واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: طلبة شهید : سلیمان جمال لیوانی
ندایی از ملکوت ، وی را به سوی حوزه فراخواند و سر درگرو قبلةمقصودنهاد و درعصـرغیبت، ساکــن مدرسةانتظارشـــد و در نجــوایی عــاشقانه میخــواند«متی ترانا ونراک » آسمان ، در شب دیجور ، چلّه نشین صبح سپید بود و در آن شب سیاه ، ستاره ای بدرخشید و ماه دلربای خانة ستمدیده گان شد . یک خاطرة سبز آمد و با نگاهی دلهای خسته را التیام بخشید ،ملائک با آب و آینه و عطر گل یاس قدومش را به ضیافت خانه هستی خیر مقدم گفتند .او امد تا شهیدی باشد که در آن سوی پنجرة دنیا ، دشتی به وسعت افلاک ، شقایق بکارد. سلیمان نامی در کشور دل ، تجلّی جمال خدا گشت . روزی که نیلوفران آبی در مرداب دنیا گُلکرده بودند، او مثل یک پیچک ، بر قامت عشق میپیچید و شمیم بوی وجودش در روستایی با صفا ، در زیباترین صبح آفرینش، چشم به عالم وجود گشود و « لیوان شرقی » میهمان جشن گلریزان شد . طالع بخت ، از ازل بر ناسیه اش صفا و صداقت را رقم زده بود . قافلة عصر ، در کویر زمان میگذشت تا انسان را به وادی سبز لقاء برساند و سلیمان بعد از اتمام دوران ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد . بعد از اخذ دیپلم ، ندایی از ملکوت ، وی را به سوی حوزه فراخواند و سر درگرو قبلةمقصودنهاد و درعصـرغیبت، ساکــن مدرسةانتظارشـــد و در نجــوایی عــاشقانه میخــواند«متی ترانا ونراک » . بعد از اتمام لمعه ، دل دریایی اش را به ناخدای اقیانوس عشق سپرد و خرقة بی نشانی برتن کرد ؛ از قیل و قال رها شد و خاک گرم جبهه را توتیای جان کرد . 36 ماه بر سجادة ناز ، به راز و نیاز پرداخت و در صفیر هر گلوله ، « ندای ارجعی » میشنید . سرانجام کشتی عمرش بر کرانه های زیبای ساحلِ لقاء لنگر انداخت و با صدایی رسا در عرفان عرفات «لااعبد ما تعبدون» را در برائت از مشرکان سرداد ، در شبانگاه مشعر جبهه های کردستان ، زمزمة وجه اللّهی بر روح منتظرش باریدن گرفت ، در سرزمین ایمان و تمنّا ، جواز رهایی یافت . از حج مقبول پای به جهاد مشکور نهاد و پاداش جاویدان و گوارا یافت و مصداق روشن «عند ربهم یرزقون» گردید . و شهید سلیمان جمال لیوانی ، صدر نشین جمع مستان ، در عرش اعلی گشت . اگر چه بدن خاکیاش در تاریخ 21/2/66 در منطقةبانه هدف تیر دشمن قرارگرفت ، امّا او بقاء را در رهاشدن از این عالم خاک میدانست و با زبان دل میسرود : تنم از واسطة دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت جانش به سوی جانان شتافت و میهمان ضیافت خانة دوست شد و تنش در عشق یار سوخت و در روستای« لیوان شرقی» آرام گرفت . « نام و یادش فریاد بلند روزگاران بادنوشته رضایی گروه حوزه علمیهمنبع برگرفته از پرونده شهید در ستاد کنگره شهدای روحانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]