واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
اشرافیت اندازه نگه دار که اندازه نکوست دین مبین اسلام همواره و توامان با ثروتاندوزی و فقر مخالفت داشته است تا بلکه به این وسیله انسانها بتوانند در جامعهای سالم و بدون تزویر زندگی کنند.
توجه به ثروت اندوزی و تجمل گرایی نه تنها باعث می شود که فضائل اخلاقی از درون جامعه رخت بربندد که باعث به وجود آمدن رذائل اخلاقی می شود، زیرا در چنین جامعه ای قشر فقیر و کم درآمد همواره در حسرت دارایی های قشر متمول هستند و وجود چنین عاملی حسادت را در جامعه رواج می دهد. از آنجا که فقر در سایه اشرافیت زدگی به وجود می آید، اشرافیت از جمله مواردی است که در قرآن نهی شده است. در قرآن به داستان قارون و مال اندوزی او اشاره شده است. در سوره قصص درباره قارون آمده است که خداوند به او مال بسیار بخشید، اما او مال خود را انفاق نکرد و در فکر سرای آخرت نبود و تصور می کرد دارایی او به خاطر دانشی است که از آن بهره مند گشته است. او جاهلانه در میان قوم خود ظاهر می شد و آشکارا به ثروت خود افتخار می کرد و خود را از دیگران برتر می دانست. مردم نیز در حسرت ثروت و مکنت او بودند. اینچنین بود که خداوند قارون و اموال او را به زمین فرو برد و این کار باعث شد که مردم از کردار خود پشیمان شوند و بدانند که خداوند روزی را برای هر آن که بخواهد فراخ می گرداند و برای هر که بخواهد تنگ می گرداند. (قصص / 83ـ76) حتی پیامبر، ائمه و عارفان نیز خود را از اشرافیت و اثرات سوء آن برحذر می داشتند و زهد پیشه می کردند. با آن که پیامبر و حضرت علی(ع) در مذمت فقر سخن ها رانده اند، همیشه خود در روزه بودند و با خرمایی افطار می کردند. فرش آنها حصیری کهنه بود و آنها از دسترنج خود نان می خوردند. این کار آنها به دلیل فقر مادی نبود، بلکه آنها می خواستند خود را با فقیران یکسان انگارند تا به این وسیله بر حفظ ایمان مردم پافشاری کنند. زیرا آنچنان که حضرت علی(ع) فرموده است: «وقتی فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می شود.» از طرفی باید توجه داشت که مسائل مادی نزد این بزرگواران ارزشی نداشت که در پی آن باشند؛ به همین علت است که این دنیا و مکنت های آن در نظرشان بی ارزش بوده است. عارفان نیز به منظور مذموم دانستن رواج اشرافیت در جامعه، جامه پشمینه می پوشیدند و سر بر سنگ می نهادند و هنگام گرسنگی نیز سنگ بر شکم می بستند. هدف آنها از این کار صرفا اظهار به فقر نبود بلکه رسیدگی به وضع فقرا و یکسان دانستن خود با مردم عادی بود. از این رو بود که آنها اماکنی را برای اسکان دادن و غذا دادن به مردم فقیر فراهم کرده بودند. هر مسافری که وارد شهر می شد، اجازه داشت به این اماکن وارد و در آنجا ساکن شود. از طرفی با عارفانی روبه رو هستیم که زندگی مرفه خویش را رها کرده و زندگی محقرانه ای در پیش گرفتند. ابراهیم ادهم از جمله عارفانی بود که تاج و تخت را رها کرد و زندگی عادی مانند مردم اختیار کرد. در قرآن و احادیث به اشراف توصیه شده که در کمک به فقرا جانب احتیاط را رعایت کنند و این کار را در خفا انجام دهند. در قرآن آیات زیادی درباره کسانی وجود دارد که در خفا انفاق می کنند. «در حقیقت کسانی که کتاب خدا را می خوانند و نماز برپا می دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم نهان و آشکارا انفاق می کنند، امید به تجارتی بسته اند که هرگز زوال نمی پذیرد.» (فاطر / 29) این در حالی است که بسیار دیده شده است متمولان در خفا صدقه می دهند اما در هر محفلی از کار خود تعریف کرده و به آن افتخار می کنند. قرآن و احادیث این کار را بشدت نهی کرده اند. در احادیث آمده است که به گونه ای به مستمندان کمک کنید که دست راست تان از دست چپ تان خبردار نشود. آنچه ذکر شد، به منظور رواج تعادل، تعامل، یکرنگی و دوستی در جامعه است تا بلکه به این وسیله تنفر و حسادت در جامعه از بین برود. باید به یاد داشت که در دین اسلام معیار خوبی و بدی در نزد خداوند «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» است نه دارایی های شخص. اهمیت دادن به چنین امری به این خاطر است که اسلام مردم را از اسرافکاری نهی می کند؛ زیرا اسرافکاری یکی از پیامدهای تجمل گرایی است. در قرآن اسرافکاری بشدت نهی شده است و اسرافکاران برادران شیطان شمرده می شوند. از این روست که در سنت اسلامی به اندازه نگه داشتن هر چیز سفارش شده است: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا» با آن که در وجود طعام است عیش نفس / رنج آورد طعام که بیش از قدر بود گر گل شکر خوری به تکلف زیان کند / ور نان خشک دیر خوری، گل شکر بود (سعدی)
سه شنبه 08 مهر 1393 4:50 بازدید:1
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]