محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832460624
فیلم را هنوز ندیدهام گفتوگو با مادر شهید شیار ۱۴۳/ به یاد ندارم پسرم را بیوضو شیر داده باشم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فیلم را هنوز ندیدهام
گفتوگو با مادر شهید شیار ۱۴۳/ به یاد ندارم پسرم را بیوضو شیر داده باشم
«اختر نیازپور» مادر محمد جعفر رضایی، شهید شیار ۱۴۳ که این روزها زندگیاش بر پرده سینما به تصویر کشیده شده است، میگوید: من فیلم را هنوز ندیدهام... اما زحمات خانم آبیار واقعا جای تشکر دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس، عید نوروز 1361 ما دانشآموزان مقطع راهنمایی و همچنین دانشآموزان مقطع دبیرستان آن زمان را برای اردوی دانشآموزی عازم یزد و اردکان کردند. اتوبوس به راه افتاد. یک طرف اتوبوس ما دانش آموزان شر و شور دوره راهنمایی و یک طرف دیگر صندلیهای اتوبوس را بچههای دبیرستانی پرکرده بودند. اردو از طرف جهاد سازندگی برگزارشده بود و طبیعتا همه بچه های اردو جهادگر بودند و عشق جبهه و جنگ. نمی دانم، شاید بخاطر ریز نقش بودن محمدجعفر بود یا بخت بلند من که او را گذاشته بودند کنار دست من و او را از رفقای دبیرستانی چند صندلی دور انداخته بودند. شاید هم دلش به حال تنهایی من سوخته بود. هر چه بود با رفتار خوبش روی من تاثیر گذاشت. اردوی سرنوشتسازی بود چون بعد از آن سفر که بعدها به سفر عشق معروف شد، بچهها دستهدسته یا یکییکی عازم جبهه شدند. حتما در تاریخ کربلای حسینی زندگی زهیر را خواندهاید. زهیر که تمایلی به دیدار با حضرت اباعبدالله ندارد منزل به منزل از عقب کاروان او روان میشود تا برخوردی با هم نداشته باشند، اما وقتی برحسب اتفاق در منزلی باهم روبه رو میشوند و هر یک خیمههای خود را در دوطرف دشت برپا میکنند امام او را به خیمه خود دعوت میکند و او از رفتن امتناع میورزد. در نهایت با اصرار همسرش به دیدار امام شرفیاب میشود. زهیر پس از آن دیدار متحول میشود و به یاران آن حضرت میپیوندد. بعدها همسر زهیر اینچنین میگوید: نمیدانم در آن لحظات کوتاه چه بر آن دو گذشت که زهیر کربلایی شد. از آن ماجرا گریزی میزنم به ماجرای اردو. طی اردو ما را به دیدار شهید محراب آیتالله صدوقی بردند. نمیدانم مابین آن بزرگوار و این سیزده نفر چه گذشت که پس از بازگشت از سفر کربلایی شدند؟ برادر اکبرزاده که خود از اهالی اردکان و کارمند آن روزگار جهاد سازندگی بود، مقدمات اعزام این سیزده نفر را فراهم کرد و آنها برای گذراندن دوره آموزشی خود دوباره راهی یزد شدند. شهید محمدجعفر رضایی هم جزو این سیزده نفر بود. شهید محسن الوندی، شهیدخسرویان، شهیدکمال حبیبی، شهیدجعفری و شهید مهردادسردارزاده هم دیگر نفرات این گروه بودند. مدتی از اعزام دوستان نگذشته بودکه عملیات والفجر1 و بعد 2 آغاز شد و در همان عملیات محمدجعفر رضایی و دیگر دوستانشان شهید یا اسیر شدند و من که تازگی زبان به شعر بازکرده بودم طبق یکی از نامههای محمدجعفر این گونه نوشتم: رفتیم و بابهار برمی گردیم / بعداز تب انتظار برمی گردیم... آن روز که خورشید ظفر رخ تابید / پیروز به این دیار برمی گردیم و به این ترتیب الفت دیرینه من و محمدجعفر بیشتر شد. شاید بخاطر همین رباعی بود که کمتر جرأت میکردم نزد مادر شهید محمدجعفر رضایی آفتابی شوم. چون از زبان فرزندش این قول را به مادر چشمانتظار داده بودم که او بر میگردد. اما هفته گذشته در حالی افتخار دستبوسی این مادر نصیبم شد که نه او همان مادر سر حال سالهای دور بود نه دیگر آن کوچه مثل سابق ساده و صمیمی. میروم تا با او مصاحبتی داشته باشم از جنس خاطرات. در خیابان شهداء جنوبی با پای پیاده غرق در افکار و تجدید خاطرات گذشته بودم که خودم را مقابل در منزل مادر محمدجعفر رضایی یافتم. مادری که حالا قصه زندگیاش با نقشآفرینی تحسین برانگیز مریلا زارعی چشمهای بسیاری از مردم ایران را بارانی کرده است. به خاطر علاقه زیاد محمدجعفر به مادرش بود که همه بچههای محل و حتی دوستان او را از زبان محمدجعفر «مَ مانی» به معنی مادر خطاب میکردیم و حالا من هستم و مادری رنجدیده با یک چمدان خاطرات دست نخورده و بکر که حتی از چشمان اهالی شیار 143 هم دورمانده است. مشروح گفتوگوی امروز روزنامه جامجم با مادر شهید شیار 143 را در ادامه میخوانیم.
* خانم نیازپور اگر اجازه دهید گفتوگو را از زندگی خودتان آغاز کنیم و خانوادهتان. اختر نیازپورم، مادر شهید محمدجعفر رضایی. متولد 1310 بیجار هستم، دو دختر و چهار پسر دارم، محمدجعفر فرزند چهارمم و متولد 1343بود. وقتی که در همین اتاق که می بینید به دنیا آمد هوا تقریبا سرد بود و بخاطر این که پسرم سرما نخورد کرسی گذاشتیم، من او را شیر می دادم و روی کرسی می خواباندم. محمدجعفر از همان کودکی بسیار مهربان بود و پدرش خیلی او را دوست داشت. نمی دانم چطور برای اعزام به جبهه پدرش را راضی کرد.. با توجه به این که پدرش علاوه بر شغل کارمندی آموزش و پرورش در امر بنایی تبحّر داشت محمدجعفر به او کمک می کرد و در کار منزل هم به من یاری می رساند. *در فیلم شیار 143 همین نکته برجسته شده است، شخصیت شهید در کنار مادر و پای دار به قالیبافی می پردازد. بله گلیمچه بافی بلد بود و به من خیلی کمک می کرد و این گلیمی که می بینید و مزین به نام امام خمینی(ره) است هم از کارهای اوست و یادگاری ارزشمندی ست که با هیچ چیز آن را معاوضه نمی کنم. *دوست دارم درباره اعزامش به جبهه بیشتر برایمان توضیح دهید. شب قبل از اعزام محمدجعفر به جبهه، دختر عموی پسرم مهمان ما بود. دیدم محمدجعفر تندتند چیزی می نویسد. از او پرسیدم چه می نویسی؟ و او در پاسخ گفت: برای خواهرم در شهرستان قروه نامه می نویسم. بعد از اتمام نامه آن را روی تاقچه پشت آینه گذاشت. دخترعمویش رفت تا آن را بردارد و بخواند، محمدجعفر نامه را ازدستش گرفت و با خود برد. فردا وقتی برای کاری خواستم از خانه بیرون بروم دیدم نامه را همان شب داخل کفش من گذاشته است. در واقع آن نامه وصیت نامه محمدجعفر بود. چند روزی انتظار کشیدم تا این که بالاخره یک شب ساعت یازده به من زنگ زد. در آن زمان تلفن های بیجار هندلی بود و از مخابرات ارتباط برقرار می شد. با کمی دلخوری از او پرسیدم کجایی؟ و او گفت اهواز هستم و نگران من نباشید. * و این نگرانی و دلواپسی سال ها به درازا انجامید. بله... این انتظار درست پانزده سال طول کشید تا بالاخره پیکر محمدجعفر را به بیجار آوردند. حالا با این تفاسیر نمی دانم شانس با مرحوم پدر محمدجعفر بود که آبان 1373 درست همزمان با سی سالگی پسر رشیدش به او ملحق شد یا با مادری که بعد از پانزده سال عصر یک روز بهمن و سرد و ساکت به دیدار پسرش دلشاد شد؟ * چشم انتظاری آن هم برای عزیزی که رفته کار دشواری است. کمی درباره این سال های دوری و پر از انتظار برای ما بگویید. پس از فوت پدر محمدجعفر، پانزده ماه بعد پیکر شهید به وطن بازگشت. در آن سال های سخت، انتظار کار من و مرحوم پدرش بود و چشم دوختن به در... . مونس ما یک رادیو قدیمی بود تا بلکه خبری از پسرم به دست بیاورم. *این رادیو در فیلم شیار 143 هم حضور پررنگی دارد و خانم آبیار تقریبا از آن یک شخصیت ساخته است. من فیلم را هنوز ندیدهام، ولی شنیدهام... در آن ایام هر زنگی، هر تلفنی که به صدا در می آمد، گمان می کردم محمدجعفر است. زنگ خانه را می زدند فکر می کردم اوست و سریع به سمت در می دویدم، تلفن زنگ می خورد تمام دلم می ریخت، تا بالاخره یک روز عصر، بهمن ماه بود، دامادم خوشحال به منزل ما آمد و گفت مژده بده، جعفر را آوردند. ابتدا فکرکردم او زنده است، اما پس از مدتی متوجه شدم که نه.... (بغض میکند)... منزل ما پُر شد از فامیل و همسایه. به همراه پسرم سعید و داماد و سایر فامیل به بنیاد شهید شهر رفتیم. در یک زیرزمین روی یک تخت یا سکو چند تابوت قرار داشت. تازه فهمیدم که پیکر پسرم را آورده اند. خواستم جلو بروم تا او را ببینم، اما همراهان ممانعت کردند. با هر زوری بود خودم را به پیکر رساندم، باور کنید می دانستم کدام تابوت است، حضورش را حس می کردم، کفن شده بود، با کمک پسرم سعید، کفن را کنار زدم و وقتی پیشانی بلند او را که مشخصه بارز محمدجعفر بود، لمس کردم، باورم شدکه او بازگشته است. *خیلی سخت است بپرسم چه حالی داشتید. شکر... شکر...شکر... سجده شکر به جا آوردم که فرزندم در راه وطن و اسلام شهید شده است... شکر خدا را به جا آوردم. * ارتباط و آشنایی تان با خانم آبیار چگونه شکل گرفت؟ بعد از آن تاریخ داستان زندگی من مورد توجه خانم نرگس آبیار قرار گرفت و او برای تحقیق بارها با من مصاحبه انجام داد. اوایل به بیجار میآمد و با ضبط صوت و بعضا نوشتن مطالب، خاطره هایم را یادداشت می کرد. گرچه تاکنون موفق نشدم فیلم را ببینم و دوست دارم که می شد تهیه کنندگان و خانم آبیار دست کم یک بار در بیجار شهری که داستان اصلی در آن رخ داده نمایش میدادند، اما زحمات خانم آبیار واقعا جای تشکر دارد. *آخرین بار چه زمانی محمدجعفر را دیدید؟ وقتی از رفتن محمدجعفر مطلع شدم همراه پسرم سعید خودم را به محل اعزام رساندم. دوستان او را یکی یکی دیدم ولی از پسرم خبری نبود. بعدها متوجه شدم خودش را پشت ستونی پنهان کرده است تا مبادا منصرفش کنم. چند وقت بعد سعید گفت، من هم او را دیدم و او از من خواست تا به مادر چیزی نگویم تا مانع سفرش نشود. * جالب است که فیلمی از شب عملیات بعدها به دست می آید که در آن محمدجعفر ضمن معرفی خودش می گوید: من اهل بیجار هستم ولی ازیزد اعزام شده ام و پس از چهل روز آموزش رزم به جبهه اعزام شده ام. آهی می کشد و با افسوس می گوید: افسوس این فیلم راهم مثل فیلم شیار143 ندیده ام. محمدجعفر بعد از اردوی یزد خیلی از شهر یزد و اردکان تعریف می کرد، مابین اردوی یزد و آموزش نظامی محمد جعفر بیشتر اوقاتش را با دوستانش بود و کمتر به خانه می آمد. شاید داشتند باهم قرار و مدار سفر بی بازگشت را می گذاشتند. او بیشتر با شهیدمحسن الوندی و شهیدکمال حبیبی دوست بود. * همرزمان محمدجعفر را هنوز می بینید؟ محمدتقی کریمی و ابوالقاسم تختی بعد از آزادشدن از اسارت به دیدنم آمدند. وقتی واقعه را از آنها پرسیدم محمدتقی کریمی گفت: شب عملیات ما از دو طرف به سمت مواضع دشمن در حال پیشروی بودیم، محمدجعفر که جزو دسته مابود ناگهان روی زمین افتاد، اما بخاطر تاریکی مطلق منطقه ندیدم که گلوله خورده باشد، اما از صورتش خون می ریخت و به روی خاک افتاده بود، او می گفت ما هشت سال در اسارت دشمن بعثی بودیم و فکر می کردیم محمدجعفر فقط زخمی شده است. * هیچ وقت به خودتان گفته اید کاش به یزد نمی رفت تا هوای جبهه نکند؟ هیچ وقت... هرگز... به این موضوع فکر نکردم. چون او به دنبال هدفش رفت. او خیلی مهربان بود. در نامه هایش همیشه فامیل و حتی همسایه ها را به اسم یاد می کرد و احوالشان رامی پرسید. ما با رضایت کامل او را به جبهه فرستادیم. ما سال های چشم انتظاری را در همین اتاق که از ابتدای زندگی در آن هستیم با سختی و نگرانی گذراندیم. محمدجعفر همیشه می گفت خوش به حال کسی که شهید شده است، انگار روح آسمانی اش از همان دوران نوجوانی تاب و تحمل این دنیای خاکی را نداشت. *خانم نیازپور تا حالا خواب پسر شهیدتان را دیده اید؟ بارها در عالم خواب او را دیدهام. یک بار خواب دیدم او روی دیوار حیاط نردبانی گذاشته و می گوید نردبان را بگیر تا بیایم داخل خانه و من و پدرش به استقبالش رفتیم و او را به خانه آوردیم. یک بار هم خواب دیدم همسرم گفت محمدجعفرشهید شده است. *خاطره تلخی هم از این سال ها دارید؟ دوسال قبل وقتی نصفه شب به حیاط رفتم دو نفر در حیاط را بازکردند با چوب دستی به روی دستم زدند، مرا زخمی کردند. دست و پا و دهانم را بستند و همه دار و ندارم را بردند. سمعک ام را هم شکستند. حالا دیگر گوشم خوب نمی شنود. * در میانه گفتوگو یادآوری میکنم که امروز که کنار دست شما نشستهام محمدجعفر پنجاه ساله شده است... اشک در چشمانش حلقه میزند و از خاطرات شیرین آبان 1343 برایم حرف میزند: آن زمان زنها در منزل زایمان میکردند. در همین اتاق محمدجعفر به دنیا آمد و بخاطر سرمای آن سالها کرسی گذاشتند و او را شیر می دادم و روی کرسی می خواباندم و سراغ کارهایم میرفتم. به یاد ندارم او را بیوضو شیر داده باشم. انتهای پیام/ک
93/09/05 - 10:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]
صفحات پیشنهادی
با حضور دانشجویان دانشگاههای قم صورت گرفت اکران فیلم شیار ۱۴۳ و تجلیل از مادر شهید زین الدین در قم
با حضور دانشجویان دانشگاههای قم صورت گرفتاکران فیلم شیار ۱۴۳ و تجلیل از مادر شهید زین الدین در قمهمزمان با سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین فرمانده لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب ع استان قم فیلم شیار ۱۴۳ در دانشگاه قم اکران شد به گزارش خبرگزاری فارس از قم به نقل از روابط عمومی سپاهعوامل «شیار 143» با مردم خرمشهر فیلم می بینند/ تجلیل از چهار مادر شهید -
عوامل شیار 143 با مردم خرمشهر فیلم می بینند تجلیل از چهار مادر شهید اکران مردمی فیلم شیار 143 با حضور عوامل این فیلم سینمایی پنجشنبه 29 آبان ماه با تجلیل از چهار مادر شهید در تالار خلیج فارس خرمشهر برگزار می شود به گزارش خبرگزاری مهر نخستین نشست عوامل فیلم سینمایی شیفرمانده مرکز بسیج فرهنگیان آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس خبر داد اعلام برنامههای هفته بسیج در آموزش و پرور
فرمانده مرکز بسیج فرهنگیان آموزش و پرورش در گفتوگو با فارس خبر داداعلام برنامههای هفته بسیج در آموزش و پرورش اکران رایگان فیلم شیار ۱۴۳ برای فرهنگیانفرمانده مرکز بسیج فرهنگیان آموزش و پرورش به اعلام برنامههای هفته بسیج در این وزارتخانه پرداخت و گفت فیلم سینمایی شیار ۱۴۳ در رشیار ۱۴۳ دردهای ناگفته مادران شهدا است/ ساخت فیلم دفاع مقدس برایم افتخار است -
آبیار در جمع اسلامشهریها شیار ۱۴۳ دردهای ناگفته مادران شهدا است ساخت فیلم دفاع مقدس برایم افتخار است اسلامشهر - خبرگزاری مهر کارگردان فیلم شیار ۱۴۳ در مراسم افتتاح اکران این فیلم در سینما فجر اسلامشهر گفت ما همه مدیون شهدا هستیم و من دست تک تک مادران شهدا را می بوسم به گزارعوامل «شیار 143» با مردم خرمشهر فیلم می بینند/ تجلیل از چهار مادر شهید
عوامل شیار 143 با مردم خرمشهر فیلم می بینند تجلیل از چهار مادر شهیداکران مردمی فیلم شیار 143 با حضور عوامل این فیلم سینمایی روز پنجشنبه 29 آبان ماه با تجلیل از چهار مادر شهید در تالار خلیج فارس خرمشهر برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس نخستین نشست عوامل این فیلم سینمایی در شگفتوگوی تفصیلی فارس با نرگس آبیار: زنان سرسخت روستایی شخصیت اصلی «شیار ۱۴۳» را تشکیل میدهد
گفتوگوی تفصیلی فارس با نرگس آبیار زنان سرسخت روستایی شخصیت اصلی شیار ۱۴۳ را تشکیل میدهدکارگردان فیلم شیار ۱۴۳ دلیل انتخاب نقش اول این فیلم را شناخت از زنان سرسخت روستایی کرمان اعلام کرد به گزارش خبرگزاری فارس از خوزستان فیلم شیار 143 از جمله فیلمهایی با مضمون دفاع مقدس اسکارگردان شیار 143 راوی بغض مادران شهید شد
با حضور در نمایشگاه مطبوعات کارگردان شیار 143 راوی بغض مادران شهید شد عوامل فیلم سینمایی شیار ۱۴۳ در آستانه اکران این فیلم سینمایی ظهر روز گذشته ۱۹ آبان ماه در بیستمین نمایشگاه مطبوعات حاضر شدند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز عوامل فیلم سینمایی «رضا سیمخواه در گفتوگو با فارس: پیشنهاد رسمی برای هدایت تیم فرنگی جوانان به من نشده است/ خواستههای زیادی ندا
رضا سیمخواه در گفتوگو با فارس پیشنهاد رسمی برای هدایت تیم فرنگی جوانان به من نشده است خواستههای زیادی ندارمسرمربی اسبق تیم ملی کشتی فرنگی گفت هیچ پیشنهاد رسمی برای هدایت تیم ملی کشتی فرنگی جوانان به من نشده است رضا سیمخواه در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس در پاسخفیلم/ نوحۀ محمود کریمی- میاد صدای غریب مادر...
فیلم نوحۀ محمود کریمی- میاد صدای غریب مادر دانلود لینک ۲۶ ۰۸ ۱۳۹۳ - ۱۴ ۴۶سیدغلامرضا موسوی در غرفه : انتشار کتاب فیلمنامه «شیار ۱۴۳» همزمان با اکران/ فیلمنامههایی نظیر فیل
سیدغلامرضا موسوی در غرفه خبرگزاری فارس انتشار کتاب فیلمنامه شیار ۱۴۳ همزمان با اکران فیلمنامههایی نظیر فیلم نرگس آبیار نقشه راه استتهیهکننده سینمای ایران با حضور در غرفه خبرگزاری فارس در نمایشگاه از انتشار کتاب گفتوگو و فیلمنامه فیلم سینمایی شیار ۱۴۳ خبر داد سیدغلامرضا موفیلم شیار ۱۴۳ در نقاط محروم اصفهان به روی پرده می رود/ اکران در سینما قدس با حضور مریلا زارعی -
همت زاه فیلم شیار ۱۴۳ در نقاط محروم اصفهان به روی پرده می رود اکران در سینما قدس با حضور مریلا زارعی اصفهان – خبرگزاری مهر نماینده کارگردان فیلم شیار ۱۴۳ در اصفهان با اعلام برگزاری مراسم افتتاحیه اکران این فیلم در سینما قدس با حضور مریلا زارعی بازیگر اصلی و دریافت کننده سیاكران فيلم سينمايي شيار ۱۴۳ در دامغان آغاز شد -
براي اولين بار در استان سمنان اكران فيلم سينمايي شيار ۱۴۳ در دامغان آغاز شد دامغان – خبرگزاري مهر براي اولين بار در استان سمنان به همت بسيج دانشجويي دانشگاه هاي شهرستان دامغان فيلم سينمايي شيار ۱۴۳ در اين شهر اكران خود را آغاز كرد مصطفي شيرپور مسئول اكران فيلم شيار ۱۴۳ در گفتگنشست صمیمی عوامل شیار 143 با معاون بنیاد شهید
نشست صمیمی عوامل شیار 143 با معاون بنیاد شهید تهران- ایرنا- معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران با عوامل فیلم شیار 143 دیدار و گفت و گو کرد به گزارش ایرنا از بنیاد شهید میعاد صادقی در این نشست با تقدیر از عوامل شیار 143 در سخنانی بر حمایت بنیاد شهید ومادری که قصه «شیار ۱۴۳» زندگی اوست
مادری که قصه شیار ۱۴۳ زندگی اوستتاریخ انتشار چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۱ ۴۰ اخترنیازپور مادر شهید محمدجعفر رضایی که شخصیت الفت «شیار ۱۴۳» بر اساس او شکل گرفته است درباره فرزند شهیدش میگوید چی بگم دیگه ۲۲ بهمن رفت بعد از ۱۵ سال استخوانهایش را توی تاب«شیار 143» انگیزه ترانهسراییام را زنده کرد/ تقدیم یک کلیپ به 7 هزار مادر شهید -
صابر خراسانی در غرفه مهر شیار 143 انگیزه ترانهسراییام را زنده کرد تقدیم یک کلیپ به 7 هزار مادر شهید شاعر و ترانهسرای جوان کشورمان در تشریح تازهترین فعالیتهای خود در عرصه شعر و ترانه از تقدیم یک ترانه به بازیگر فیلم شیار 143 به منظور پاسداشت مادران شهدای گمنام خبر دادیک مناظره داغ سینمایی بین مسعود فراستی و کارگردان «شیار ۱۴۳» فراستی: شما با مدیوم ادبی سراغ سینما آمدید/ آبیار
یک مناظره داغ سینمایی بین مسعود فراستی و کارگردان شیار ۱۴۳ فراستی شما با مدیوم ادبی سراغ سینما آمدید آبیار ادبیات بنیاد سینماستمسعود فراستی منتقد سینما در مناظره خود با نرگس آبیار عنوان کرد آبیار با مدیوم ادبی وارد سینما شده که این در آثارش هم دیده میشود به گزارش خبرگزاریبا حضور قائم مقام بنیاد شهید صورت گرفت دیدار از خانواده و بازماندگان مادر شهید بابایی در قزوین
با حضور قائم مقام بنیاد شهید صورت گرفتدیدار از خانواده و بازماندگان مادر شهید بابایی در قزوینهمزمان با درگذشت مادر سرلشگر خلبان شهید بابایی سردار محسن انصاری قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور به همراه مدیرکل و معاونان بنیاد استان قزوین از خانواده و بازماندگان این مادر ب-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها