تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834433838




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ستارگان کربلا(6):عابس بن ابوشبيب شاكرى


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
ستارگان کربلا(6):عابس بن ابوشبيب شاكرى
عمر سعد فرياد زد: واى بر شما! او را سنگباران كنيد و بدين سان سنگ ها از هر سو بر بدنش باريدن گرفت.


به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران، وى، عابس بن ابوشبيب بن شاكر بن ربيعة بن مالك بن صعب بن معاوية بن كثير بن مالك بن جشم بن حاشد همدانى شاكرى است. بنى شاكر، تيره اى از همدانيان بودند. عابس از شخصيت هاى شيعه، بزرگ قبيله خويش و انسانى دلير، سخنور، پارسا و شب زنده دار بوده است.

تيره بنى شاكر از ارادتمندان خالص ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به شمار مى آمدند.

آن حضرت در روز صفين در حق آنان مى فرمود: لو تمّت عدّتهم الفا لعبد الله حق عبادته.
((اگر عداد آنان به هزار تن مى رسيد، خداوند آن گونه كه شايسته است پرستيده مى شد.))

مردم اين قبيله از دلاورمردان و جنگاوران عرب تلقى مى شدند و فتيان الصباح لقب گرفته بودند. آنان در منطقه حضور تيره وادعه از همدانيان مى زيستند، از اين رو، به اين قبيله فتيان الصباح و به عابس، ((شاكرى و وادعى)) گفته شده است.

ابوجعفر طبرى مى گويد: مسلم بن عقيل كه وارد كوفه شد، شيعيان در خانه مختار پيرامونش گرد آمدند، وى نامه امام حسين (عليه السلام) را براى مردم قرائت كرد، آنان به گريه افتادند، عابس بن ابوشبيب به پا خاست و حمد و ثناى خدا را به جا آورد و سپس اظهار داشت: اما بعد: [اى مسلم] من از مردم برايت نمى گويم؛ زيرا نمى دانم چه در دل آن ها مى گذرد و قصد چه نيرنگى درباره ات دارند، ولى به خدا سوگند! از آمادگى خودم برايت عرضه مى دارم: به خدا! اگر مرا فرابخوانيد، دعوت شما را اجابت مى كنم و در كنار شما با دشمنانتان مى جنگم و با شمشير در راه تان مبارزه مى كنم تا به ديدار خداى خود بشتابم و جز پاداش الهى، چشم داشتى ندارم.

حبيب به پا خاست و در پاسخ عابس، مطالبى را كه قبلا در بيان شرح حال وى آورديم، عنوان نمود. همچنين طبرى آورده است: وقتى مردم با حضرت مسلم (عليه السلام) بيعت كردند و او از خانه مختار بن خانه هانى بن عروه منتقل گرديد، نامه اى بدين مضمون خدمت امام حسين (عليه السلام) فرستاد: ((اما بعد: پيشرو كاروان هيچگاه به اهل خود دروغ نمى گويد، هجده هزار تن از مردم كوفه با من بيعت كرده اند، هرگاه نامه ام خدمت شما رسيد، شتابان رهسپار اين ديار شويد؛ زيرا همه مردم با شما هستند و به خاندان معاويه تمايلى ندارندو آن را توسط عابس نزد حضرت فرستادند كه غلامش شوذب نيز وى را در اين سفر همراهى مى كرد.

ابومخنف روايت كرده: روز عاشورا، آن گاه كه جنگ در گير شد و برخى از ياران حسين (عليه السلام) به شهادت رسيدند، عابس شاكرى به اتفاق شوذب در آن جا حضور يافت و به شوذب گفت: شوذب! چه تصميم گرفتى؟

گفت: چه تصميمى؟! [معلوم است] در كنار شما در راه فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى جنگم تا كشته شوم.

عابس گفت: غير از اين از تو انتظارى نداشتم، اكنون در مقابل اباعبدالله (عليه السلام) به ميدان بشتاب تا همان گونه كه ديگر يارانش را نزد خدا ذخيره نهاده، تو را نيز ذخيره قرار دهد و من نيز تو را نزد خدا ذخيره نهم، اگر هم اكنون ياورى داشتم كه نسبت به او سزاوارتر از تو بودم و در برابر من به ميدان مى رفت تا او را نزد خدا ذخيره بنهم، مرا شادمان مى ساخت؛ زيرا امروز روزى است كه در آن بايد به هر نحو ممكن در پى اجر و پاداش باشيم، چرا كه از امروز به بعد عملى در كار نيست، بلكه روز حسابرسى است.

به گفته مؤلف: مانند اين سخن را عباس بن على در آن روز به برادران خويش گفت و فرمود: به پيش برويد؛ چون فرزندى نداريد، شما را نزد خدا ذخيره مى نهم؛ يعنى با شهادت تان نسل شما قطع مى شود و من در پيشگاه خدا مصيبتم بيشتر و پاداشم افزون تر است.

برخى تاريخ نگاران از اين سخن چنين برداشت كرده اند كه: ابوالفضل (ع) با اين سخن خواست بگويد: ميراث شما را به فرزندان خويش ‍ اختصاص خواهم داد كه اين برداشتى غلط بوده و مقام و منزلت عباس ‍(ع) فراتر از اين گونه مسائل بوده است.

همچنين ابومخنف روايت كرده و گفته است: عابس پس از سخنى كه به شوذب گفت، حضور امام حسين (عليه السلام) شرفياب شد و سلام كرد و اظهار داشت: اى اباعبدالله! روى زمين هيچ يك از خويشان دور و نزديكم نزد من عزيزتر و محبوب تر از شما نيست و اگر قادر بودم جفا و ستم و كشته شدن را با چيزى عزيزتر از جان و خونم، از وجود مباركت دور كنم، قطعا اين كار را انجام مى دادم، سلام و درود بر تو اى اباعبدالله! گواهى مى دهم كه راه هدايت شما و پدر بزرگوارت را مى پويم و سپس با شمشير برهنه به سمت دشمن رفت و با وجود ضربتى كه بر پيشانى اش وارد شده بود، مبارز مى طلبيد.

ابومخنف از ربيع بن تميم همدانى روايت كرده گفت: هنگامى كه ديدم عابس به سمت من مى آيد، او را شناختم و قبلا در جنگ و نبردها وى را ديده بودم، او دلاورترين مردم به شمار مى آمد. فرياد زدم: مردم! اين مرد، شير شيران و پسر ابوشبيب است، هيچ يك از شما براى مبارزه با او بيرون نرويد و عابس صدا مى زد: آيا هماوردى نيست، آيا هماوردى نيست؟ هيچ كس به سمت او نيامد.

عمر سعد فرياد زد: واى بر شما! او را سنگباران كنيد و بدين سان سنگ ها از هر سو بر بدنش باريدن گرفت. وقتى عابس اين وضعيت را ديد، زره و كلاه خود خويش را پشت سر افكند و سپس بر سپاه دشمن حمله ور شد. به خدا سوگند! ديدم كه وى بيش از دويست تن از سپاه دشمن را دنبال مى كرد تا آن كه از اطراف، وى را به محاصره در آوردند و به شهادت رساندند و سر از بدنش جدا كردند.

سر او را در دست چند تن ديدم كه هر يك ادعاى كشتن وى را داشتند. همگى نزد عمر سعد آمدند. وى گفت: با هم مشاجره نكنيد، يك تن او را نكشته همه شما در كشتن او سهيم بوده ايد و با اين سخن، آنان را پراكنده ساخت.





تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن