واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: درسی که ناتمام ماند- آمنه صارمی* شاید نتوان تعداد زیادی از مشاغلی که انسان ها در جامعه برمی گزینند، یافت که در آن شاغل با همه وجودش و با سوز و گداز فرآیند سازندگی اجتماع پیرامونش را دنبال کند اما بدون تردید معلمی اگر در راس چنین مشاغلی نباشد در رتبه های نخست آن قرار خواهد داشت.
معلم عاشق تربیت است، همچون شمع در هر شرایطی می سوزد تا به محفلی روشنی بخشد چرا که قوی ترین انگیزه در آنها، شوق انسان سازی است.
این افراد، از هدایت فردی به شادی و خرسندی دست می یابند، به مدرسه و کلاس عشق می ورزند، زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل تر می تواند به هدف انسان سازی خود برسد.
گاهی معلم در کنار اولیا، دانش آموز را از خطر سقوط فکری واخلاقی و فرهنگی نجات می دهد، گاهی او را از خطر سقوط و غرق شدن به هنگام سیلاب و گاهی نیز جان خود را فدا می کند تا تیرک دروازه بر سرشاگرد سقوط نکند و جامعه نام معلم فداکار را پسوند نامش می کند.
در جامعه اسلامی ما معلمان همیشه الگو بودند و کم نبودند دانش آموزانی که حتی پس از آنکه خود از بهترین دانشگاهها فارغ التحصیل شدند و بر کسوت مدرسی تکیه زدند باز هم بر دستان معلمانشان که الفبای زندگی را به آنها آموخت بوسه زدند.
معلمان اگر چه با فشارهای روحی و روانی فراوان در زندگی مواجه هستند، اگر آنها نیز مانند دیگر اقشار جامعه فشارهای اقتصادی را بر دوش می کشند اما به واسطه جایگاه و مقامی که دارند همواره سنگ صبور دانش آموزان بوده اند.
شاید زمانی دانش آموزی از دست معلم گلایه کرده باشد، شاید اشکی ازچشم دانش آموزی به واسطه سخت گیری معلم برای تربیت بهتر و تلاش برای یادگیری بیشتر چکیده شده باشد اما بدون شک معلم مانند هر پدر و مادری صلاح دانش آموز را می خواسته است.
چندی پیش در شهر فرزانگان بروجرد همه دیدند و شنیدند که دانش آموزی با ضربه چاقو بر همه اندوخته هایش خط کشید و به زندگی معلم در کلاس درس فیزیک، پایان داد.
هنوز فرمول های سخت فیزیک نوشته شده از سوی معلم بر روی تخته سیاه حل نشده بود که چشمان معلم سیاهی رفت، نفس در سینه اش حبس شد و صدای هیاهوی بچه ها در کلاس آخرین شنیدهایش شد.
دانش آموزی که در حل فرمول های زندگیش مانده بود می خواست با حذف استاد همه مسایل را پاک کند، چاقو را پاک کنی تلقی کرد و با کشیدن آن بر شاهرگ حیات خویش خون گلوی معلم اش را ریخت و ابهام فرمول های مانده بر تخته سیاه را زیر برق چاقو روشن کرد.
وقوع قتل در کلاس درس نه در خیابان، در محفل علمی نه در نزاع دسته جمعی و در جایی که محل تعلیم و تربیت است و معلم در آن بالانشین مجلس است ، دردناک و تاسف آور است.
خونی ریخته می شود و معلمی که الگوی دانش آموزان است در مقابل چشم دانش آموزش در خون غوطه ور می شود.
دانش آموز چاقو به دست ، دانسته یا ندانسته، شکسته است آن چه قرن ها در وصف حفظ حرمتش بر گوش او و اجداش خوانده اند.
اگر چه او بعد از این عمل زشت پا به فرارمی گذارد و معلم جوان، شناور در دریا خونش به کرانه های ابدیت می پیوندد اما فرار هرگز نتوانسته است در برابر غرش وحشتناک طنین شکستن هر چه دیوار حرمت است در آسمان این دیار سد شود.
هنوز قاتل از محل دور نشده که خبر قتل معلم در شهر بروجرد می پیچد و رسانه ها و خبرگزاری ها ، پایگاههای خبری به یکباره خبر از جنایتی هولناک در یکی از مدارس این شهر می دهند.
خبری که اثر نامطلوبی بر اذهان عمومی به ویژه جامعه فرهنگی گذاشت،همکاران معلم غلتیده در خون، فردای آن روز با تجمع در مقابل آموزش و پرورش خواستار رسیدگی هر چه سریعتر وزارت آموزش و پرورش به این موضوع و دستگیری هر چه سریعتر قاتل از سوی نیروی انتظامی و دستگاههای قضایی شدند.
تا هر چه سریعتر با این دانش آموز که اینگونه حرمت و شان محیط های آموزشی و معلمان را خدشه دار کرده برخورد شود، به امید آن که در آینده شاهد تکرار چنین حوادثی آن هم در نظام تعلیم و تربیت نباشند.
وقوع چنین حوادثی هر علتی که می خواهد داشته باشد، اما چنین مسایل و جنایاتی در محیطی آموزشی به ویژه در سر کلاس درس و در مقابل چشم صدها آینده ساز چه آثاری می تواند داشته باشد.
چه پاسخی می توان به فشار روانی و ترس و وحشت وارد شده بر هریک از دانش آموزان و معلمان دبیرستان حافظیه بروجرد و دانش آموزان دیگر مدارس داد.
چه پاسخی می توان به حرکت جوانی 15 ساله که هنگام رفتن به مدرسه به همراه کتاب ، چاقو حمل می کند داد، آیا می خواهد در کنار درس با تیزی چاقو طرحی دیگر از زندگی را حک کند ، طرحی که آینده اش را در کنار میله های زندان باید تداعی کند و یا آبروی پدر و مادر و زحمات چندین ساله آنها را به چوب دار گره بزند.
نمی خواهیم بگویم در قتل معلم بروجردی در سر کلاس درس چه کسی مقصر است "خانه یا مدرسه"، اما می خواهیم یادی کنیم از زمانی که بردن هر چیز غیر از وسایل مدرسه و خوراکی به مدرسه ممنوع بود.
و افسوس که امروز در جیب دانش آموزان ما علاوه بر موبایل برخوردار از صدهها برنامه ضد اخلاقی، انواع سلاح های سرد هم وجود دارد و در اغلب برنامه های پخش شده از رسانه ها به قتل، غارت ، جنایت و شیوه های مدرن سرقت منتهی می شود.
افسوس که در مدارس به آذین بندی کلاس ها ، لباس دانش آموزان ، بوفه مدارس ، مشارکت اولیا در امر مدرسه سازی توجه می شود، اما به بعد شخصیتی و روانی دانش آموزان و بهره گیری از روانشناسان با تجربه و متعهد در مدارس هم برای معلمان و هم برای دانش آموزان بهای لازم داده نمی شود.
باید قبول کرد که بهره گیری از کارشناسان روانشناس در محیط های آموزشی می تواند نقش مهمی در کاهش ناهنجاری های مختلف دانش آموزان و همسو شدن آنها با اولیا و مربیان داشته باشد.
باید از قبل می اندیشیدیم تا خون معلم بیگناهی در سر کلاس نریزد، کودکانی از نعمت پدر محروم نشوند و جوانی کم سن و سال مهر قاتل بر پیشانیش نقش نبندد.
* خبرنگار ایرنا در شهرستان بروجرد
05/09/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]