واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۲ مهر ۱۳۹۳ (۱۸:۴۳ب.ظ)
عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان صداي پاي عيد مي آيد. عيد قربان، عيد پاک ترين عيدها است. عيد سرسپردگي و بندگي است. عيد برآمدن انساني نو از خاکسترهاي خويشتن خويش است. عيد قربان، عيد نزديک شدن دل هايي است که به قرب الهي رسيده اند. عيد قربان، عيد برآمدن روزي نو و انساني نو است.
به گزارش خبرگزاري موج، اکنون در منايي. ابراهيمي و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي. اسماعيل تو کيست؟ چيست؟ مقامت؟ آبرويت؟ موقعيتت؟ شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ املاکت؟ و...؟
اين را تو خود مي داني، تو خود آن را، او را هرچه هست و هر که هست بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب کني، من فقط مي توانم «نشاني ها»يش را به تو بدهم: آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه تو را در «رفتن»، به «ماندن» مي خواند، آنچه تو را، در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه تو را در «رفتن»، به «ماندن» مي خواند، آنچه تو را، در راه «مسووليت» به ترديد مي افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا «پيام» را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف کني، آنچه تو را به «فرار» مي خواند آنچه تو را به توجيه و تأويل هاي مصلحت جويانه مي کشاند و عشق به او، کور و کرت مي کند.
ابراهيمي و «ضعف اسماعيلي ات»، تو را به بازيچه ابليس مي سازد. در قله بلند شرفي و سرا پا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يک چيز هست که براي به دست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شيء، يا يک حالت، يک وضع، و حتي يک «نقطه ضعف»!
خوب بنگريم، تا فرق ميان اين دو را دريابيم. به راستي که خداوند هدفش از اين امتحان بزرگ چه بوده است؟
مسلما خداوند بر خلاف بعضي انسان هاي حيوان صفت و تروريسم هايي که امروزه بحث داغ ميادين سياسي دنيا قرار گرفته اند و با ظلم و ستم خود دنيا را قبضه کرده اند به هيچ عنوان خواستار آن نبوده است که حتي قطره اي از خون انساني به زمين ريخته شود؛ چرا که خداي ابراهيم، تشنه خون نيست.
اين بندگان خداي اند که گرسنه اند، گرسنه گوشت! و از اين معني دارتر، خدا، از آغاز، نمي خواست که اسماعيل ذبح شود، مي خواست که ابراهيم، ذبح کننده اسماعيل شود و شد، چه دلير! ديگر، قتل اسماعيل بيهوده است و خدا، از آغاز مي خواست که اسماعيل، ذبيح خدا شود، و شد، چه صبور!
ديگر، قتل اسماعيل، بيهوده است! در اينجا، سخن از «نياز خدا» نيست، همه جا سخن از «نياز انسان» است، و اين چنين است که «حکمت» خداوند حکيم و مهربان، «دوستدار انسان»، که ابراهيم را، تا قله بلند «قرباني کردن اسماعيلش» بالا مي برد، بي آنکه بر وي گزندي رسد! و ابراهيم در اين امتحان سخت الهي فرزندش را بيمه رحمت الهي در زندگي مي کند.
آنچه از نتيجه شيرين اين داستان بر مي آيد آن است که داستان اين دين، داستان شکنجه و خود آزاري انسان و خون و عطش خدايان نيست. بلکه داستان، داستان «کمال انسان» است. آزادي از بند غريزه است، رهايي از حصار تنگ خود خواهي است و صعود روح و معراج عشق و اقتدار معجزه آساي ارائه بشريت است و نجات از هر بندي و پيوندي که تو را به نام يک «انسان مسوول در برابر حقيقت»، اسير مي کند و عاجز، و بالاخره، نيل به قله رفيع «شهادت»، اسماعيل وار، و بالاتر از «شهادت»، آنچه در قاموس بشر، هنوز نامي ندارد- ابراهيم وار! و پايان اين داستان؟ ذبح گوسفندي، و آنچه در اين عظيم ترين تراژدي انساني، خدا براي خود مي طلبيد؟ کشتن گوسفندي براي چند گرسنه اي؟
اکنون موسم عيد فرا رسيده است.
روز شادي مسلمانان.
روز قبولي در جشن بندگي خداوند.
اين مسلمان حج گزار و اي کسي که در شکوهمندترين آيين ديني از زخارف دنيا دور شدي و به او نزديکتر. ايام حج را نشانه اي از پاکيزگي، رهايي، آزادگي، آگاهي و معنويت بدان.
بدان که زمين سراسر حجي است که تو در آني و بايد با سادگي، وقوف در جهان درون و بيرون و قرباني کردن همه آرزوهاي پوچ دنيوي، خود را براي سفر بزرگ آماده کني. انسان مسافر چند روزه کاروان زندگي است. سلام بر ابراهيم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]