واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۱
یک کارشناس منابع طبیعی معتقد است دریاچه خزر در دهههای آینده سرنوشتی همچون دریاچه ارومیه را خواهد داشت. به گزارش ایسنا، به نقل از الف، سهیل انوشنفر - کارشناس منابع طبیعی - در نشریه دهاتی نوشت: از مهمترین مباحث اکولوژیک دهه ۶۰ میتوان از نوسانات سطح آب دریای خزر و تحلیلهای مختلف اساتید فن نام برد. از انحراف رود ولگا برای تشکیل دریاچه آرال توسط روسها تا فرو رفتن و برآمدن کف دریا! بازگشت آب ولگای خروشان به مسیر اصلی خود و توجه روسها به خطری که برای خزر پدید آورده بودند و حیات آن را تهدید میکرد تمام فرضیات را فرا نهاد. سطح آب بهتدریج به تراز ۲۸ متر پایینتر از سطح آبهای آزاد که تراز بلندمدت خزر است نزدیک شد و از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ ثابت ماند. با کمال تأسف اندازهگیریهای انجامشده نشاندهنده این واقعیت تلخ و بسیار خطرناک هستند که از سال ۱۳۸۵ به بعد سطح آب بزرگترین دریاچه جهان سالی ۶ سانتیمتر افت کرده است! با احتساب سطح دریای خزر آب ازدسترفته بیش از ۲/۲ میلیون مترمکعب است که قادر به تأمین ۷۰ درصد نیاز آبی سالانه دریاچه ارومیه میباشد. بهاینترتیب خزر در راهی گام نهاده که ارومیه از حدود ۴۰ سال پیش آغاز نموده. بخشی از افت سطح آب خزر به کم شدن بارش بر سطح آن و بخش دیگر به کاهش دبی ناشی از تغییر اقلیم رود ولگا که تأمینکننده ۸۵ درصد آب مورد نیاز خزر است نسبت داده میشود. بر اساس شواهد موجود به نظر میرسد مسئله به این سادگیها هم که گفته میشود نیست. منفعل، بیتقصیر، ناتوان و بالاخره فاقد نقش پنداشتن خودمان سبب خواهد شد مسئله موجود به معضل تبدیل شده و به شکلی بسیار خطرناکتر و غیرقابلبازگشتتر از خشکیدگی ارومیه گریبان کشور را بگیرد. معضلی که با تمام پیچیدگیهایش در حال پیشروی است و ما کماکان بیتفاوت به آن مینگریم. فاجعه دیگری که مدتهاست این پهنه آبی بسیار ارزشمند را تهدید میکند آلودگی آن است. ما از آستارا تا گیلداغی و سایر همسایهها در نقاط مربوط به خود انواع و اقسام آلودگیهای شیمیایی را در مقیاس وسیع وارد دریاچه میکنیم و باوری کودکانه به خود پالایی نامحدود آن داریم. در هیچ نقطهای از دنیا در حاشیه دریا به توسعه صنعتی حتی توجه هم نمیشود. دلیل آن هم کاملاً مشخص است. آلودگی صنعتی نابودکننده اکوسیستمهای آبی است. گفته میشود هماکنون ۷۵ گونه گیاهی، ۱۳۳۲ گونه جانوری و ۸۵۰ نوع ماهی در خزر زندگی میکنند (این تنوع زیستی احتمالاً مربوط به نیم قرن پیش است) و معیشت حاشیهنشینان خزر کاملاً به ماهیان اقتصادی این دریا وابسته است. در مقابل آنچه بر سر این اکوسیستم بینظیر آمده، نابودی ذخایر ماهیان خاویاری با همه اهمیتش مسئلهای پیشپاافتاده محسوب میشود. کاهش جمعیت فک خزر از بیش از یک میلیون به ۱۰۰ هزار سبب کاهش تنوع گونهای و ساده شدن اکوسیستم بزرگترین دریاچه جهان گردیده. مرگ کفال ها که تا چند سال پیش تا ۵۰ درصد صید را شامل میشد معیشت صیادان را به خطر انداخته است. در آینده نزدیک چند میلیون شغل از بین خواهد رفت و ایجاد معیشت جایگزین بسیار دشوار مینماید. با افزایش آلودگی آب، حیات انسانی در تمام سواحل به خطر خواهد افتاد. مرگومیر سایر آبزیان و همه پرندگانی که رژیم غذاییشان بهنوعی به دریا وابسته است زنگهای خطر کاملاً جدی این زمینه بسیار مهم هستند. بدیهی است هرکه خود را به خواب نزده باشد صدایشان را خواهد شنید. شاهکارهای ما به آنچه گذشت ختم نمیشود؛ تمام نوار ساحلی را تبدیل به آبکشی بزرگ نموده و با برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی که منشأ همه آنها دریا است، با کمترین راندمان ممکن به «تولید» محصولات کشاورزی مشغولیم. کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی که عموماً تاریخ گذشته بوده و با دز چندین برابر مصرف میشوند، بهتنهایی برای نابودی حیات در این اکوسیستم بینظیر کفایت مینمایند. زبالههای رهاشده در کنار دریا، شیرابه زبالههای دفن شده در جنگل که درنهایت راه خود را بهسوی دریا یافتهاند، فضولات و ضایعات انسانی حاصل از خانهها و ویلاهای بیشمار ساختهشده از ساحل تا جنگلهای مشرف به دریا و بسیاری موارد دیگر که ذکر آنها در ظرفیت این مقال نیست بهمثابه تشدیدکننده اثر عوامل ذکرشده عمل کرده و دریای حیاتبخش و زیبای خزر را به ورطه نابودی کشاندهاند. در این شرایط صحبت از انتقال آب خزر به هر جای کشور بههیچروی منطقی نمینماید. با فرض محال وجود آب کافی برای انتقال، این سوال مطرح است که آب آلوده چه کاربردی برای ساکنین مناطق مرکز خواهد داشت؟ ناچاریم بپذیریم که با مدیریت فعلی مصرف آب در کشور، جمعیت ساکن در فلات مرکزی در آینده نزدیک ناگزیر از کوچ خواهد بود و طبیعی است مقصد ایشان جز دامنههای غربی زاگرس و شمال البرز نخواهد بود، مناطقی که به لحاظ اکولوژیکی قادر به تأمین این تعداد انسان نبوده و با سرعت تمام تخریب خواهند شد. در این صورت کشور عزیزمان تبدیل به زیست بومی مرده خواهد شد، فلاتی که جز تعدادی دکل حفاری نفت و تعدادی کارگر و دستگاه که بر آنها فعالیت میکنند واجد سکنه دیگری نخواهد بود. وقت بسیار اندکی باقی است. تفکر «به من چه» را فرانهاده و در انتظار حرکت از سوی همسایهها نمانیم، به خود آییم و ضرورتها را درک کنیم. در صورت بهکارگیری صحیح اصول کشاورزی سازگار با تغییرات اقلیمی که بهاختصار «هوشمند» نامیده میشود میتوان خزر را نجات داد، ارومیه را احیا کرد، آب را به زایندهرود برگرداند و حیات را در کشور پایداری بخشید. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]