واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اعتماد به نفس با هنر آشپزي فرانسوي ترجمه:مونا رفيعي «جولي و جوليا» ساخته نورا افرون از داستان تا فيلمنامه جولي و جوليا يک فيلم درام است که نورا افرون آن را نوشته و کارگرداني کرده است. اين فيلم اتفاقات زندگي سرآشپز معروف جوليا چايلد را به تصوير کشيده است. فيلمنامه از دو کتاب زندگي من در فرانسه، زندگي نامه جوليا چايلد نوشته الکس پرادوم و همچنين زندگينامه جولي پاول اقتباس شده است. در آگوست 2002 پاول کار مستند کردن تجربيات آشپزي اش را به صورت آنلاين از روي 524 طرز تهيه غذاي آموزش هنر آشپزي فرانسوي نوشته جوليا چايلد آغاز کرد و بعد از آن نيز بلاگي در اين مورد ايجاد کرد. افرون ساخت جولي و جوليا را در مارس 2008 آغاز کرد و مريل استريپ در نقش جوليا چايلد و امي آدامز در نقش جولي پاول ظاهر نشدند. جولي پاول، منشي موقت و مأيوس تلاش خود را براي پختن 524 دستور پخت آشپزي از کتاب آموزش هنر آشپزي فرانسوي آغاز مي کند. او تجربيات و مشکلاتش را در بلاگي ثبت مي کند که مورد توجه جمعيت علاقمندان به آشپزي قرار مي گيرد. اين فيلم، سال هايي که چايلد و شوهرش پل (استنلي توچي) طي سال هاي 1940 و 1950 در پاريس گذراندند. يعني سال هايي که همسرش به عنوان يک ديپلمات خارجي بايد در فرانسه مي گذراند را نيز به تصوير کشيده است. جولي پاول زن جوان و با استعدادي است که در اواخر دهه سوم زندگي اش در مي يابد که زندگي اش را در يک موسس دولتي در نيويورک به هدر داده است. او که در آستانه سي سالگي قرار دارد و مشکلات موجود او را آزار مي دهد، در تابستان 2002 يک مرتبه اين فکر به ذهنش خطور مي کند که خودش را از وضعيت پوچي و بيهودگي منشي گري بيرون بکشد. بلاگ او که نامش را جولي و جوليا نهاده است با استقبال فوج فوج خوانندگان روبه رو مي شود. اين خوانندگان موفقيت ها و مشکلاتي را که جولي براي عمل کردن به دستورالعمل هاي چايلد با آن ها مواجه مي شود را به دقت دنبال مي کنند. پاول ثابت کرد که بلاگري خوب، باهوش و فروتن است و بياني شيوا دارد. او قبل از هر چيز شيوه تغذيه دنيا را زير سوال مي برد و غوغايي براي آشپزهاي خانگي عادي به راه مي اندازد : « جوليا چايلد از شما مي خواهد؛ از همين شمايي که در خانه هاي درندشت اطراف شهر زندگي مي کنيد و شغل تان منشي گري است و کاري نمي کنيد مگر آن که براي خريد به مايل ها آن طرف تر از خانه تان برويد. او شما را تشويق مي کند تا بدانيد چطور شيريني هاي خوشمزه بپزيد يا چه کنيد تا لوبياي سبز کنسرو شده طعم و مزه بهتري داشته باشد...» و اين گونه بود که يک قهرمان ملي آنلاين متولد شد. جولي و جوليا تلاشي بود که پاول انجام داد تا از موفقيت غيرقابل پيش بيني اش بهره ببرد، کتابي به اندازه بلاگش، زماني که پاول تمام ذهنش را بر روي آشپزي متمرکز کرده است. نشان مي دهد که يکي از بهترين هاست و در واقع يک متفکر و سنت شکن است. فيلم جولي و جوليا در مقايسه با بلاگ چيزهاي بيشتري براي گفتن دارد. محتويات يک ذهن آشفته که خويشتن دار نيست ما را به جاهايي مي برد که ترجيح مي دهيم از آن جا سر در نياوريم. مثلا زندگي خصوصي دوستان پاول، مطب پزشک زنان و زايمان او (جايي که جولي مجبور شده بود براي پرداخت قرض هاي که بر روي کارت اعتباري اش بالا آورده بود، تخمکش را بفروشد)، يا حمله هاي گاه و بي گاه سردرد مرموز اريک (که گاهي اوقات يک روز کامل اريک را به خود اختصاص مي داد و بوي خاصي از او استشمام مي شد) يا گاهي به سراغ لوله هاي بندآمده زير تخته کف پوش پوسيده آپارتمان او و اريک مي رود، آلونکي مملو از لباس هاي کثيف، يا حتي به سراغ لايه هاي ضخيم گرد و خاک، بوي آشغال هاي کهنه و فضولات بچه گربه ها مي رود تا تصاوير ويژه ارائه داده باشد. جولي پاول با حس طنز بريجيت جونز و طراوت و شادابي آگوستن بورو روايت مي کند که چطور توانسته است به همه دستورالعمل هاي جوليا چايلد در آموزش هنر آشپزي فرانسوي دست يابد. او سي ساله است و در آپارتمان کوچکي در کوئينز زندگي مي کند و شغلش، منشي گري طاقت فرسايي است که هيچ پيشرفتي هم ندارد. او نياز به چيزي دارد که يکنواختي زندگي اش را بشکند و يک کار عجيب و غريب براي خودش در نظر مي گيرد. کتاب کلاسيک مادرش که پوسيده و کهنه شده است را با نام آموزش هنر آشپزي فرانسوي از او مي گيرد و همه 524 دستور آشپزي آن را در يک دوره يک ساله، درست مي کند. او اوايل کار فکر مي کند کار ساده اي را در پيش گرفته است. اما هرچه از دستور غذاهاي ساده به دستور غذاهاي پيچيده پيش مي رود، در مي يابد که کارهاي زيادي در پيش دارد. در حين کار جولي متوجه مي شود که آشپزخانه اش را به معجزه اي در آشپزي و پخت و پز بدل کرده است و بر روزمرگي زندگي اش با کمک طنز، هيجان و پشتکار فائق آمده است. جولي هم مانند بسياري ديگر از نيويورکي ها در آستانه سي سالگي همه چيز زندگي اش را زير سوال برده بود: « چرا در نيويورک هستم؟ چرا در آپارتماني که حتي تهويه هوا ندارد زندگي مي کنم و خودم را شکنجه مي دهم؟ چرا با اين که سالي پنجاه هزار دلار در مي آورم، باز هم نمي توانم قبض هايم را پرداخت کنم؟ » جولي نمي توانست کارهاي زندگي اش را رفع و رجوع کند يا يک راه حل سازنده و مفيد براي خود پيدا کند يا اين که دريابد چطور مي تواند مانع افزايش تندخويي خود شود. بالاخره به کتابي روي آورد که اعتقاد داشت مملو از نماد است. پاول خودش را آشپز ماهري نمي دانست، اما با خودش فکر کرد شايد اين پروژه آن چه دوست دارد را به زندگي اش ارمغان بياورد. او تصميم گرفت هر 524 دستور پخت را ظرف يک سال درست کند. کارش را با غذاهاي ساده مثل سوپ سيب زميني شروع کرد، اما رفته رفته غذاها سخت تر و پيچيده تر مي شدند و پروژه تبديل به آزمون تاب و تحمل جولي شده بود (بايد به شکيبايي تحسين برانگيز همسرش هم اشاره کرد). جولي در حالي که با جديت کارش را ادامه مي داد مراحل پيشرفت خود را از طريق اينترنت در بلاگش ثبت مي کرد و نام مناسب جولي و جوليا را براي آن انتخاب کرده بود. بر خلاف انتظار پاول، تجربيات و موفقيت هاي او در آشپزخانه مورد توجه فوق العاده خوانندگان قرار گرفت. قبل از اين که خود او متوجه شود پروژه اي که آغاز کرده بود تا سمت و سويي به زندگي اش بدهد به يک گزارش آپارتماني کوچک: چگونه يک دختر، ازدواج، شغل و سلامت عقلش را به خطر مي اندازد ( که البته خوشبختانه در چاپ هاي جديد به جولي و جوليا : يک سال آشپزي تغييرنام يافته است!). يک مرتبه پاول ديگر آن آدم ناموفق بود و کتابش در بين خوانندگان و منتقدان به يک کار موفق تبديل شده بود. ماهنامه The Library Journal اين کتاب را به عنوان کاري خوب و سرگرم کننده معرفي کرد و فصلنامه هايي همچون گزارش کتاب نيويورک تايمز، واشنگتن پست و پابليشرز ويکلي خيلي زود به معرفي و بحث در مورد اين کتاب پرداختند. جولي به خاطر اقداماتش جوايز جيمز بين و کوييل را کسب کرد. پاول خيلي زود دريافت که به يک چهره سرشناس مبدل شده است. در دوره اي که رؤساي ما توقع دارند تمام عمرمان را در دفاتر کار سپري کنيم، پاول در مي يابد که زندگي فقط همين شغلي نيست که ما داريم. در دوره اي که ميزبان تصور مي کند به خاطر غذاهايي که آماده کرده است بايد مورد تقدير و قدرداني قرار بگيرد، پاول دريافته است که چيزهاي با ارزش تري در آشپزي وجود دارد. او آداب و تشريفاتي را به ما معرفي کرده است که به زندگي عادي آدم ها معني و مفهوم مي بخشد. البته همه اين آداب و تشريفات به جوليا چايلد مربوط نمي شود، اما اين کتاب خوانندگان را به کاوش و يافتن آن ها تشويق مي کند. پاول با ثبت داستان هاي آشپزي اش در طول يک سال در بلاگش در سال 2004 تبديل به يک شخصيت سرشناس اينترنتي شد. برخي متن ها و مطالب کتاب مو به مو از بلاگ نقل شده است، اما پاول توضيحاتي فراتر از تجربياتش ارائه کرده است و اطلاعاتي از زندگي شخصي اش را هم ارائه کرده است. او از شوهر فداکارش، دوستان مضحکش و همکاران ديوصفتش هم براي خوانندگان تعريف کرده و در ضمن برخي اظهار نظرهاي خوانندگان را نيز مطرح کرده است. پاول هرگز چايلد را (که سال قبل درگذشت) ملاقات نکرد، اما اين سرآشپز هميشه حضوري قابل احترام برايش داشت و پاول با استفاده از تخيل خود اپيزودهايي از زندگي چايلد در دهه چهل خلق کرده است. سبک نگارش او مهارنشده و عنان گسيخته است، به ويژه زماني که از جزييات کشتن خرچنگ يا استخوان قلم و آشپزي در نيمه شب سخن مي گويد. معمولا استعدادهاي خاطره نويس ها ساختارهاي سفت و سخت را در هم مي شکند، ولي پاول گاهي به بيراهه مي زند، با اين حال لحن و سبک او آن قدر دوست داشتني است که خوانندگان از اشتباهات او بگذرند. نگارش تند و تيز و بامزه و سخاوتمندانه پاول هم آشپزهاي خانگي را به خود جذب مي کند و هم توجه طرفداران سبک آشپزي بريجيت جونز را به خود جلب مي کند. به رغم همه هياهوها و نگراني هاي پاول، او قلبي مهربان دارد که چايلد را تحسين مي کند. او مي گويد: «چايلد از شما مي خواهد که به ياد داشته باشيد انسان هستيد و اين يکي از حقوق اوليه هر انساني است که خوب بخورد و از زندگي لذت ببرد.» به اين ترتيب، پاول از زندگي خود با همه هيجانات و لطف هايش لذت مي برد. برگرفته از: نيويورک تاميز (10 مه 2009)منبع:نشريه صنعت سينما،شماره 85/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8563]