واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ادبیات نوین ایران برگرفته از ادبیات رئالیستی روسیه است
یک منتقد ادبی گفت: بخش عمدۀ ادبیات نوین ایران برگرفته از ادبیات رئالیستی روسیه است؛ از همین رو بیشتر آثاری که نویسندگان پیشرو ایران پدید آورند، جنبه رئالیستی دارد.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، در پنجمین نشست نقد کتاب انتشارات علمی و فرهنگی، کتاب «پژوهشی در رئالیسم اروپایی»، نوشته گئورگ لوکاچ، بررسی شد. در این نشست اکبر افسری، مترجم کتاب، و بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی، به عنوان کارشناس حضور داشتند. **تاثیر شرایط اجتماعی بر ظهور مکاتب ادبی عبدالکریمی در خصوص پیدایش مکاتب ادبی گفت: مهمترین عامل پیدایی هر مکتب ادبی، نوع نگرشی است که ادیبان هر دوره به زندگی و دنیای پیرامون خود دارند؛ در نتیجۀ همین نگرش است که بیان هنری، شکلهای گوناگونی مییابد و تغییراتی در بکارگیری زبان و شیوۀ کاربرد واژگان پیش میآید. وی افزود: خلاصه اینکه شرایط و اوضاع اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در ایجاد یا تغییر مکاتب ادبی تاثیر غیر قابل انکاری دارد. در تاریخ ادبیات میبینیم که مکتبهایی کاملاً متفاوت، مثل سمبولیسم و رئالیسم تقریباً به طور همزمان، سر برآوردند و در کنار یکدیگر شکفتند. عبدالکریمی ادامه داد :در ادبیات رئالیستی، نویسندگان و شاعران به انعکاس واقعیات و آسیبهای اجتماعی زمانه و جوامع خودشان پرداختند، عادتها و آداب خوب و بد اجتماع شان را روشن کردند، قهرمانانشان را از میان عامه مردم از هر محل و محیطی برگزیدند، آنها از نوشتارهای رازناک و معماگونه پرهیز کردند و خود همانند یک تماشاگر در جامعه حضور یافتند، نه پیش بینی کردند و نه قضاوت و احساسات خود را نشان دادند. آنچه واقعی بود نوشتند و با بازگویی بدبختیها و پریشانیهای مردم، جامعه را متوجه مسئولیتهایش کردند. **ادبیات فارسی شامل سبکهای مختلف میشود نه مکاتب ادبی عبدالکریمی هم چنین در باره تاثیر مکاتب ادبی غربی در ادبیات ایران گفت :مکتب ادبی، مقولهای غربی است و در ادبیات فارسی جایگاهی به آن مفهومی که بیان شد، ندارد. آثار ادبی فارسی به ویژه شعر فارسی را بر پایۀ شیوههایی که در دورههای گوناگون تاریخ ادبیات ایران به وجود آمدهاند و اصطلاحاً سبک نامیده میشوند تقسیم بندی میکنند؛ مانند سبک خراسانی، سبک عراقی و سبک هندی. وی افزود: میتوان گفت در ادبیات فارسی هیچ گاه شکوفایی یا افول مکتبهای ادبی به آن مفهومی که در ادبیات غرب پیش آمدی نبوده است. اما بخش عمدۀ ادبیات نوین ایران برگرفته از ادبیات رئالیستی روسیه است؛ از همین رو بیشتر آثاری که نویسندگان پیشرو ایران پدید آورند، جنبۀ رئالیستی دارد؛ مانند «شوهر آهو خانم» نوشتۀ علی محمد افغانی، یا آثار جلال آل احمد. ادبیات معاصر ایران عمدتاً جولانگاه رمانتیسم روسی، رئالیسم روسی و ناتورالیسم فرانسوی (هدایت و چوبک) بوده است. دیگر کارشناس این نشست اکبر افسری، مترجم کتاب پژوهشی در رئالیسم اروپایی بود. وی با اشاره به این مطلب که لوکاچ سه جنبه زندگی انسان را مورد توجه قرار میدهد، گفت: این سه جنبه عبارت است از اینکه اولا انسان دارای فردیت مادی است، یعنی متولد میشود، زندگی میکند و میمیرد و همه انسانها این مراحل را طی میکنند، دوم اینکه انسان موجودیت و هستی شناسی تاریخی دارد و وابسته به تاریخی است که میتواند مربوط به کشورش، جهان و حتی مربوط به کیهان باشد و سوم جنبه هستی اجتماعی انسان است که او را در رابطه با نهادهای اجتماعی و سنتها قرار میدهد و هر سه جنبه با هم در ارتباط اند. افسری ادامه داد: لوکاچ در بیانی عارفانه میگوید که به رغم بیهودگیها، انسان جاودانه است، زیرا از سه لحاظ فردی و مادی، تاریخی و اجتماعی وجود دارد، در واقع لوکاچ مخالف نظر انسان شناسی مکتب اگزیستانسیالیسم است و به انسان احترام میگذارد و آن نظر سارتر را که میگوید انسان هوسی بدون ثمر و فایده است را نمیپذیرد. انتهای پیام/و
93/07/01 - 14:27
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]