرده است و به همراه خانواده خود به دبی رفت ستاره رئال مادرید حتی در این سفر لباس عربی را هم به تن کرد و عکس گرفت رونالدو قرار است که در روزهای آینده توسط اماراتیعکس جالب پدر و پسری کامران نجف زاده و پسرش!
عکس جالب پدر و پسری کامران نجف زاده و پسرش کامران نجف زاده و آقا پسرش کامران نجف زاده و آقا پسرش روز های تعطیل لباس ها را با هم ست کرده و به خانم خانه کمک میکنند همشهری جوانمطالب مرتبط وقتی کامران نجف زاده بچگی می کند عکس سوتی عجیب کامران نجف زاده در 20 30 عکسسلفی کامران نجف-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها