واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: رجعت از خاک به خاک
جگرگوشه شان سالها پیش به ضرب گلوله دشمن تا دندان مسلح بعثی در عملیات مسلم بن عقیل و در جبههٔ سومار (غرب ایلام) به شهادت رسید و سالها غریبانه در زیر تلی از خاک آرمیده بود تا آنکه بقایای پیکر مطهرش کشف و به نشانه ایستادگی برای حفظ ملتش، در دل کوهها و در کهف الشهداء دفن شد اما شهید همچنان مشتاق دیدار مادرش بود.
کد خبر: ۴۳۶۵۴۳
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۴ - 23 September 2014
روزگار می گذرد و آسمان و زمین کهنه می شوند و آفتاب رو به خاموشی می رود اما آنانی که سالهاست پیکرهای پاکشان در زیر خروارها خاک پوسیده، روحشان با ماست. هرچند این پیکرهای زخم آجین با ذرات خاک یکسان شد اما یاد و خاطره و راهشان همواره در تاریخ آسمان این دیار حماسه پرور می درخشد.
آنها مردانی از جنس ایمان و صلابت بودند که در لبیک گویی به امام خویش از هم سبقت می گرفتند. آنها سرمست جام و عاشورا بودند که مشتاقانه به سوی کربلا راهی شدند. دلهایشان تشنه شهادت بود که به طهورای وصال پایان می گرفت. آنها زخم ها را به جان و تن خریدند و رضایت حضرت دوست را برگزیدند. آنها برادرانی بودند که در روز غربت اسلام به یاری قرآن شتافتند و با حنجره ای عاشورایی به سید و سالار شهیدان لبیک گفتند و رفتند تا بمانیم.
چه بسیار خونها ریخته شد، چه بسیار پسران رشید این مملکت که مطلوب نگاری بودند، سینه هایشان را سپر کردند و از همه دلبستگی ها گذشتند و سپس گمنام دهه ها زیر تل خاک آسودند. چه مادران و پدران و همسرانی که هنوز امید دارند شاید در گوشه ای از نوار مرزی و در خاک عراق، پیکر شهیدشان از خاک بیرون آید و این گنج های پنهان به صاحبانش بازگردد و چه بسیار مردانی که همچنان پنجه در پنجه خاک برده اند تا شاید خانواده ای را از انتظار سی ساله برهانند.
این نشانی اگر یک تکه استخوان با یک پلاک، یک سربند و یا یک انگشتر باشد، کفایت میکند. مادرش دلش آرام میگیرد که عزیزش بار دیگر به کنارش بازگشته و پس از سی سال بغض فروخفته اش خواهد ترکید و تو چه دانی مادری که به قدر جوانی ات، برای دیدار رخسار جوانش صبوری کرده و حال تمام وجودش را اینچنین در دست میگیرد، با چه صبری حیاتش باقی است؟
جگرگوشه شان سالها پیش به ضرب گلوله دشمن تا دندان مسلح بعثی در عملیات مسلم بن عقیل و در جبههٔ سومار (غرب ایلام) به شهادت رسید و سالها غریبانه در زیر تلی از خاک آرمیده بود تا آنکه بقایای پیکر مطهرش کشف و به نشانه ایستادگی برای حفظ ملتش، در دل کوهها و در کهف الشهداء دفن شد اما شهید همچنان مشتاق دیدار مادرش بود.
اینچنین بود که شهید مجید ابوطالبی به خواب مادرش آمد و به او تاکید کرد که در کدام نقطه از این کره خاکی پیکرش آرمیده تا مادر به این رویای صادقه ایمان بیاورد و راهی کهف الشهداء شود. اندکی بعد پیگیری های منجر به بررسی DNA این شهید بزرگوار و تطابقش با بازماندگان این شهید و همچنین بررسی محل شهادت مجید ابوطالبی با محل کشف پیکر این شهید شد که علاوه بر دی ان ای، محل کشف پیکر شهید نیز با آخرین عملیاتی که این شهید در آن حضور داشت، تطابق داشت.
آیا نشنیدی قول مشهور را که اگر داغ اولاد را بر کوه نازل گردد، کوه فرو می ریزد و هر داغی بر بنی آدم وارد می آید، طاقتش نیز همراهش می آید؟ و آیا نشنیدی که بسیاری از مادران شهداء این صبر کفایتشان نکرد و وقتی دریافتند، جانانشان اسیر نشده و استخوانهایش را تحویل گرفتند تا واپسین روزهای عمر، دق کردند و روحشان نحیف تر از حفظ این تن خاکی شد؟ آیا به قدر ذرهای در عظمت شجاعتی که این جوانان به خرج دادند و صبر عظمایی که پدر و مادرانشان داشتند، اندیشه کرده ایم؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]