تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803957948




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهید صبوری روی ساکها ایستاد تا بلندتر از 14 ساله ها جلوه کند


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: شهید صبوری روی ساکها ایستاد تا بلندتر از 14 ساله ها جلوه کند بجنورد - ایرنا - شهید جواد صبوری، هنگام رفتن به جبهه 14 سال بیشتر نداشت و چون با اعزام وی به دلیل کوتاهی قد و پایین بودن سن مخالفت می شد، روی ساک همراهان خود ایستاد تا قامتش بلندتر از آنچه بود، جلوه کند.


به گزارش ایرنا، همرزم شهید می گوید: مسوول اعزام در مشهد نام داوطلبان را نفر به نفر خوانده و با اعزام برخی به دلیل سن و سال کم مخالفت می کرد؛ وقتی نام جواد را خواند، او روی ساک من و یکی از بچه ها ایستاده بود و حتی از ما بلندتر نشان می داد.
"رجب رضایی فاضل" در گفت و گو با ایرنا می افزاید: این ترفند جواد، که چند بار از اعزام برگشت خورده بود، جواب داد و نامش در صندوق اعزامی ها افتاد، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید.
وقتی برای سوار شدن به اتوبوس می رفتیم، یکی از فرماندهان جلو او را گرفت و پرسید: "تو با این سن و سالت چطوری موافقت برای اعزام گرفته ای؟" و می خواست جواد را برگرداند که حدود 50 نفر از بچه ها فرمانده را دوره کرده و با التماس، موافقت او را برای اعزام جواد گرفتیم.
شهید "جواد صبوری"، در چهارم مردادماه 1351 در روستای شیخ "امیرانلو" از توابع بخش سرحد شهرستان شیروان در خراسان شمالی چشم به جهان گشود.
وی فرزند هفتم خانواده بود، دو برادر بزرگترش در جبهه بودند که "علیرضا" پس از ماهها مجاهدت، مفقودالاثر شده بود و همین دل کندن خانواده از جواد را سخت می کرد.
برادر شهید می گوید: جواد با سن کمی که داشت بسیار علاقه مند به رفتن به جبهه بود که به خاطر سن کم و قد کوتاه، با رفتنش مخالفت می کردند و از طرفی خانواده هم با رفتن وی بسیار مخالف بودند.
"محمدرضا صبوری" که 15 سال از برادر شهیدش جواد بزرگتر است به ایرنا گفت: روزی برای اعزام به بسیج رفتم که دیدم جواد بدون مشورت با خانواده لباس بسیجی بر تن کرده و با اصرار زیاد از مسوولان بسیج می خواهد که با رفتن وی به جبهه موافقت کنند.
وی افزود: آنها به خاطر سن کم با رفتن وی مخالفت می کردند اما هر چه می کردند وی از رفتن منصرف شود بیشتر لج و اصرار می کرد که ناگهان با دیدن من ساکش را برداشت و فرار کرد و نمی دانم کجا خود را پنهان کرد.
وی اظهار کرد: من خودم دوست داشتم در همان عملیات اعزام شوم ولی چون دو برادر بزرگترم در جبهه بودند مادرم مدام اشک می ریخت و می گفت بگذار آنها برگردند بعد تو برو، چرا که برایش رفتن همزمان سه پسر به جبهه سخت و غیرقابل تحمل بود.
وی افزود: چهار سال قبل از شهادت برادر کوچکم جواد، "علیرضا" برادر دیگرم به شهادت رسید که هنوز مفقودالاثر است و نشانی از وی به خانواده نرسیده است.
همرزم شهید می گوید: قبل از عملیات در اهواز، مربیان آموزشی تاکید داشتند که در صورت مشاهده زخمی شدن یا شهادت همرزمان خود برنگردید و به کار خود ادامه دهید چرا که نیروهای امدادرسان وظیفه خود را انجام می دهند.
"رجب رضایی فاضل" افزود: جواد که از دل داغدار مادر برای برادر مفقودالاثرش باخبر بود دستم را گرفت و گفت: به حرف اینها گوش نکن، دست مرا بگیر تا اگر به شهادت رسیدم دستم در دست تو باشد و مثل برادر بزرگم مفقود نشوم تا مادرم زیاد بی تابی نکند.
شهید جواد که گویا از شهادت خود مطلع بود، می گفت: اگر زخمی یا شهید شدم مرا به عقب برگردانید و بعد به راه خود ادامه دهید، که همان شب با شنیدن خبر شهادت برادرم شهید "انوشیروان رضایی فاضل" ناچار به ترک منطقه شدم که بعد از 12 ساعت خبر شهادت جواد را شنیدم.
دیگر همرزم شهید جواد صبوری نیز گفت: 70 روز با جواد همسنگر بودیم و در چادری که مستقر بودیم او تمام کارها را انجام می داد و اجازه کار کردن به هیچ کس نمی داد.
"جهانبخش سعادتی" می افزاید: جواد دارای اخلاقی پسندیده و عاشق امام (ره) بود و با سن کم، مدام وصیتنامه اش را که در آن به نماز، روزه، انقلاب و خط امام تاکید شده بود، بازنویسی می کرد که چند بار بچه ها، آنرا یافته و پاره می کردند که او برمی آشفت و می گفت: بر هر مسلمانی واجب است در هر زمانی فوت کرد وصیتنامه داشته باشد.
این همرزم شهید افزود: جواد با سن بسیار پایین، از شجاعت بالایی برخوردار بود و شب شهادتش، زمانی که از طرف اهواز به خرمشهر حرکت کردیم در بین مسیر حرف های واقعا تکان دهنده می زد و می گفت و از همه می خواست تا زنده اند پیرو خط امام بوده و امام را تنها نگذارند.
سعادتی افزود: در خرمشهر خمپاره دشمن به چادر ما اصابت کرد که من زخمی شدم و جواد و یک همرزم دیگرمان که اهل نیشابور بود، به شهادت رسیدند.
شهید جواد صبوری که تا سوم راهنمایی تحصیل کرده بود مسوولیت رزمی کمک تیربارچی را داشت و هنگامی که زمستان سال 1365، در 22 دیماه در عملیات کربلای 5 شاهد وصل را در آغوش گرفت تنها 14 بهار از عمرش گذشته بود و پیکر پاکش در بهشت حمزه رضا (ع) شیروان به خاک سپرده شد.
وی در وصیتنامه خود آورده است: "هدفم از رفتن به جبهه فقط حفظ اسلام و یاری دادن امام عزیزمان است، من آگاهانه راهم را انتخاب کرده ام و این برایم مثل روز روشن است. من شهادت را تنها آرزوی خود می دانم".
**
شهید "علیرضا صبوری"، برادر شهید جواد، فرزند چهارم خانواده نیز که در آذرماه 39 متولد شده و پس از گرفتن دیپلم به خدمت سپاه درآمده بود در چهارم خرداد 61 در 22 سالگی در عملیات بیت المقدس بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید که تاکنون مفقودالاثر مانده است.
برادر شهیدان صبوری در خصوص شهید علیرضا می گوید: علیرضا سن زیادی نداشت اما بسیار آینده نگر بود و می دانست اگر جوانان زیر پرچم رهبری جمع نشوند، گروهک های تروریستی ممکن است که آنان را جذب کرده و به جامعه و نظام ضربه بزنند.
"محمدرضا صبوری" می افزاید: با وجود مخالفت های پدر و مادرم با رفتن علیرضا به جبهه، وی به هر طریقی آنها را راضی کرده و می گفت: من وظیفه خود را انجام می دهم چرا که هر کس برای خود و مملکتش تلاش کند ثواب می کند.
برادر شهید می افزاید: علیرضا به اتفاق دیگر برادرم "کاظم" در برپایی راهپیمایی ها و تظاهرات انقلابی در شهر، نقش برجسته ای داشت و برای برگزاری مراسم مذهبی نیز تلاش زیادی می کرد و همین شور انقلابی منجر به رفتن چندین باره وی به جبهه شد.
وی گفت: سفارش همیشگی شهید این بود که همه مردم بدانند شهدا، برای دفاع از ارزش های اسلامی به جبهه ها شتافتند، خواهران، حجاب اسلامی خود را در همه حال رعایت کنند.
برادر شهیدان صبوری در پایان گلایه ای هم از رسانه ها کرده و می گوید: برادرانم علی رغم سن کم، مانند بسیاری از شهیدان آن روزگار سطح عقیدتی بالایی داشتند ولی متاسفانه هنوز جایگاه شهیدان صبوری چنان که باید به جامعه و جوانان امروز شناسانده نشده است.
وی افزود: آنان با خلوص نیت وارد میدان شدند و ارزنده ترین داشته خود، جانشان را در طبق اخلاص نهاده و جنگیدند و اکنون انتظار می رود که نام، یاد و راه آنان به فراموشی سپرده نشود.
شیروان با 157 هزار نفر جمعیت به عنوان دومین شهرستان پرجمعیت خراسان شمالی 636 شهید تقدیم نظام جمهوری اسلامی کرده است. ک/4
7186/626


15/09/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن