پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850998994
رضا داوری اردکانی: صورتی از روشنفکری بر مبنای فلسفه اسلامی نیاز داریم/ نسبت میان منورالفکری و روشنفکری
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رضا داوری اردکانی:
صورتی از روشنفکری بر مبنای فلسفه اسلامی نیاز داریم/ نسبت میان منورالفکری و روشنفکری
رئیس فرهنگستان علوم گفت: کسانی که به نام روشنفکر دینی وجود دارند اینها میتوانستند در باب امکان و شرایط اخلاقیشدن سیاست بیندیشند و پادزهر فسادی که پیوسته گسترش مییابد از دین و دستورات آن استخراج کنند، اما تاکنون کمتر چنین اتفاقی افتاده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، رضا داوری اردکانی چهره ماندگار فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم معتقد است زمان بحث در باب روشن فکری دینی گذشته است، روشن فکری دینی در حال حاضر مسئله ما نیست، ولی با این حال بر این مهم تأکید دارد که نمیشود. درباره روشنفکری در ایران گفت و نوشت. ولی به روشنفکری دینی نپرداخت. البته مشی و سلوک اخلاقی رضا داوری در بیان ضعفها و چالشهای روشنفکری دینی به گونهای است که نمیخواهد آغازگر منازعهای تازه باشد و از وارد شدن در جدلی نو با اصحاب روشنفکری دینی ابا دارد، لذا بیش از آنکه به نامها و نشانها بپردازد، درصدد نقد جریان و یک نحله فکری است که خواهناخواه در حیات فکری ایران معاصر، مؤثر بوده و هواداران و پیروان ایشان با ریزشها و رویشهایی در مقاطع مختلف، در فضای فکری اکنون ایران حاضرند. بر این اساس داوری معتقد است روشنفکری دینی (علیرغم وجود همه تناقضات پیشین) برای دوام خود، بیش از آنکه بر روی پژوهشهای اخلاقی خود تمرکز داشته باشد، ناگزیر است به مسائل مبتلا به جهان اسلام بپردازد و از چرایی شکلگیری «داعش» و «بوکوحرام» پرسش کند. آنچه در ادامه میآید پرسش و پاسخ مکتوب شماره نخست ماهنامه «فرهنگ امروز» با رضا داوری اردکانی است که بیشتر به بهانه چون و چرا در محتوای کتاب «سیری در تاریخ روشن فکری ایران و جهان» صورت گرفته است.
* برخلاف باور رایج که دو واژه منورالفکری و روشنفکری را ناشی از تفاوت سلیقه در ترجمه لفظ میدانند حضرت عالی در کتاب «سیری در تاریخ روشن فکری» با ارائه دو تعریف، میان دو مفهوم منورالفکری و روشنفکری، با شاخصی تاریخی تمایز قائل میشوید. فارغ از دلالتهایی که برای این دو مفهوم در تاریخ تفکر غرب جدید برمیشمارید، به ارائه مصادیقی برای دو مفهوم منورالفکری و روشنفکری در تاریخ معاصر ایران نیز میپردازید. از نظر حضرتعالی، آیا منورالفکری و روشن فکری در تاریخ تفکر غربی و تاریخ معاصر ایران (در مقایس تمدن خود) دارای کارکردی واحد بودهاند؟ -با اندکی مسامحه، میتوان گفت که نسبت میان منورالفکری و روشن فکری جهان متجددمآب با منورالفکری طرح بنای رسم و شیوه زندگی جدید بود، اما منورالفکری متجددمآب، یعنی منورالفکری اقتباسی و آموختنی، میگفت اروپا از این راه رفته و به منازل آبادانی و قدرت و صلاح رسیده است، ما هم خوب است راه آنها را بپوییم. اروپا منورالفکری را آزموده بود، اما ما خبر ناقص آن را شنیده بودیم، هر چند که استعداد شنوندگانی مثل سیدجمالالدین اسدآبادی و میرزا آقاخان کرمانی و همشهریاش افضلالملک را نمیتوان منکر شد. به هر حال، منورالفکری گزارش طرح تغییر در جهان و در وجود بشر بود. این طرح در آغاز به خوبی پیش میرفت، اما اجرا و تحقق آن کمکم مشکل شد و تعارضهای درونی تجدد به جایی رسید که مارکس نه فقط طبقه بورژوا، بلکه به طور کلی بشر زمان بورژوازی را «بیگانه گشته» یافت. بیگانهگشتگی عین خروج از حقیقت انسانی است، اما اینکه این حقیقت چیست، مشکلی است که در اینجا نمیتوان پیرامون آن بحث کرد در زمانی که تضادهای تجدد آشکار شده بود، گروهی به نام روشن فکر پدید آمد که از اصول آزادی و عدالتی که در سیر تجدد، همراه علم و تکنولوژی پیش نرفته و بسط نیافته بود و احیاناً در مواردی زیر پا گذاشته میشد، دفاع کرد. اینها در جهان تجدد به سر میبردند و مدافعان تجدد بودند، اما روشنفکران جهان متجددمآب گرچه تعلق به عالم تجدد داشتند، اما تجدد را نیازموده بودند و در عالم تجددمآبی خود میبایست از آزادی و عدالتی دفاع میکردند که هنوز تحقق نیافته بود. این دفاع ناگزیر تکرار گفتار و اعمال روشنفکران غربی بود اگر میبینید روشنفکران ما کمتر از آزادی و بیشتر از عدالت دفاع کردهاند و جهش این است که روشنفکری از ابتدا چپرو بود. در کشور ما هم حیدر عمو اوغلی، آرانی، ملکی، طبری و حتی نیما، علایق حزبی چپ داشتند. هدایت هم مدتی به حزب توده نزدیک شد و آل احمد رسماً به آن حزب پیوست بعضی از بزرگترین شاعران معاصر هم عضو حزب توده یا هوادار آن بودند. درست است که کار روشنفکری آل احمد در بیرون از حزب توده بود، اما اثر حزب توده را در کاروبار روشنفکری ایران به طور کلی نمیتوان منکر شد. این امر اختصاص به کشور ما هم ندارد. در اروپا و آمریکا نیز بیشتر روشنفکران و بعضی از فیلسوفان معاصر، روشنفکریشان را در تعلق به مارکسیسم آزمودند؛ چنانکه اصحاب حوزه فرانکفورت، مارکسیست بودند. ریچارد رورتی در خانواده تروتسکیست بزرگ شد. و فوکو، دریدا، بودریا، لیوتار، مرلوپونتی و سارتر در کوچه حزب کمونیست فرانسه رفت و آمد داشتند. چامسکی هنوز هم خیلی چپ است، ولی پیوند میان مارکسیسم و روشنفکری در جهان توسعه نیافته، طبیعیتر و آشکارتر به نظر میآید و وقتی قضیه مهمتر میشود که تجددمآبی و روشنفکری را به هم بسته بیابیم و البته روشنفکری در قوام تجددمآبی ایران هم دخیل و مؤثر بوده است. اگر کسانی این اثر را چندان بزرگ نمیدانند، نباید مقام و استعداد فکری، ذوقی و ادبی بعضی از روشنفکران را منکر شوند. * با تعمیم دوگانه منورالفکری- روشنفکری به تاریخ معاصر ایران، به ظاهر در طبقهبندی و مرزبندی میان منورالفکران و روشنفکران ایرانی، مقداری دچار مشکل میشویم. به طور مثال، همانطور که در کتاب خود هم اشاره کردهاید، نسل او روشنفکران ایرانی، برخلاف اروپا، چپ نبودند و شاید همین امر منجر به ابهام در مرزهای منوالفکری و روشنفکری ایرانی میشد یا افراد دیگری در تاریخ معاصر ایران که در بین این دو دسته قرار میگیرند. از نظر حضرت عالی، ناهمگونی تاریخی که منورالفکران ایرانی را در میان تاریخ غرب جدید و تاریخ جامعه خود گرفتار میکرد، به چه میزانی تاریخ روشنفکری و منورالفکری ایران را تحت تأثیر خود قرار میدهد؟ -بسیار خوشوقتم که پرسشهایی پیش میآورید که نشانه دقتنظر است. شاید نتوانم پاسخ دقیقی به این پرسشها بدهم، زیرا در تاریخ تناسب دقیق عددی و هندسی نمیتوان یافت. اصلاً تشخیص مرز میان منورالفکری و روشنفکری در جایی که تجدد صورت تجددمآبی دارد، آسان نیست. حیدر عمواوغلی (حیدر برقی) سوسیال - دموکرات میبایست در طریق مشروطهخواهی، کار منورالفکری بکند. اصلاً منورالفکران ما در زمانی راه منورالفکری را پیش گرفتند که عصر روشنفکری در اروپا آغاز شده بود و این یکی از مصادیق این گفته فردید است که «صدر تاریخ تجدد ما ذیل تجدد غربی است» یعنی وقتی تجدد اروپایی به منازل پایانی راه رسیده بود، ما با قدمهای لرزان، راه تجددمآبی را پیش گرفتیم. به اعتبار دیگر، ما در زمانی به منورالفکری رو کردیم که در اروپا، روشنفکری در حال پدید آمدن بود، ولی همزمانی و همزبانی تاریخ ما با تاریخ اروپا ممکن نشد، زیرا میبایست با معانی آزادی و برابری (به معنی سیاسی) آشنا میشدیم تا بتوانیم از آنها دفاع کنیم. اگر مرز روشنفکری و منورالفکری در تاریخ کشورمان چندان روشن و مشخص نیست، وجهش این است که اصول روشنفکری به ما تعلق نداشت. ما آن اصول را فرا گرفتیم. فرا گرفتن لازم است، اما فراگیرندگان همیشه نمیتوانند چیزی را که فرا گرفتهاند از آن خود کنند و فراگرفتهها جزء جانشان نمیشود. دقیقترین ملاکی که برای تشخیص روشنفکر و منورالفکر در تاریخ تجددمآبی ما وجود دارد، احراز مشاغل و مناصب سیاسی یا دور بودن از این مناصب است. منورالفکرها پس از مشروطه، مشاغل و مناصب مهم را احراز کردند و حتی با استبداد همراه و همکار شدند. مخبرالسلطنه هدایت، فروغی و تقیزاده نمیتوانستند روشنفکر باشند، زیرا روشنفکر در حکومت و دولت شرکت ندارد و به این جهت است که میتواند اعتراض کند، اما آنها که شریک حکومتاند، چگونه اعتراض کنند؛ هر چند که در فکر و در علم با استبداد مخالف باشند. البته مقصود این نیست که مثلاً مخبرالسطنه چون نخستوزیر رضاشاه بود، روشنفکر نشد، بلکه برعکس، چون منورالفکر بود و به عهد و زمان منورالفکری تعلق داشت، سیاستمدار بود و نه روشنفکر. منورالفکرها معتقد بودند که باید به سوی تجدد رفت و تجدد را به کشور آورد و اگر لازم باشد، با دیکتاتوری هم کنار آمد و با دیکتاتور همکاری و همراهی کرد در آغاز قرن حاضر هجری شمسی، در ایران تجددی وجود نداشت که روشنفکر بتواند از آن دفاع کند. پس طبیعی بود که روشنفکری هم مثل منورالفکری، صورت دستورالعمل سیاسی داشته باشد. روشنفکران ما، چنان که اشاره شد، بیشترشان از احزاب سوسیال - دموکرات و کمونیست بیرون آمدند، هر چند که بسیاری از آنها آشنایی چندانی با مارکسیسم هم نداشتند و همینها بودند که احیاناً در ادای وظیفه روشنفکری با نظام دیکتاتوری، که مخالف اصول منورالفکری بود بیشتر وفادار ماندند. فرخی یزدی که ترجمه «مانیفست» مارکس و انگلس را در روزنامه خود (طوفان) چاپ کرد، نماینده مجلس بود که با استبداد رضاشاه مخالفت کرد و به زندان افتاد و در زندان، او را کشتند. مرز روشنفکری و منورالفکری را در مآل کار منورالفکرها و روشنفکرها باید یافت، اما تکرار میکنم که چون منورالفکری و روشنفکری مدتی در کنار هم قرار گرفتهاند و به هم نزدیک بودهاند، ملاکی که من میتوانم برای تشخیص و تفکیک آنها پیشنهاد کنم، همان ملاک برعهده گرفتن شغل و کار سیاسی یا بیرون ایستادن از مشاغل سیاسی است. * پدیدههای تاریخی تجدد ایران را نمیتوان فارغ از سرمنشأ غربی آن در نظر آورد. دو مفهوم منورالفکری و روشنفکری را لاجرم باید از این دست دانست اینکه تاریخ تجدد ما همواره بر پایه مفاهیمی تولید شده در خارج از حوزه تمدن خود استوار شده است، صرفاً معضلی مختص به یک مقطع تاریخی خاص (دو سده گذشته) است یا ناشی از یک بحران و مواجهه تمدنی است؟ -تجدد در اروپا به وجود آمده و از آنجا به همه جای جهان رفته و بسط یافته است، اما برای قوام غیر اروپایی، مواجهه یا تجدد، در حقیقت مواجهه آسانی نبوده است؛ یعنی اگر در آغاز اسلام، نیاکان ما به یونان و علوم یونانی و چینی و هندی رو کردند، این بار که تجدد با نیروی درونی خود بسط مییافت، ضرورت نداشت که اقوام با آزادی اختیار و آگاهی به استقبال آن بروند، زیرا تجدد مهمانی بود که میبایست در خانه به رویش باز شود ما هم ابتدا به حکم ضرورت و برای رعایت مصلحت ضروری به غرب رو کردیم. این نسبت و مواجهه، اگر نگوییم همواره بحرانی بوده است، آن را هرگز چندان عادی و مثمر نمیتوان دانست. حکم غالب این است که با ورود تجدد به جهان قدیم، اقوام جهان از گذشته خود کم و بیش بریدند و بسیاری از آنان از تجدد نیز بازماندند و اکنون نه شیوه زندگی گذشته را دارند و نه با تجدد همنفس و همزباناند. * در کتاب اخیر، حضرت عالی از دو رساله «کار روشنفکری» بابک احمدی و «روشن فکران و دولت در ایران» نگین نبوی، به نیکی یاد کردهاید و اذعان داشتهاید که این دو کتاب از همه کتابهای دیگر با این موضوع «تحقیقیتر» هستند؛ به ویژه اثر اول که «کار روشنفکری» را در برابر «ذات روشنفکری» قرار میدهد. با این مقدمه، پرسش اینجاست که کار روشنفکری در جامعه امروز ایران چیست؟ آیا اصلاً جامعه امروز ما «کاری»را برای روشنفکری در نظر گرفته است؟ -نظر من این است که نمیتوان و نباید تاریخ را با مفاهیم انتزاعی مطلق تفسیر کرد. ذات اموری مثل روشنفکری، تاریخی است درست بگویم امور تاریخی ماهیت به معنی امر ثابت بیرون از زمان و تاریخ ندارند. روشنفکری در فرانسه به صورتی ظاهر شده و در آمریکا، انگلستان، آلمان و.... صورتهای دیگر داشته است روشنفکری ما هم با اینکه اقتباسی بوده، رنگ و بوی فرهنگ ما را به خود گرفته است داستاننویس فارسیزبان میتوانست «فارسی شکر است» یا «حاجیآقا» و «پروین دختر ساسان» بنویسد و منظومهای مثل «افسانه» بسراید. کمالالملک که در اروپا درس خوانده بود و به سبکهای نقاشی اروپا علاقه داشت، همه آثارش ایرانی است اینها همه نشانههای تاریخی بودن روشنفکری است تعبیر «کار روشنفکری» این حُسن را دارد که متضمن قبول تاریخی بودن آن است و من به این جهت آن را پسندیدهام. البته روشنفکری را میتوان وصف کرد و صفات ممتازش را یافت و چنان که دیدیم، مثلاً آن را از منورالفکری و دانشمندی و سیاستمداری متفاوت دانست، ولی این ذات، ذات تاریخی است، ذات تاریخی در ابتدا متحقق نیست، بلکه متحقق میشود. روشنفکری ما هم کار خودش را کرده است این کار را در آثار روشنفکران باید دید و بازشناخت. اکنون اگر کار روشنفکری مثل کار منورالفکری چندان منشأ اثر نبوده است، جهات و دلایل تاریخی دارد، ولی هر چه بوده، مثال آشنایی ما با عالم تجدد است. اگر تجدد ما در سازمانهای اداری، آموزشی، بهداشتی، درمانی و... متحقق شده است، تلقی از تجدد و فهم آن را در آثار روشنفکران باید دید. * پس از طرح نقدهایی از جانب سیدجواد طباطبایی، مراد فرهادپور، مصطفی ملکیان و خود شما بر روشنفکری دینی، که عموماً حول محور تناقضات روشنفکری دینی میگردید، رضا داروی اردکانی در دهه 90 شمسی، نقدی در نوع خود بدیع را نسبت به روشنفکری دینی روا داشته است جنابعالی در کتاب اخیرتان (سیر روشنفکری در ایران و جهان) به طرح اشکالات جدی ناظر بر فقدان اندیشه سیاسی در قاموس روشنفکری دینی و نظریات روشنفکران دینی پرداختهاید؛ طرح سؤالاتی نظیر اینکه «مراد ایشان از دموکراسی دینی چیست» یا اینکه «آیا روشنفکری دینی از عهده آینده برمیآید؟» و یا اینکه «طرح روشنفکری دینی برای اداره حکومت چیست؟» و... آیا طرح این اشکالات به سبب پررنگ شدن سویههای سیاسی «روشنفکری دینی» در سالهای اخیر است یا اینکه جنابعالی، فارغ از کنش و واکنش سیاسی این جریان، «روشنفکری دینی» را به عنوان یک نحله فکری واجد ارائه طرحی برای اداره حکومت دانستهاید؟ -من زمان را زمان این بحث نمیدانم؛ یعنی اکنون مسئله ما مسئله روشنفکری دینی نیست، ولی نمیتوانستم در کتابی که در باب روشنفکری است، از آن حرفی نزنم مطلب من بیان وضع تاریخی است و گفتهام روشنفکری مرحلهای از تاریخ فرهنگی - سیاسی تجدد است. تجدد با دین مخالف نیست، بلکه آن را از قرن نوزدهم در زمره امور اجتماعی تلقی کرده است. تجدد وجود متدینان را در جامعه میپذیرد، اما دینی نمیشود. سکولاریسم هم همین است. سکولاریسم برخلاف آنچه بسیاری کسان و حتی بعضی دانشمندان میپندارند، انکار دین و دشمنی با آن نیست، بلکه تسویه حساب با دین است؛ چنان که وقتی گفته میشود علم سکولار است، مراد این نیست که حقایق علمی با قواعد و اصول دین منافات دارد، بلکه بیان این معنی است که علم در روشن پژوهش، اعتقادات را دخالت نمیدهد. با این قیاس است که گفتهام مانعی ندارد که روشنفکر دیندار باشد، اما روشنفکری دینی معنی ندارد. این نکته فلسفی را کسانی مخالفت با وجود روشنفکران دینی و آرای آنان دانستهاند. من حرف سادهای میزنم، اما نمیدانم چرا گاهی آن را از متن بیرون میآورند و طوری جلوه میدهند که گویی حرف سختی است یا متضمن مخالفت شدید با گروه موسوم به روشنفکران دینی است حرف ساده من این است که روشن فکری چیزی است که همه کموبیش با آن آشنایی داریم، ولی نمیدانیم در روشنفکری دینی چه چیزی زائد بر روشنفکری معمولی وجود دارد اگر در طلب یک نظام دینی است، روشنفکران متشرع اگر طالب دموکراسی لیبرال هستند، چرا میخواهند دین را به روشن فکری بیفزایند اگر فکر میکنند دموکراسی با افزودن دین کامل میشود، باید بدانند و بتوانند توضیح بدهند که دین را چگونه به دموکراسی باید افزود (مگر اینکه ملاحظه و نظر اخلاقی داشته باشند) البته رسوم هر کدام را در کنار دیگری میتوان قرار داد، اما اینجا بحث از وحدت و یکپارچگی است من چون این چیزها را نفهمیدهام، از اهل اطلاع و طرفداران روشنفکری دینی پرسیدهام. من رضایتی را که از تفسیر دین بر وفق اصول و قواعد تجدد حاصل میشود، کم و بیش درک میکنم حُسن این رضایت هر چه باشد، عیبش این است که جای ذوق پرستش را میگیرد و دین اگر پرستش نباشد، دین نیست. اگر کسانی اعتقادات دینی دارند و دوست میدارند که این اعتقادات با همه حقایق و خوبیهای جهان جدید سازگار باشد، من با آنها نزاعی ندارم. مانعی ندارد که به توجیه این سازگاری مثلاً نامروشن فکری دینی بدهند، اما این یک دلخوشی شخصی است و به سیاست و آینده مربوط نمیشود. شاید بگویند که من قضیه را بیش از حد ساده کردهام. حتی ممکن است متهم شوم که من دموکراسی را منحصر به دموکراسی لیبرال میدانم وقتی از دموکراسی میگویم، طبیعی است که دموکراسی موجود در نظر بیاید اگر کسی دموکراسی دیگری را در نظر دارد، باید آن را تعریف کند یا اوصافش را بگوید و حتی چگونگی تحقق آن را بیان کند؛ چنان که ملاحظه میفرمایید، این هم بحث فلسفی است، نه اعتراض و مخالفت سیاسی. ظاهراً من در تعریف دین، با بعضی از روشنفکران اختلاف دارم اگر بگویند قانون دنیا را انسان وضع میکند و دین برای آخرت است، در این صورت، دین دیگر سیاسی نمیتواند باشد، زیرا سیاست به آخرت مردم کاری ندارد. دینداری که دین را اساس نمیداند، روشنفکری دینی هم نمیتواند باشد، مگر اینکه بگویند به وجود آوردن یک نظام عادل و پدید آمدن صلاح و اخلاق و معرفت در میان مردم و درستی کار دنیا، رستگاری آخرت را در پی دارد که این یک نظر ساده اخلاقی است و چنان کلی است که آن را به صورت دستورالعمل نمیتوان درآورد. تکرار میکنم که من در اصطلاح بحث کردهام و چون پروای آشفتگی زبان دارم، بر تعبیر روشنفکری دینی درنگ کردهام؛ یعنی میگویم این لفظ چندان مناسب نیست. ان درنگ را مخالفت سیاسی میدانید. من در گفتاری پرسیدهام که روشنفکری دینی چگونه با دینداری جمع میشود این پرسش مایه آزردگی و تعجب کسانی شده است که هم اهل دین و شریعتاند و هم به آزادی و رعایت حقوق مردم اعتقاد دارند من که در انتخاب الفاظ بسیار دقت میکنم. میخواستهام بگویم که روشنفکر موضع سیاسی دارد، روشنفکر دینی هم باید موضع سیاسی بگیرد. در این موضعگیری، آیا او میتواند از حکومت دینی، که مقید به رعایت قواعد و احکام فقیه است، دفاع کند و اگر از رعایت و اجرای این احکام حمایت و دفاع بکند، آیا باز هم باید خود را روشنفکر دینی بداند؟ در واقع تمایلی که من به آن نظر داشتهام تقابل میان روشنفکری و حکومت دینی فرعی است. البته میتوان معتقد بود که اعتقادات و اعمال دینی با همه شئون تجدد جمع میشود و میتوان یک جامعه متجدد را فرض کرد که اعضای آن، متدین و متشرع باشند، اما دینشان دینی شخصی و وجدانی است. پس در واقع همه روشنفکران و سیاستمداران و از جمله سیاستمداران دموکرات، میتوانند اعتقادات شخصی دینی داشته باشند اما آنها حتی اگر خود ندانند، ناگزیر دینشان امر وجدانی و شخصی میشود من با سیاست و طرح سیاسی روشنفکران دینی مخالفت نکردهام، زیرا اصلاً چنین طرحی وجود نداشته است. اتفاقاً من پرسیدهام که چنین طرحی چگونه میتواند وجود داشته باشد و امیدوار بودم روشنفکران دینی در سخن من تأمل کنند و متوجه شوند که با آنها بحث و نزاع سیاسی نمیکنم، بلکه بیشتر به امکانهای سیاست، که امری مربوط به فلسفه است، نظر دارم. * جنابعالی در دهههای پیشتر و در سالهای اوج قدرتنمایی روشنفکری دینی در ایران پس از انقلاب، نقدهایی را به تناوب نسبت به تناقضات این جریان فکری - سیاسی روا داشتهاید که البته هر بار با ناملایماتی از جانب ایشان مواجه شدهاید. در سالهای اخیر نیز افرادی که درون و بیرون این جریان به جرگه منتقدین پیوستهاند و نقدهایی را هم به وجه «روشنفکری» و هم به قرائتهای ایشان از «دین» وارد نمودهاند. اگر چه روشنفکری دینی در قیاس با سالهای قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، دستخوش تحولات معرفتی گشته است، معهذا تداوم حیات این جریان را چگونه ارزیابی مینمایید؟ -روشنفکری دینی اکنون بیشتر به پژوهشها و مطالعات اخلاقی و دینی مایل شده و صرفاً از آن جهت که تفسیر دینیاش ممکن است با تفاسیر رسمی متفاوت باشد، سیاسی است. به عبارت دیگر، دوام روشنفکری دینی از یک سو به آینده جمهوری اسلامی و از سوی دیگر، به وضع فکر و عمل گروههایی بستگی پیدا کرده است که نام اسلام را سپر بیرحمی، خونریزی، جنایت و تبهکاری خود کرده و دین مروت، رحمت و عدل را بدنام کردهاند. * اگر یک روشنفکر دینی بگوید کاری که طالبان، داعش، بوکوحرام و تکفیریها میکنند به اسلام ربطی ندارد و مایه وهن اسلام است، سخن او را تصدیق باید کرد، ولی گفتن چنین سخنانی برای همه کس ممکن است. روشنفکر دینی باید بتواند از روی تحقیق بیان کند که دین در چه وضعی قرار دارد و چه شده است که اسلام گرفتار داعش و بوکوحرام شده و اینچنین از درون و بیرون مورد تعرض قرار گرفته است او باید روشن کند که چه بر سر اسلام آمده است و با این سمومی که بر طرف بوستانش میگذرد، آیا بوی گل و برگ نسترنی باقی خواهد ماند؟ -به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که روشنفکری دینی سابقهاش به اندیشهها و مبارزات سید جمال اسدآبادی و اقبال لاهوری میرسد و از آن زمان است که اسلام با زبان سیاست و ایدئولوژی تفسیر میشود. نهضتی که در قرن نوزدهم آغاز شد، متضمن دعوت به اسلام برای رسیدن به یک زندگی مستقل از استیلای استعماری بود و در کشور ما، تا دوره انقلاب اسلامی به صورت مبارزه آزادیخواهی و استقلالطلبی بر ضد استبداد پهلوی ادامه یافت، اما وقتی جمهوری اسلامی برقرار شد، میان مبارزان مسلمان، اختلافنظر در تفسیر احکام اجتماعی و سیاسی و البته عبادی (که طبیعی بود بحث درباره نها کمرنگتر باشد)، پیش آمد. اکنون اگر با تفسیر رسمی بتوان به وضعی رسید که مردم در آن احساس کنند که کارها براساس عدل و دوستی و معرفت صورت میگیرد و حکومت بنا را بر اصلاح زندگی مادی و اخلاقی مردم گذاشته است، همبستگی اجتماعی استحکام مییابد و دوام قدرت سیاسی را ضمان میشود اما اگر در این راه، ناتوانیها، نامرادیها، قصورها، تقصیرها، بیتدبیریها و خدای ناکرده انواع فساد در همهجا راه یابد و ظاهر شود، شاید گروههایی از معتقدان به انقلاب و مؤمنان و مخصوصاً آنهایی که تدبیر را در سیاستزائد و بیوجه نمیدانند، زبان نقد و اعتراض و مخالفت بگشایند و این امر مایه دوام روشنفکری دینی میشود. خلاصه بگویم روشنفکری دینی یک موضعگیری سیاسی با توسل به سلاح اعتقادات دینی با تفسیری جدید از اصول و احکام دین است اینکه نیروی دین چرا و چگونه درصد سال اخیر، در برابر قهر استعماری و استبدادی که با حمایت قدرتهای جهانی چیرگی خود را اعمال میکردند، ایستاده و در این ایستادگی چه موفقیتها و شکستهایی داشته است، مطلبی است که باید در جای دیگر مورد بحث قرار گیرد اکنون و اینجا حتی در باب تحولی که در معنی سیاست پیش آمده است، چیزی نمیگویم امر مسلم این است که دین اکنون همه جا در صحنه سیاست رسمی حاضر است و میخواهد در شب سیاه تاریخ، راه مقصود را بپوید. اسلام در اولین قدم باید تکلیف خود را با گروههایی که کاری جز عمل کور و خشونت و ویرانگری ندارند و در خدمت قدرت نیست انگاری جهان قرار میگیرند، معین کند درست است که سیاست بحث درست و نادرست و مدلل و نامدلل نیست، بلکه میدان عمل است و سخن سیاسی هم در عمل آزموده میشود، اما عمل کور و قهر و نفی محض، عمل سیاسی نیست. اگر این معنی را در نیابیم، تاریخ آن را به ما یاد خواهد داد، بهای آموزش تاریخ هم گران است به هر حال تاریخ در باب سخنان و اعمال حکم میکند این را به آسانی میتوان تصدیق کرد که تحریف و تفسیر دین رحمت و معرفت، به صورتی که خشونت، تجاوز، آدمکشی و تبهکاری در آن مباح، بلکه گاهی واجب باشد، توفیقی در آینده ندارد. اگر حتی سیاست را کوشش در راه تحقق داعیهها بدانیم، این ماجراجوییها را سیاست و سیاسی نمیتوان دانست اینها ظهور، یکی از بدترین جلوههای نیستانگاری است البته قضیه را کوچک نباید گرفت و مخصوصاً باید توجه داشت که فهمها ممکن است چندان کوتاه و محدود شده باشد که هر چیزی را به جای چیز دیگر و بد و نادرست و باطل را به جای خوب و درست و حق بپذیرد آنچه فهمش اندکی دشوار است و کمتر به آن اعتنا میشود، این است که روشنفکری هر چه باشد، ریشه در ادب و فلسفه جدید اروپا دارد روشنفکری دینی هم باید بر بنیاد تفکر و فلسفه استوار باشد و اگر نباشد، قوت و استحکام لازم برای درک وضع تاریخی و امکانهای جهانی که در آن به سر میبرد، ندارد و به جای نقد، صرفاً به اعتراض و مخالفت اکتفا میکند. * در سالهای پس از انقلاب و به ویژه در ده پانزده سال گذشته، سویههای سیاسی روشنفکری دینی بر سویههای معرفتی آن غالب گشته است (به استثنای آرا و آثار چند چهره خاص)؛ طرح مباحثی ناظر بر عبور از فقه، عقبنشینی مداوم از حیطه اجتماعی دینی به نفع دموکراسی، پرداخت سیاسی به هرمنوتیک دینی، کوفتن بر طبل هواداری از لیبرال - دموکراسی و.. از نظر شما، این همه علاقهمندی به سیاست، آن هم «سیاست رسمی» از جانب یک جریان داعیهدار فکر و معرفت، معلول چه شرایطی است؟ -روشنفکری دینی، از آن جهت که روشن فکری است، باید سیاسی باشد. شاید توقع داشتهایم که صورتی از روشن فکری بر مبنای اصول و قواعد فلسفه اسلامی بنا شود، اما روشنفکری با دنیای قدیم میانهای ندارد آنچه در کشور ما به نام روشنفکری دینی پدید آمد، تألیفی از اصلاح طلبی در سیاست و پایبندی به احکام و قواعد دینی اخلاق دین بود این روشنفکری در جمهوری اسلامی، سخن خود را گفته و اثرش را گذاشته است و آن را فصلی از تاریخ معاصر باید دانست و در بحثهای سیاسی از آن گذشت. من با استناد به تجربه سه دهه اخیر و برخورداری از لطفهای مستقیم و غیر مستقیم اصحاب روشنفکری دینی، عرض میکنم که این روشنفکری پیروان معتقد و مؤمنی داشته است که حرفهای گوناگون سیاسی خود را، که با حقیقت سیاست و سیاسی بودن فاصله داشته و بیشتر دینی و اخلاقی بوده است (لااقل در خطاب به من)، در الفاظ فلسفی میپوشانند و میگویند در تاریخ هشتاد نود ساله روشنفکری ایران، درک سیاست چنان که واقع میشده ضعیف بوده و به این جهت، خرد عملی همچندان در کار نمیآمده است. گاهی فکر میکردم که کاش روشنفکری دینی در دوران پس از انقلاب و با فروپاشی نظام سلطنت و منتفی شدن رسوم سیاسیاش، میتوانست بیندیشد که چه نظمی (و چگونه) میتوانست و میبایست برقرار شود. دستورالعمل کلی سیاسی اگر با نظر به مقصد و غایت معین و درک امکانهای عملی پشتیبانی شود و راه رسیدن به مقصد برای رهروان مشخص نباشد و با زندگی مردمان و صلاح آنان در نیامیزد، دستورالعمل نیست، بلکه حرفهایی است که نظیرش در کتابها بسیار است. گفتن اینکه چه خبر خوب است و چه خبر بد، مهم است، اما با تکرار خوبها و بدهای مشهور، گرهی از کارها گشوده نمیشود، بلکه باید خوبهایی را جستوجو کرد که ما میتوانیم و باید به آنها برسیم و خود را از بدهایی که دامن ما را گرفته است، باید آزاد کرد. کاش روشنفکری دینی میتوانست تحقیق کند و روشن سازد که حکومت دینی در جهان کنونی چگونه میتواند قوام یابد و نسبتش با بقیه نظامهای سیاسی چه میشود و مخصوصاً بگوید که چه تحولی در جهان اسلام به وجود آمده و مثلاً چگونه بعضی حرامها و کبائر گناهان، واجب و راهبر به بهشت شده و بعضی دیگر، مثل دروغ، تهمت، اختلاس و... شأن مستحب یا مباح پیدا کرده است. در مورد روشنفکری دینی هر نظری داشته باشیم، مسلم است که کسانی به نام روشنفکر دینی وجود دارند اینها میتوانستند در باب امکان و شرایط اخلاقی شدن سیاست بیندیشند و پادزهر فسادی را که پیوسته گسترش مییابد، از دین و دستورات آن استخراج کنند، ولی آنها تاکنون کمتر به اینکه جهان در چه وضعی قرار دارد و به کجا میرود اعتنا داشتهاند. آنها دموکراسی را دوست میداشتند دوست داشتن دموکراسی عیب نیست، اما دوستداران دموکراسی بسیارند و فقط معدودی از آنان نام و عنوان روشنفکر دینی دارند همه مردم کشورهای عربستان، سودان، لیبی و... میتوانند به حکومتشان اعتراض کنند که چرا دموکرات نیست. روشنفکر دینی حتی اگر به دموکراسی هم معتقد است، میبایست راه عبور از استبداد به دموکراسی و شرایط آن را نشان دهد و در عین حال، بگوید که چگونه سیاست از دین راهنمایی میگیرد اگر غیر از این باشد، باید به مجموعهای از سخنان خطابی سیاسی اکتفا کرد؛ چنان که به قول شما چنین هم شده است. انتهای پیام/ک
93/07/09 - 12:29
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
حجتالاسلام رضا غلامی: علمداران پیشرفت اسلامی نباید فلسفهستیز باشند
حجتالاسلام رضا غلامی علمداران پیشرفت اسلامی نباید فلسفهستیز باشندرئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا گفت کسانی میتوانند علمدار الگوی اسلامیایرانی پیشرفت باشند که از متن اسلام تعریف صحیحی از رابطه دین و دنیا را استخراج کرده و تعریفی ارائه دهند که دنیاگریزی از آن استنببازنشر یادداشتی از رضا داوری اردکانی مدرسه باید افراد را برای زندگی آینده آماده کند نه صرفاً برای دانشگاه
بازنشر یادداشتی از رضا داوری اردکانیمدرسه باید افراد را برای زندگی آینده آماده کند نه صرفاً برای دانشگاهداوری اردکانی میگوید مشکل این است که مدارس ما کمتر به مدارس و حوزههای علمیه سابق شباهت دارد یعنی دانشآموز خود را در آموختن آزاد نمیداند و به آنچه میآموزد دل نمیدهد لذافاطمیان در گفتوگو با فارس مطرح کرد لزوم ایجاد حس نیاز به زبان عربی/ روزانه یک صفحه قرآن بخوانیم
فاطمیان در گفتوگو با فارس مطرح کردلزوم ایجاد حس نیاز به زبان عربی روزانه یک صفحه قرآن بخوانیماستاد پیشکسوت قرآن کریم با اشاره به ضرورت ایجاد حس نیاز به زبان عربی برای رسیدن به نقطه مطلوب در امور قرآنی گفت اگر خود را ملزم به تلاوت روزانه حداقل یک صفحه از قرآن کنیم به طور حتم بقاسم رضایی: ایران در میان ناداوریها قهرمان کشتی فرنگی جهان شد
قاسم رضایی ایران در میان ناداوریها قهرمان کشتی فرنگی جهان شددارنده مدال برنز رقابتهای کشتی فرنگی جهان گفت تیم ملی کشتی فرنگی جمهوری اسلامی ایران در میان ناداوریها قهرمان رقابتهای جهانی شد قاسم رضایی امروز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در آمل با اشاره به کسب مدال برنزدر دیدار رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی با استاد الازهر مصر مطرح شد مذاهب اسلامی نیازمند توافق بر الگوی فقهی همزیست
در دیدار رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی با استاد الازهر مصر مطرح شدمذاهب اسلامی نیازمند توافق بر الگوی فقهی همزیستی مشترک هستند تلاش برای همکاری دو دانشگاهرئیس دانشگاه مذاهب اسلامی و رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی در دیدار با استاد فقه مقارن دانشگاه الازهر مصر با اشاره بهمذاهب اسلامی نیازمند توافق بر الگوی فقهی همزیستی مشترک هستند
مذاهب اسلامی نیازمند توافق بر الگوی فقهی همزیستی مشترک هستند تهران - ایرنا - رییس دانشگاه مذاهب اسلامی گفت مذاهب اسلامی نیازمند توافق بر الگوی فقهی همزیستی مشترک هستند به گزارش روز سه شنبه گروه فرهنگی ایرنا از دانشگاه مذاهب اسلامی حجت الاسلام احمد مبلغی در دیدار با استاد فقه ممروری بر عملکرد معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تیرهای زهرآگین روشنفکری بر قلب مخاطبان
مروری بر عملکرد معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیتیرهای زهرآگین روشنفکری بر قلب مخاطبانحسین کیانی در نمایشدر شورهزار شورهزاری را نشان داده که نمادی از کشوری است که در آن اقشار گوناگون با شغلها و حرفههای مختلف زندگی میکنند کشوری که ماندن در آن و زندگی پایانی جز مرگ و نانماینده شهرضا: سایت های ارزشی باید برای کسب مجوز نسبت به دیگران پیشقدم باشند
نماینده شهرضا سایت های ارزشی باید برای کسب مجوز نسبت به دیگران پیشقدم باشند فرهنگ > رسانه - سایت خانه ملت نوشت عوض حیدرپور شهرضائی با تأکید بر اینکه تمامی رسانه های جمهوری اسلامی ایران باید با مجوز فعالیت کنند گفت چنانچه سایت هایی باشند که بدون مجوز فعالیت می کنسبت عرفان اسلامی با فلسفه هنر، معماری و شهرسازی بررسی می شود
دین و اندیشه همایش ها و میزگردها در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نسبت عرفان اسلامی با فلسفه هنر معماری و شهرسازی بررسی می شود به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نشست علمی با موضوع نسبت عرفان اسلامی با فلسفه هنر معماری و شهرسازی پنج شنبه سوم مهرماه با حضور صاحب نظران ایآیت الله حائری شیرازی در نشت نسبت هنر و اخلاق در فرهنگ اسلامی: برای احیا فیلم و ادبیات دفاع مقدس باید مقاومت ب
آیت الله حائری شیرازی در نشت نسبت هنر و اخلاق در فرهنگ اسلامی برای احیا فیلم و ادبیات دفاع مقدس باید مقاومت به صورت یک فیلم وارد زندگی انسانها شودآیت الله حائری شیرازی گفت شما اگر می خواهید فیلم و ادبیات دفاع مقدس را احیا کنید و دفاع مقدس را از طریق آنها زنده کنید باید این مقاومتامضاي تفاهمنامه همکاري ميان سازمان سينمايي و نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران
۶ مهر ۱۳۹۳ ۱۰ ۵۱ق ظ امضاي تفاهمنامه همکاري ميان سازمان سينمايي و نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران سازمان سينمايي و نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران تفاهمنامه همکاري امضا کردند به گزارش خبرگزاري موج به نقل از روابط عمومي سازمان سينمايي در جهت تحقق تدبير مقام معظم رهبتصویربرداری مستند «بلا نسبت شما» به میانه راه رسید
تصویربرداری مستند بلا نسبت شما به میانه راه رسید مستند بلا نسبت شما از جدیدترین تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به کارگردانی مهدی بوستانی لحظاتی از تنش های اجتماعی بین شهروندان تهرانی که پس از تصادفات رانندگی و شکل می گیرد را بازگو می کند به گزارش حوزه سینما باشگراهاندازی ویزای مشترک میان کشورهای اسلامی/ توجه ویژه به گردشگری حلال
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳ ۵۱ رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرد هدفگذاری دولت یازدهم استفاده از فرصتها و ظرفیتهای ملی غیر نفتی است و قطعا گردشگری میتواند موتور محرک خروج اقتصاد کشور از رکود باشد به گزارش خبرنگار گردشگری ایسنا مسعود سلطانیفر در مراسم بزرگداشت روز جهانشست «نسبت هنر و اخلاق در فرهنگ اسلامی» برگزر شد توصیههای آیتالله حائری به سینماگران/ اخلاق، صبر و
نشست نسبت هنر و اخلاق در فرهنگ اسلامی برگزر شدتوصیههای آیتالله حائری به سینماگران اخلاق صبر و استقامت سرلوحه کار باشدآیـتالله حائری عضو مجلس خبرگان رهبری به سینماگران توصیه کرد اول تلاش را به وسیله صبر و استقامت به عدد تبدیل کنند و آن عدد را با صبر و استقامت مثبت سازند به گتئوري و فلسفه ايران اسلامي، ياري دهنده مستضعفين جهان است
۲ مهر ۱۳۹۳ ۱۲ ۳ب ظ دکتر عباسپور در حاشيه برگزاري نمايشگاه دفاع مقدس در واحد علوم و تحقيقات تئوري و فلسفه ايران اسلامي ياري دهنده مستضعفين جهان است رئيس واحد علوم و تحقيقات در آيين بازگشايي نمايشگاه دفاع مقدس اين واحد دانشگاهي گفت تئوري و فلسفه ايران اسلامي ياري دهنده مستضعفيتفاوت سینمای مقاومتی و اسلامی با سینمای روشنفکر در بیان حجتالاسلام میرباقری هنرمند مسلمان خود را در لشکریان ن
تفاوت سینمای مقاومتی و اسلامی با سینمای روشنفکر در بیان حجتالاسلام میرباقریهنرمند مسلمان خود را در لشکریان نبی مکرم اسلام ببیند سینمای منفعل روشنفکری نیم قرن از دنیا عقب استحجتالاسلام میرباقری گفت هنرمندان مسلمان باید خودشان را لشکر نبی اسلام ص بدانند و نسبت به یک میدان عظیمعباس کیارستمی: همه ما نسبت به رزمندگان دين داريم
عباس کیارستمی تأکید کرد من از هیچ جنگی دفاع نمیکنم اما بحث دفاع و تنبیه متجاوز چیز دیگری است حبیب احمدزاده از نویسندگان دفاع مقدس در قالب گفتگویی با عباس کیارستمی پرسشهایی را درباره جنگ و دفاع مقدس مطرح کرده و کیارستمی نیز در پاسخ نقطه نظرات خود را ارائه داده است در ذیل مشرو-