واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: الگوی تلویزیونی کارآفرینی از کلاهبرداری فرهنگ > تلویزیون - روزنامه جوان نوشت:
لزوم الگوسازي براي كارآفريني و اصلاح فضاي كسب و كار وظيفه هر رسانه متعهدي است و كمكاري در اينباره كاملاً مشهود است اما ورود به اين موضوع نيز بسيار حساس است؛ چراكه الگوسازي ناقص براي پولدار شدن خطرناكتر از كمكاري رسانهها در اين حوزه است و بايد طراحان و تهيهكنندگان اينگونه برنامهها و محتواها مأموريت خود را تحت شعاع تأمين هزينههاي خود نكنند از نگاه سطحي بپرهيزند.
چند روز پيش برنامه پايش موضوع اصلي ضرورت كاهش و حذف مجوزهاي غير ضروري در فضاي كسب و كار را دستمايهاي قرار داد تا نشان دهد كسب و كار درگير مجوزهاي غير ضروري است اما در حاشيه بخش اول اين برنامه به نوعي پيامي به فعالان بخش خصوصي داشت كه «به هيئت رئيسه اتاقهاي بازرگاني رأي ندهيد! و هيئت رئيسه اتاقها سه ماه فرصت دارند تا...»
اما در قسمت دوم صاحب يك برند معروف و توليدكننده مواد خوراكي خوشمزه كه نگارنده نيز به شدت از طعم و ايده بكر آن لذت ميبرد، دعوت شد تا مصايب كارآفريني و برندسازي را در كشور به تصوير بكشد و در وراي آن به عنوان يك الگوي موفق در مهد فرصتها(!) و تهديدها معرفي شود. گروه فيلمبرداري اين برنامه ظاهراً در قراردادي با صاحب برند به سفرهاي استاني نيز رفته و براي كارآفرين تصاوير زيبايي ضبط كرده بود كه مهمترين و زيباترينش از كلام يك راننده مشهدي بود. آنجايي كه با گفت وگوي يك ساعته، راننده تاكسي فهميده بود: «اين كارآفرين نانرسان است و نان بُر نيست و خودش پولدار شده و دوست دارد، ديگران هم پولدار باشند.»
مستند و بخش دوم برنامه پايش حكايت زمينخوردنهاي يك كاسب بود كه هر يك درسي براي پيشرفت است و اينكه حركت در اقيانوس آبي (بازار بكر)، كارآفرين را بالاخره با تمام مصايبش به سر منزل مقصود ميرساند. شايد بتوان اين برنامه مستند - گفتوگو را با نگاه كاملاً مثبت و رسانهاي در چند جمله خلاصه كرد: شكست زمينه پيروزي است؛ پلمب اعدام كسب و كار است؛ خلاقيت عامل مهمي در موفقيت كسب و كار است؛ انسانها از درون خودشان بزرگ ميشوند نه با پول؛ شعب بانكها، شهرها را تاريك كردهاند و...
اما سوي ديگر اين برنامه جنبه تاريكي از فضاي كسب و كار را نيز به نمايش گذاشت كه غير فول اولش در قسمت اول برنامه و درخواست غيرمستقيم از فعالان اقتصادي عضو اتاق بازرگاني، شرط موفقيت اقتصادي را حركت در فضاي تاريك و سوءاستفاده از اعتمادها نشان ميداد. تهيهكننده برنامه با مستند و گفتوگو با كارآفرين نشان ميداد كه كارآفرين، موفقيتش را مرهون گذر از بحرانهايي است كه مسيرش را در خارج از قاعدههاي قانوني و مقررات و عرفهاي اخلاقي موجود تعيين كرده است. بهخصوص كه در ميانه مستند تهيه شده، كلاسهاي آموزشي برندسازي و خروج از بحرانهاي مالي كه توسط اين صاحب برند برگزار ميشود، تبليغ شد و كلاسهاي «ثروتآفريني» شهرام جزايري در زندان را تداعي ميكرد.
در واقع با نگاه به نيمه خالي اين برنامه، تاريكي نهفتهاي به تصوير كشيده شده بود كه بايد نگران و مراقب ترويج آن باشيم. آنجايي كه گفتوگو شونده عطش پولدار شدن با فروش لوازم و لباس به دو برابر قيمت اوليه به اقوام و خويشان در نوجواني را آغاز كارآفرينياش و مثبت تلقي ميكند، ترك تحصيل دانشگاهي به رغم متمول بودن را ارزش ميداند و خلاصه آنكه هدف پولدار شدن وسيله را توجيه ميكند ! كارآفرين مذكور در ادامه پس از شرح شكست در نگهداري چند بوفه مدرسه، به علاقهمندان به پولدار شدن اين نكته را القا ميكند كه براي كسب موفقيت بايد پا روي ارزشهاي اخلاقي گذاشت و از خطوط عرفي جامعه عبور كرد. آنجا كه كارآفرين، پولهاي خانواده را در يك رستوران به باد ميدهد و ورشكست ميشود به نحوي كه ديگر خانواده به او اعتماد ندارند، زيرا حتي نميدانسته بايد خاك بازارر را بخورد اما دوباره با استفاده از يك عمل غير اخلاقي و درج آگهي و سوءاستفاده از نام نمايشگاهها با صفت «اولين»، اعتماد صنف مبلمان اداري را جلب ميكند و در نهايت منجر به افتادن در زندان (احتمالاً كلاهبرداري و در خوشبينانهترين حالت خيانت در امانت درباره چكهاي برگشتي) ميشود. بدهكار 300 ميليوني مشكلش را با چانهزني و پرداخت 30 ميليون تومان موقتاً حل ميكند تا بستني با ني را طراحي ميكند و عطش پولدار شدنش در مسير درست هدايت و موفق ميشود در حركتي تصاعدي و بعد از گذشت تنها شش ماه نه فقط بدهي خود را بدهد كه دو ميليارد تومان نيز پول در حساب خود ببيند !
موفقيتي كه در مسير حركت و توسعه انفجاري برندش باز هم مسير غيرقانوني را انتخاب ميكند و سازمان تعزيرات بعد از احداث يكصد و بيستمين فروشگاه (!) متوجه لزوم اخذ مجوز از اين كارآفرين ميشود!
از اينجا كارآفرين موفق تازه متوجه درگيري و سختي كار در فضاي موجود اقتصادي ميشود و تا دو سال رشد انفجاري توسعه 120 شعبه در شش ماه را متوقف ميكند كه لابد مربوط به اصطكاك با بدنه دولتي و پيچيدگيهاي قوانين و... است!
او از اين پس داد ميزند كه نبايد فضاي كسب و كار، كارآفرين گريز باشد و پلمب يك محل كسب با برند معروف به معناي دار زدن كسب و گرفتن جان برند است و مستند سوءاستفاده از برندش را توسط كاسبان نشان ميدهد و تقبيح ميكند و نيك ميداند كه مسير برندسازي در چارچوب قانون بسيار سخت و موفقيت به راحتي دستيافتني نيست.
اما خودش براي رسيدن به اين مسير خلافها كرده است و عجيبتر آنكه اين خلافها در زير شاخه موفقيتهايش در برنامههاي تلويزيوني پخش ميشود و صاحب برند خود را با مك دونالد و اپل مقايسه ميكند و... نگارنده تأكيد مجدد دارد كه موفقيت يك برند در چارچوب قانوني مانند شركتهاي بزرگ دنيا بسيار الگوساز و مفيد است و مقصود از اين نوشتار هم ناديده گرفتن مصايب و سختيهاي كارآفرين موفق كه اتفاقاً در نهايت، عطش ثروتش را به درستي هدايت كرده نبوده و حتي منظور اين يادداشت تنگنظريهاي متداول در مقابل كارآفرينان موفقي چون صاحب اين برند نيست. اما بايد بپذيريم كه الگوسازي قواعدي دارد و بايد بسيار هوشمندانه به آن پرداخت وگرنه در جامعه كارآفرينگريز ما هدف پولدار شدن به جاي كارآفريني و برندسازي هر فردي را ميتواند به مسير انحراف بكشاند، و در اين ميان نبايد يك رسانه به صرف پر كردن ساعتهاي آنتن خود به آن سطحي و سفارشي نگاه كند. آنچنان كه هم اكنون بيشتر حجم معوقات يا تخلفات ميلياردي به نام توليد و كارآفريني است يا عطش پولدار شدن در مقطعي به گلدكوئيست و شركتهاي هرمي منحرف شد.
مراقب نحوه الگوسازي و برنامهسازان باشيم! 5757
کلید واژه ها: رسانه - مطبوعات - تلویزیون -
چهارشنبه 19 آذر 1393 - 07:00:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]