تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):غذا خوردن نزد مصيبت‏زدگان و با خرج آنان، از رفتارهاى جاهليت است و سنّت پيامبر صلى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819618089




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره خواندنی محمدعلی جمالزاده از امام موسی صدر


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: خاطره خواندنی محمدعلی جمالزاده از امام موسی صدر

خاطره خواندنی محمدعلی جمالزاده از امام موسی صدر

الحق آن روز به قدری از راه بزرگواری، محبت و لطف خالص نشان دادند که هرگز فراموش نکرده‌ام.

وارد حرم مطهر شدیم. دیدم در صحن فرش انداخته‌اند. و مردم زیادی (همه ایرانی) دورا دور آن فرش را گرفته‌اند. و مرا بدان جا هدایت کردند. و چشمم به دو نفر سید عالی جناب عمامه به سر و عبا به دوش افتاد که در روی همان فرش جلوس زده بودند. خواستم دستشان را ببوسم. ولی روی مرا با محبت هر چه تمام‌تر بوسیدند و مرا دعوت کردند روی یک صندلی که در روی همان فرش بود، بنشینم. خواستم من هم (با وجود لباس و کفش فرنگی که داشتم) در مقابل آنها روی فرش بنشینم. ولی با اصرار تمام مرا روی همان صندلی نشانیدند. و صحبت شروع شد.
 
و معلوم شد از خانواده مرحوم حاج سید اسماعیل صدرعاملی، عموی بزرگ پدرم هستند و از ملاقات من بسیار خشنود هستند. معلوم است که من هم فی الحقیقه سخت خوشحال و شکرگذار بودم. و صحبت شروع شد. و از من پرسیدند: ابن العم عزیر، شما در کجا مشغول تحصیل بودید؟ معروض داشتم که در مملکت سوئیس تحصیل کرده‌ام. یکی از آنها فرمودند: بله، بله مقصودتان لابد همان ترعه سوئز است در مصر. چاره‌ای نبود و تصدیق کردم. و هرگز فراموشم نشده است. این ابن العم، الحق آن روز به قدری از راه بزرگواری، محبت و لطف خالص نشان دادند که هرگز فراموش نکرده‌ام. و تا زنده‌ام فراموش نخواهم کرد.

سالهای بسیار پس از آن تاریخ (شاید در حدود پنجاه سال) وقتی یک تن از پسر عموهای معروف دیگرم به نام حضرت امام موسی صدر رئیس شیعیان در لبنان، روزی ناگهان در ژنو با همان لباس و قد و قامت و عمامه و عبا و صورتی بی اغراق در نهایت زیبایی و بزرگواری در ژنو تلفون کرد و به سراغم آمد، چنان بود که یک نعمت خدایی نصیبم گردیده است. خدایا اگر زنده است و اگر زیر خاک رفته است، او را چنان بیامرز که ظلمی را که بر او وارد آمده است، نبخشد. آمین
 
 









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن