واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم آنلاين: بسياري از سريال «اشكها و لبخندها» و ارتباطي كه با تماشاگر برقرار كرده شگفتزده شدهاند و آن را اثري استثنايي ميخوانند. در اين كه اين سريال جذابيتهاي نمايشي دارد حرفي نيست، اما اينكه اين مجموعه باعث شگفتي شده خيلي جاي اما و اگر دارد. حسن فتحي 14 سال است كه مقامش به عنوان يك مجموعهساز تلويزيوني تثبيت شده و عمده آثارش مورد توجه قرار گرفته است. اگر سريال روشنتر از خاموشي را كنار بگذاريد، «شب دهم» و «پهلوانان نميميرند» به نظرتان آثاري قابل تكرارند؟ حتي همان «مدار صفر درجه» با همه كندي و ضرباهنگ منفعلش كاري تكرار شدني است، اما نه براي يكي دو سال آينده. آنچه فتحي در تلويزيون ساخته است يك شنل صداقت تمام و كمال در برش بوده است. فتحي آمد و با سربالا و تلاش زياد، مديوم تلويزيون را براي كار برگزيد. كار اول و دومش كه گرفت، باز هم آن را ادامه داد تا حالا و نه پز روشنفكري دارد، نه داد و ادعاي پست مدرنيته و ... او كار تاريخي كرده و اداي دين داشته به بزرگان اين وادي، اما كارش قصهگويي است براي خلقالله. او كلاسيك نيست و به صورت كلاسيك تاريخ و ادبيات را پي نميگيرد و نميسازد. دست برقضا در كارهايي مثل «ميوه ممنوعه» هم روايتش بستري سهل و ممتنع دارد (نه اينكه او آسانپسند باشد). او اين مهم را فهميده كه اگر كار تلويزيونياش به سمت قصهگويي برود با يك چارچوب فني و استاندارد تماشاگر و بيننده هم پيدا ميكند. يك سريال محض اجتماعي؛ مانند ميوه ممنوعه اگرچه در ذاتش مضامين عرفاني هم دارد، اما روند قصهگويي حسن فتحي پاكيزه است و بدون زوايد؛ بيننده خسته نميشود. با كاراكترهاي دوم و سوم، قهرمان و ضدقهرمان، هنرپيشه تازهكار يا بازيگر استخوان خرد كرده همذاتپنداري ميكند و اتفاقا حسابي هم راضي است. راضي از اين منظر كه بيننده كارهاي فتحي ديگر ميداند قرار است پاي ساختهاي بنشيند كه حرف اول و آخرش يك قصهگويي سرراست است و اين چيز كمي نيست. چند كارگردان را ميتوان سر ضرب نام ببريم كه در آنچه فتحي ميسازد آنها پيشگام بودهاند، اما به نظر ميرسد او براي خودش يك اسلوب قصهگويي خاصي پيدا كرده است. هيچ فضاي رمزآلوده و قصه و رازي در بيان داستانهاي او وجود ندارد كه باز شدنش احتياج به معجزه داشته باشد. او روايتي ساده و دلنشين را آغاز ميكند و عمدتا آنها را به همين سياق به پايان ميرساند. تماشاگر و بيننده تلويزيوني هم راضي است. داستان اشكها و لبخندها هم چيزي بيش از كارهاي ديگر او نيست. او قدرت قصهگويياش را اينبار در بيان كمدي فانتزي امتحان كرده و اتفاقا نتيجه هم گرفته است. اگر چه خيليها كارهاي تاريخي غير كلاسيك او را بيشتر ميپسندند و او را اصلا متعلق به اين نوع كار ميدانند، اما اين بيانصافي است. او در اشكها و لبخندها باز هم يك كار نيمه تاريخي كرده است. پاي جاهل مسلكها و لوطيها را با آن دستماليزدي و پاشنه خوابيدهشان به زندگي مردم باز كرده كه البته كاري مخاطرهآميز و سرشار از سوال و جواب هم هست. هر چه باشد روي خوب و خوش قضيه بار روايي و همان قصهگويي و داستانسرايي جذاب و بيخطري است كه فتحي با همين بستر در سريال اشكها و لبخندها ادامه ميدهد. بامزه اينجاست كه فتحي مشغول رونمايي از يك خرده فرهنگ كمي تا قسمتي فراموششده در گونهاي است كه قبلا تجربه نكرده است. او يك كمدي اجتماعي فانتزي ساخته و داستانش آدم خوبهاي متعلق به آن خرده فرهنگها را تشكيل ميدهند و چينش آدمهاي داستان به گونهاي است كه همگي به نوعي با همان طايفه كلاه مخمليها در ارتباطند. حالا اگر يك آبجي جاهلآب نديدهايم يا مثلا يكي دو تا از بچههاي اين طايفه راه ديگري را پيش گرفته باشند، همان ابزارهايي است كه فتحي از آنها براي قصهگويي سرراستتر بهره برده است. حسن فتحي در اشكها و لبخندها حتي به تعبيري 2 تجربه مهم را از سر گذرانده است. جداي از آن تجربه كمديسازي كه در فوق اشاره شد، يك جورهايي او فيلم در فيلم هم وارد كار ميكند، يعني او دارد داستان را در 2 فضاي از هر نظر متفاوت با هم پي ميگيرد و اين يك فضاسازي بسياربسيار هوشمندانه ميطلبد كه البته در اين روند مدير تصويربرداري (جواد صفا) كارش عالي بوده. چرا كه به هر حال بستر داستان و ماجرا كمدي است و در هر دو فضا هم بايد به گونهاي كاركرد كه محتوي و مضمون از سر و شكل نيفتد. دركمدي ورطه سقوط يا اغراق بيش از حد است يا متوقف شدن ضربآهنگ؛ بنابراين هدايت بازيگران نيز كاري مهم و حتي پروسهاي نفسگير است. البته حسن فتحي داستان گيرايي هم در اختيار داشته كه نوشته عليرضا كاظميپور (از او مجموعه فقط به خاطر تو شبكه 3 سيما كه يك كار مناسبتي بود و احتمالا در ماه مبارك رمضان 3 سال پيش پخش شده را به ياد بياوريد) است. كاري كه اگرچه نميتوان آن را اثري ناميد كه براساس خلق موقعيتها و فضاها تنظيم شده باشد و در واقع يك كمدي موقعيت راستكي باشد، اما از آن هم خالي نيست. اشك و لبخندها يك كمدي فانتزي است. از اين روست كه تيپيكالهاي خاص در آن جاي گرفتهاند و فتحي نيز آنها را براساس همان خردهفرهنگها سر و شكل داده است و رفتارشناختي و حتي معناشناختي كاراكترهايش را در فضاهاي فانتزي و نيمهواقعي يا شايد رويايي پرورانده و رسيده به كاراكترهايي مثل حشمت يا شمسي يا حتي خسرو و نگار و... لحن و گفتار هم در اين فضاي فانتزي سهم خودش را دارد. ديالوگهاي مختص به اين قشر و آن خردهفرهنگ هم بخوبي در سريال كار شده. فتحي كه خود پيش از اين با اين جماعت در كارهايش سر و كار داشته، بيشترين بهره را از تجربهاش برده و ديالوگهايي كه نادري نوشته به اندازه و مناسب در متن آمده است. با اين همه، گوهر خيرانديش و مهدي هاشمي در موفقيت اشكها و لبخندها سهم فراوان دارند. اصلا در چندين كار از حسن فتحي، بازيگرانش بسيار با او در روند شكلگيري سريال مساعدت كردند (يادآوري علي نصيريان در «ميوه ممنوعه» كفايت ميكند) و اين نوع كار كردن قابل احترام است. مهدي هاشمي پس از سريال دكتر قريب با كاراكتر خاص آن مرحوم و سختي نقش ميرود يك تئاتر سنگين هم كار ميكند به نام «كرگدن» و بعد در اشكها و لبخندها حضور مييابد. پيشينه كار كمدي از سوي مهدي هاشمي اصلا كم نيست و فتحي به بهترين شكلي هاشمي را در كاراكتر حشمت رها ميكند و خود او نقش را ميسازد و آنگاه دوباره فتحي اين كاراكتر نهايي شده را تراش ميدهد و حالا حشمت پيش روي ماست. اين تعامل ميان بازيگران محبوب و كارگردان ششدانگي مثل فتحي واقعا قابل احترام است و اين مهم شايد بتواند از امتيازات اشكها و لبخندها به شمار بيايد و در آخر اين كه از اشكها و لبخندها به اندازه خودش انتظار داريم. ميوه ممنوعه، مدار صفر درجه، روشنتر از خاموشي و شب دهم همگي كارهاي خوب گذشتهاند با زبان قصهگوي حسن فتحي در مديوم تلويزيون. حالا با اشكها و لبخندها طرفيم. نه اين كار بهترين ساخته اوست و نه اين كه اشكها و لبخندها به عنوان يك كمدي فانتزي سرآمد ساختههاي قبلي در اين گونه به شمار ميآيد. اشكها و لبخندها يك سريال خوشساخت و موفق به نظر ميآيد كه بيننده قصهاش را دوست دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]