واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
10پیشنهاد خواندنی حمیدرضا صدر، کتابخانه سه نفره و مطالعه درازکش! فرهنگ > کتاب - حمیدرضا صدر در گفتوگویی با خبرگزاری ایبنا با موضوع «کتابخانه شخصی من» عنوان کرد: از آنجا که در خانوادهای اهل ادب و فرهنگ بزرگ شدم و کتابخانه بسیار بزرگی در خانه داشتیم، اشتیاق داشتن کتاب و کتابخانه از همان دوران کودکی در من ایجاد شده بود. یادم میآید از کلاس اول ابتدایی مجله کیهان بچهها، اطلاعات دختران و پسران و کتابهای قصه ایرانی و حتی خارجی مثل دیوید کاپرفیلد و هاکلبریفین و سایر مجلات آن زمان را تهیه میکردم.
گزیده ای از این گفتگو را در ادامه می خوانید:
- تا پنج سال گذشته کتابخانه بزرگی داشتم، یا حتی میتوانم بگویم خانهای پر از کتاب داشتم که در تمام نقاط، حتی در پذیرایی خانه هم آنها را چیدهبودم اما به دلیل اینکه چند کتاب مهم را در همین شلوغی گم کردم، تصمیم گرفتم همه کتابهایم را به داخل اتاق خوابم منتقل کنم و طبیعتاً چون برای همه آنها فضای کافی نداشتم، بخشی از کتابهای پرکاربرد، ارزشمند و نفیسم را نگه داشتم، بخشی دیگر را به خانه مادرم بردم و باقی را اهدا کردم. - در حال حاضر در اتاق خوابم کتابخانه کوچکی دارم که متشکل از کتابهای تاریخی، ورزشی، سینمایی، عکاسی و همینطور به دلیل اینکه همسرم نقاشی میکند، کتابهای نقاشی است. هچنین بسیاری از مجلههای قدیمی مانند دنیای ورزش، کیهان ورزشی و مجله ستاره سینما را از اولین شماره بهصورت صحافی شده دارم. باقی کتابهایم را به کتابخانه فرهنگسرای قیطریه، دوستان و دانشجویانم میدهم و خوشحالم که میدانم همه کتابهایی که در خانه دارم و همه آنهایی را که اهدا کردهام ورق میخورند.
- اولین کتابی که در کتابخانه شخصیام گذاشتم و به نوعی کتابخانه شخصی من با این کتاب شکل گرفت، کتاب «رخدادهای جنگ جهانی دوم» که جلد قرمز رنگی داشت؛ این کتاب را از کتابخانه شخصی پدرم برداشته بودم و چون شیفتهاش شده بودم، آن را کتاب خودم به حساب میآوردم و در کنار تخت خودم نگهداری میکردم؛ این کتاب با زبانی بسیار روان و هیجان انگیز به شرح جنگ کشورهای مختلف میپرداخت.
- آخرین کتابهایی که در کتابخانه شخصی من جای گرفتند رمان «اینجا نرسیده به پل» نوشته آناهیتا یارمحمدی و كتاب «شرق در برابر غرب» نوشته ديميتري شلاپنتوف هستند که البته این کتابها را هم بعد از اینکه خواندم به فردی یا کتابخانهای واگذار میکنم. از آنجا که شهرستان محلات، شهر و دیار پدری من است، هرازگاهی که آشنایی به سمت محلات میرود، کتابهای جمع شده را به او میدهم تا برای کتابخانه شهرستان محلات ببرد.
- درحال حاضر هم اعضای فعال کتابخانه شخصیام خودم، همسرم و دخترم (غزاله) هستیم و حتی بخشی از کتابهای روانشناسی و نقاشی کتابخانه متعلق به همسرم است؛ ولی بهطور کلی کتاب با همه دردسرهای نگهداریاش در خانه ما محبوب است.
- معمولا کنار کتابخانهام روی تخت، بهصورت درازکش هم مطالعه میکنم. هنگام مطالعه معمولا چیزی نمیخورم ولی در هر حالتی که باشم همیشه یک مداد در دست دارم؛ چراکه عادت دارم هنگام مطالعه کتاب زیر برخی جملهها خط بکشم و در حاشیه کتابها مطالبی بنویسم.
-کتابخانه ملی را واقعا دوست دارم، بهطوریکه همه سوراخ سنبههای آن را میشناسم و از همه جیک و پیک آن خبر دارم. همه آن چیزی که در کتابخانه ملی وجود دارد باعث این علاقه شده، از معماری زیبا بگیرید تا فضای آرام و استاندارد برای تحقیق و مطالعه، منابع عظیم و گسترده و همینطور برخورد خوب مسئولان آن.
- اگر بخواهم از میان تمام آثاری که مطالعه کردم، 10 اثر را به عنوان آثاری مهم، جذاب و ارزشمند یاد کنم و مطمئنم که باعث لذت وافر هر خوانندهای خواهد شد، آثار زیر را پیشنهاد میکنم:
«بوستان و گلستان سعدی»، «دیوان حافظ»، «شاهنامه فردوسی»، «مجموعه آثار ملکالشعرا بهار»، «مجموعه آثار پروین اعتصامی»، «چنگیز خان» نوشته واسیلی یان، «در غرب خبری نیست» نوشته اریش ماریا رمارک، «شازده کوچولو» نوشته آنتوان دو سنت اگزوپری، «کوری» اثر ساراماگو، «انتظارات بزرگ» اثر چارلز دیکنز. 6060
دوشنبه 24 شهریور 1393 - 19:31:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]