واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مشاهیر فلسفه اسلامی در گذر زمان/3
«فارابی»، فیلسوفی زاهد پیشه و عزلت گزیده
ارسطو را معلم اول گویند و فارابی را معلم ثانی. از خود فارابی پرسیدند: تو داناتری یا ارسطو؟ او گفت: اگر من در زمان ارسطو بودم، البته بزرگترین شاگردش میشدم!
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، فارابی شرح حال خویش را ننگاشت و شاگردانش نیز چنانکه ابوعبید جوزجانی درباره استاد خود ابن سینا عمل کرد، عمل نکردند. این حکیم فرزانه را جماعتی همچون ابن ندیم در الفهرست، شهرزوری در تاریخ الحکما، ابی اصیبعه در طبقات الاطباء، ابن خلکان و یاقوت حموی، ترکیالاصل ذکر کردهاند و جالب این است که تا اواخر سده چهارم، کسی او را ترک ندانسته است. از طرف دیگر اشتباهی در لغت فاریاب و فاراب پیش آمده و گفته شده است: فاراب خراسان. در حالی که در خراسان فاراب نداریم و شهری که در خراسان است، فاریاب به نقل یاقوت در معجم البلدان، شهری در خراسان از توابع جوزجان و در نزدیکی بلخ است. *زندگینامه ابونصر فارابی به نقل ابن اصیبعه، پدرش ایرانی الاصل بود که با زنی ترک ازدواج کرد و در سپاه ترک، در شمار سرداران درآمد. ابونصر در سال 257 هجری به دنیا آمد. در آغاز در خود فاراب به تحصیل خودادامه داد و مدتی هم به عنوان قاضی مشغول بود، سپس به دمشق رفت و در آنجا روزها باغبانی میکرد و شبها در نور مشعل نگهبانان، به مطالعه کتب فلسفی میپرداخت. بعدها راهی بغداد شد و با اساتید بزرگی چون متی بن یونس و یوحنا بن حیلان آشنا شد و منطق را نزد آنها آموخت. وی به واسطه اضطرابات سیاسی بغداد، به حلب رفت و امیر سیفالدوله حمدانی او را گرامی داشت و تا پایان عمر در آنجا زندگی کرد. علت مرگ او را بیهقی چنین نقل میکند: در سفری از دمشق به عسقلان به دست گروهی راهزن کشته شد و یا اینکه در سفری که سیف الدوله به عنوان حمله به حلب داشت به همراه او رفت و فوت کرد. جمیع صاحبنظران فارابی را ب عنوان برجسته ترین منطقی و شارح آثار افلاطون و ارسطو برشمردهاند، به نحوی که معلم ثانی لقب گرفته است. ارسطو را معلم اول گویند، چون مسائل پراکنده را جمع آوری کرد و آنها را تهذیب نمود و فارابی هم همان کار را در ترجمههای مشوق انجام داد و از این رو، او را معلم ثانی لقب دادهاند، از خود فارابی پرسیدند: تو داناتری یا ارسطو؟ گفت: اگر من در زمان او بودم، البته بزرگترین شاگرد او بودم! *فارابی بین دو روش اشراق و مشاء و حکمت با دین اسلام آشتی برقرار کرد اهمیت فارابی بیشتر در آشتی دادن دو روش اشراق و مشاء و حکمت با دین اسلام، به ویژه اصول مذهب شیعه است. درباره اهمیت ایشان همین بس که ابن سینا میگوید: کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم آن را نفهمیدم و نومید شدم، شامگاهی به بازار رفتم، در دست دلالی کتابی دیدم، به من نشان داد، رد کردم. گفت: ارزان است و به سه درهم میفروشم، چراکه صاحب آن به پول احتیاج دارد. خریدم و آن را مطالعه کردم، دیدم اغراض مابعدالطبیعه ارسطو است که فارابی شرح کرده بود. یک بار خواندم، اغراض نویسنده بر من آشکار شد. فارابی زهد پیشه و عزلت گزیده بود. زندگی او زندگی فلاسفه پیشین را به یاد میآورد. به روایت قفطی، مدتی در لبان اهل تصوف با سیف الدوله آمد و شد داشت. در دمشق از مردم گریزان بود و جز در کنار برکه آب و یا در انبوه باغ دیده نمیشد و شاگردان را نیز در همین مکانها تعلیم میداد. ابن ندیم میگوید: فارابی هر یک از کتابهای ارسطو را که پیدا کرد، تفسیر کرد، ولی در تعداد کتب فارابی اختلاف است. قفطی هفتاد و چهار کتاب و رساله، ابن ابی اصیبعه صد و شانزده کتاب و رساله را به او نسبت میدهند، ولی آنچه از فارابی بر جای مانده است، دوازده رساله در منطق است که در کتابخانه های اروپا موجود است. *فلسفه فارابی فارابی بر این عقیده بود که فلسفه ذاتاً یگانه است گرچه مذاهب فلسفی متعدد است و حقیقت دینی هم با حقیقت فلسفی سازگار است. کتاب الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطوطالیس بیانگر این اعتقاد او است. تجدید نظر و آشتی بین دین و فلسفه بر دو نکته اصلی مبتنی بود اول تجدیدنظر در فلسفه مشایی و در کسوت افلاطون در آوردن آن، برای آنکه با مبانی اسلام سازگار تر شود، دوم تعبیر و تفسیر عقلی حقایق دینی. *نفس انسانی فارابی همانند فلاسفه یونانی قبل از خود، معتقد است : نفس تنها از آن انسان نیست بلکه آسمان و کواکب هم نفس دارند، به طوریکه نفوس آسمانی اشرف و اکمل از حیوان نبات است. این نفوس همواره بالفعل هستند، نه بالقوه و تا حدی مانوس نفس ناطقه انسان است. *اخلاق به نظر فارابی همانطوری که علم منطق قوانین معرفت را پی ریزی میکند، علم اخلاق نیز قوانین اساسی زندگی را پی ریزی میکند، سعادت آخرین هدف زندگی است و هر جه در این راه تلاش شود، کامل تر خواهد شد. سعادت جز با انجام و پیگیری کار نیک به دست نمیآید تا اینکه صفت نیک، به صورت ملکه درآید و به آسمان زایل نشود. از این رو اخلاق چه نیک و چه زشت به وسیله عادت به ملکه تبدیل میشود. *عرفان بدون شک کتاب عرفانی فصوص الحکمة از آثار فارابی است و این امر با تحقیق مسلم شده است. مخفی نماند که ابوعلی سینا، اصول عقاید عرفا را مانند ذیلی بر کتاب خود افزوده است اما در آثار فارابی، اصول عرفان در اصل عقاید راه جسته و اصطلاحات صوفیه در غالب کتب او دیده میشود. انتهای پیام/ک
93/07/15 - 11:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]