واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳ - ۰۱:۱۶
یک پژوهشگر سؤال درباره این را که چرا نویسندگان ما کمتر سراغ نگارش اسطورهها و افسانههای مدرن میروند عجیب توصیف کرد و گفت: خب نویسندگان درباره چیزهایی که دوست دارند مینویسند. تا آنجا که من میدانم قراردادی بین نویسندگان و اسطورهها برای ایجاد تعهد در آنان برای الزامشان به نوشتن درباره این موضوع بسته نشده است! مرجان فولادوند در گفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهار کرد: جالب اینجاست که این سؤال به طرز عجیبی بدیهی است! بدیهی است، چون در کشوری زندگی میکنیم که میان اساطیر نفس میکشد و همهمان از صدر تا ذیل تحت تاثیر این اسطورهها کار میکنیم، فکر میکنیم، عاشق میشویم، دشمنی میکنیم و این تاثیر آنقدر عمیق و ریشهدار است که اصلا مهم نیست آنها را بشناسیم یا نه، آنها کار خودشان را میکنند و اثر خودشان را میگذارند و این اثر آنقدر فراگیر است که بی آنکه ببینیمشان در آنها زندگی میکنیم. چیزی شبیه ناآگاهی ما هستند. بدیهی است که بپرسیم پس چرا داستانهایمان از اسطوره خالی است؟ این پژوهشگر ادبیات کودکان و نوجونان گفت: شاید این سوال به ماهیت چندوجهی اسطوره برگردد و شاید به زمانه و شرایط ما. به ماهیت اسطوره برمیگردد که از یکسو بسیار عام و فراگیر است. من تحقیق دقیق میدانی نکردهام اما گمان نمیکنم اگر از هر کدام ما، شهری و روستایی، باسواد و بیسواد، کتابخوانده یا نخوانده بپرسند میدانی اسطوره چیست، در به دست دادن یک تعریف مفصل تردید کنیم! نویسنده کتاب «رستم و اسفندیار» افزود: از سوی دیگر شناخت عمیق و دقیق جهان شگفتانگیز اساطیر چنان دشوار و نفسگیر است که هر چه بیشتر آن را بشناسی بیشتر به تعریفهای از پیش آماده و شناخت خودت از موضوع تردید میکنی. شاید این سادهنمایی دشواریابی که در ذات اسطوره است باعث میشود در مواجهه با آن نویسندگان ما به چند دسته تقسیم شوند: کسانی که خیال میکنند پشت سر چیز زیادی برای دانستن وجود ندارد و آنچنان به این تصور مطمئن هستند که هرگز نیازی برای مطالعه این حوزه احساس نمیکنند. اطمینان از اینکه چیز زیادی برای دانستن وجود ندارد به آنها این جرأت را میدهد که درباره این حوزه به راحتی و بدون تردید نظر بدهند. برای این گروه پاسخ به این سؤال آسان است: ما درباره اسطورهها نمینویسیم چون اسطوره جذاب، قدرتمند و قابل توجهی نداریم! این گروه همه جا به دنبال سوژه و الهام داستانی میگردند جز اسطوره. فولادوند یادآور شد: گروه دیگر اساطیر را از طریق داستانهای کهن و عمدتا شاهنامه میشناسند (بگذریم که گاه حوصله مراجعه به متن اصلی را ندارند و با خواندن بازنویسیها ی ساده از متنهای کهن با این مقوله آشنا شدهاند.) برای آنها اساطیر با آن ماجراهای پیچیده جذاب و فضاهای جادویی، معدن حاضر و آماده و آسانیاب و بیصاحبی است که میشود یک عمر بی مزاحمت از آن استخراج کرد و کتاب ساخت و داستان پرداخت. در این مواجهه، استفاده از اساطیر از سطح روایت سادهشده همان داستانها فراتر نمیرود و حاصل معمولا قصههای کوتاهی برگرفته از متون قدیمی است. او در ادامه تاکید کرد: گروه دیگر کسانی هستند که در پی یافتن ژرفساخت داستانهای اساطیری چنان مجذوب وسعت معناها و عمق اشارههای اساطیریاند که دست و دلشان برای آفریدن اثری بر مبنای قدرت آنها میلرزد. تعداد آثار آنها بسیار اندک اما بیاندازه تاثیرگذار و تحسینبرانگیز است (روایت استاد مهرداد بهار را از داستان اوستایی جمشید شاه به یاد دارید؟) اما من گمان میکنم این دسته از نویسندگان ما هنوز راه درازی برای رسیدن به آفرینش داستانهایی در پیش دارند که در ساختار معنایی خود بر مبنای اساطیر شکل گرفته باشد. داستانهایی که بتواند نه یک داستان اسطورهیی که یک جهان اساطیری را بازسازی کند. او با تاکید بر تاثیر شرایط و زمانه در زمینه اسطورهها اظهار کرد: شاید یکی از دلایل اینکه نویسندگان ما چندان به سراغ اساطیر نمیروند آن است که ما در این سرزمین و در این زمانه در اساطیرمان زندگی میکنیم. ما هیچ فاصلهای از دوران اسطورهها نگرفتهایم. الگوهای رفتاری و روانی ما هنوز بر همان مبنا شکل میگیرند و این آمیختگی گاه چنان نزدیک است که به ما فرصت فاصله گرفتن، دیدن و بازآفریدن اساطیر را نمیدهد. امیدوارم فرصتی باشد تا از این منظر هم به موضوع نگاه کنیم. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]