تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832943654




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت و گو با «هادی خانیکی»؛ از عملکرد دولت روحانی تا چالش های مطبوعات


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
گفت و گو با «هادی خانیکی»؛ از عملکرد دولت روحانی تا چالش های مطبوعات

گفت و گو با «هادی خانیکی»؛ از عملکرد دولت روحانی تا چالش های مطبوعات
هادی خانیکی از دو نظر چهره یی شناخته شده است؛ یکی به عنوان فعال سیاسی در جریان اصلاح طلب و دیگری به عنوان یکی از صاحبنظران و استادان حوزه ی ارتباطات و رسانه. به سراغ وی رفتیم و با او درباره موضوع های مختلف به گفت و گو نشستیم؛ از عملکرد دولت روحانی و راهبرد سیاسی اصلاح طلبان گرفته تا چالش های روزنامه نگاری در ایران.

به گزارش نامه نیوز به نقل از ایرنا، خانیکی در دوران ریاست جمهوری «سید محمد خاتمی» مشاور رییس جمهوری در امور رسانه و مطبوعات و سپس مشاور رییس جمهوری در امور فرهنگی بود. او هم اینک نیز از نزدیکان خاتمی و در زمره ی اصلاح طلبان قرار دارد.

وی همچنین عضو هیات علمی دانشکده ی علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است. سردبیری نشریه های توقیف شده ی «آیین» و «آیین گفت و گو» نیز در کارنامه ی رسانه یی خانیکی وجود دارد.

دلایل افزایش فشارها علیه خاتمی و تبیین جایگاه و نقش وی در روند تحولات سیاسی سال های اخیر، تحلیل وضعیت اصلاح طلبان بویژه از انتخابات ریاست جمهوری تاکنون، نقاط قوت و ضعف عملکرد یک ساله ی دولت یازدهم، نقش قوای دیگر بویژه قوه قضاییه در گشایش فضای سیاسی و اجتماعی، مشکلات پیچیده مطبوعات و فعالیت های رسانه یی از جمله محورهای گفت و گوی ایرنا با هادی خانیکی بود.

پیش از مشروح گفت و گوی ایرنا با خانیکی، به 15 محور اصلی سخنان وی در این گفت و گو اشاره می شود:

1. خاتمی یک سرمایه ملی و فراتر از یک جناح و جریان سیاسی است.

2. جریان اصلاح طلب ریشه ی خود را در انقلاب اسلامی می بیند و در عین حال نسبت به کاستی ها، تنگناها و نقدهایی موجود، رویکرد اصلاحی در اداره ی امور جامعه دارد.

3. شعارها و برنامه هایی آقای روحانی در انتخابات در متن و بطن خواسته های اصلاح طلبان هم قرار داشت و نقش اصلاح طلبان هم در پیروزی آقای روحانی غیرقابل تردید است اما آنها هیچ گاه به دنبال سهم خواهی از دولت نبودند.

4. قایل شدن یک دیوار بلند برای جلوگیری از تاثیرگذاری اصلاحات در انتخابات و عدم بازگشت به قدرت، با واقعیت جامعه ی ما و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی سازگار نیست.

5. آثار زیان بار دوران هشت ساله دولت احمدی نژاد در زوال «سرمایه ی اجتماعی» بیش از سرمایه ی فیزیکی و مادی بود.

6. بزرگترین دستاورد انتخابات سال 1392 زنده کردن امید و متولد شدن «طفلی به نام شادی»- به تعبیر دکتر «محمد رضا شفیعی کدکنی»- در جامعه بود.

7. دولت در زمینه ی سیاست خارجی و اقتصاد، موفقیت های بارزتری نسبت به دیگر حوزه ها داشته است.

8. جهت گیری دولت درست بوده است و خود آقای روحانی در صدر دولت، وعده های خود را فراموش نکرده است.

9. میانگین نمره ی دولت را از متوسط بالاتر می دانم.

10. دولت معتقد است که قطار دانشگاه باید به ریل کیفیت، استقلال علمی و حرمت نهادن به نظر دانشگاهیان بازگردد و در مقابل جریان مخالف آن، دانشگاه را به عنوان یک محل برای یارگیری سیاسی و دادن امتیاز و رانت های سیاسی به هم گروهی های خود می داند.

11. متاسفانه بی اخلاقی که به صورت رواج و توجیه دروغ، تهمت و تخریب دیده می شود، گریبانگیر رسانه های ما نیز شده است. دلیل اصلی آن نیز عملکرد منفی رسانه های اصلی ما همچون رسانه ملی است.

12. نخستین گامی که می تواند در جامعه ی ما به مفید واقع شدن شبکه های اجتماعی منجر شود، این است که آنها را به جای عامل «تهدید»، عامل «تغییر» بدانیم.

13. یکی از عوامل مهم توسعه نیافتگی مطبوعات در ایران، «جوانمرگی» مطبوعات است.

14. امنیت و درآمد یک خبرنگار و روزنامه نگار مخالف دولت بیش از یک موافق دولت است.

15. لایحه یی که دولت قرار است در زمینه ی مطبوعات تهیه کند، باید با مشارکت خود اصحاب رسانه، نهادها و رسانه های مستقل و نهادهای صنفی آن ها تهیه شود و باید یکی از مشخصه های آن نیز کاستن از نقش قوه ی قضاییه را در توقیف مطبوعات باشد.



در ادامه متن کامل گفت و گوی ایرنا با هادی خانیکی آمده است؛

شنیدن نام دکتر خانیکی پیش از هر چیز تداعی کننده ی نام «سید محمد خاتمی» رییس جمهوری ایران در دوره ی اصلاحات است. این روزها اما آقای خاتمی بیش از پیش خبرساز شده است و چندی است که برخی، صحبت از ضرورت ممنوع البیانی، ممنوع التصویری و ممنوع الخروجی او می کنند. آقای دکتر از شما که نزدیک به هشت سال مشاور خاتمی بودید و اکنون نیز از نزدیکان وی هستید می پرسم که براستی چرا عده یی به دنبال اعمال محدودیت علیه خاتمی هستند؟ مگر خاتمی چه می گوید که برخی به دنبال خاموش کردن صدا و تصویر وی هستند؟

دلیل تلاش برای محدود کردن آقای خاتمی را باید از خود آن افراد پرسید. اما اینکه خاتمی کیست و چه می گوید باید به عقب برگردیم. ورود خاتمی به عرصه ی مستقیم قدرت سیاسی یعنی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 برآمده از تفکری بود که بدون پشتوانه و تبار و زمینه ی تاریخی نبود؛ تفکری که بعدها نام «اصلاحات» را به خود گرفت، ریشه در انقلاب اسلامی و پیش از آن، در جریان روشنفکری دینی و جنبش های اصلاح طلبانه ی پیش از مشروطه دارد.

هنوز محدودیت های اجرایی و سیاسی که برای آقای خاتمی در دوره ی مسوولیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت آقای هاشمی رفسنجانی پیش آمد، فراموش نشده است؛ محدودیت هایی که خاتمی را پس از بیش از یک دهه وزارت، ناچار به استعفا کرد و وی از حوزه ی مستقیم سیاست به حوزه ی فرهنگی، وارد شد. اگر چه خاتمی پس از وزارت، مسوولیت کتابخانه ی ملی را بر عهده گرفت، ولی بر کسی پوشیده نبود که این مسوولیت به معنای حضور پررنگ وی در دولت و حکومت نبود.

خاتمی اندیشه یی دارد که بر اساس آن تلاش می کند سازگاری بین نیازهای جامعه و جهان نو و مبانی و رویکردهای دینی و انقلابی را نمایان سازد و نشان دهد که چگونه می توان از پایگاه دین، آزادی، دموکراسی و جامعه ی مدنی، از حق و حقوق مردم و از الزام ها و ضرورت های توسعه و زندگی مدرن دفاع کرد. این اندیشه، مبنای اصلی وی در ورود به انتخابات سال 76 شد. در ابتدا احتمال پیروزی سیاسی در انتخابات برای وی و جریانی که از وی حمایت می کرد، چندان نبود، اما گمان می رفت که چنین تفکری در جامعه وجود دارد و زنده است. زمانی که این صدا در عرصه ی ملی به گوش گروه ها و طبقه های مختلف رسید، با اقبال بی سابقه یی رو به رو شد و به پیروزی رسید.

با توجه به ریشه های رای معنادار مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 می توان به این نتیجه رسید که شخصیتی که این چنین وارد انتخابات شده و مورد پذیرش قرار می گیرد، نمی تواند به راحتی مورد اتهام قرار بگیرد و با هر نوع برخوردی از صحنه ی سیاسی حذف شود؛ بویژه پس از قرار گرفتن وی در صدر نهاد دولت، اصلاحات به تدریج نام جریانی را به خود گرفت که از وی حمایت کرده بود و این جریان به موفقیت های درخور توجهی در سطح دولت دست یافت.

به هر حال اقتصاد شکل گرفته در آن دوره، نگاه ویژه به روابط بین الملل، گفت و گوی تمدن ها، توسعه ی علمی، سیاسی و آزادی های نسبی در سطح رسانه ها و مطبوعات و نهادهای مدنی، برنامه ی پنج ساله ی سوم و چهارم توسعه، منزلت جهانی که ایران به دست آورد و چشم اندازی که برای توسعه و آینده ی ایران مطرح شد، همه و همه از دستاوردهایی دولت آقای خاتمی بود. به این اعتبار می توان گفت شخص آقای خاتمی و اندیشه و روش او در حافظه ی تاریخی ایران و جهان باقی ماند.

دفاع از آزادی به نام دین، مطرح کردن چهره ی رحمانی دین و ترویج نقدپذیری-ولو با پرداخت هزینه ی آن از سوی خود نهاد دولت- از مسایلی است که نمی توان به آسانی از آن چشم پوشی کرد و به همین اعتبار، آقای خاتمی بخشی از سرمایه های نمادین ایران و حتی فراتر از یک جناح و جریان سیاسی است؛ این در حالی است که امروز برخی به وی، به عنوان یک جریان تند و افراطی سیاسی می نگرند و حتی در سطح «رسانه ملی» سعی می شود که بخشی از تاریخ ایران نادیده گرفته شود. آن ها حتی نمی خواهند نام وی را به عنوان رییس جمهوری پیشین ببرند. هشت سال اصلاحات طوری انکار می شود که گویی در ایران رییس جمهوری به نام خاتمی وجود نداشته است. این در حالی است که در فرهنگ سیاسی جهان، واژه هایی همچون «پرزیدنت»، برای رییسان پیشین دولت ها به عنوان پیشوند نام آنها باقی می ماند. ظاهرا اینطور گمان می شود که با حذف پیشوند، تصویر یا صدای یک شخص، می توان وی را از صحنه حذف کرد.

برخی از مخالفان تندروی آقای خاتمی مدعی اند که تنها صد نفری از همشهری ها و بستگان شخصی، طرفدار وی باشند؛ خطاب به آنان باید گفت در این صورت دیگر چه نگرانی بابت وجود تصویر و صدای آقای خاتمی وجود دارد؟ به هر ترتیب از دیدگاه من، آقای خاتمی یک سرمایه ی ملی است؛ اگر چه به دلیل همکاری ها، نزدیکی و شناخت بیشتر از وی ممکن است بیشتر از ایشان صحبت کنیم، اما موضوع این است که شخصیتی با این پیشینه، تفکر و تایید به عنوان «فرزند فاضل امام» را نمی توان حذف کرد.

بدرقه ی آقای خاتمی از سوی هنرمندان و اهالی فکر و علم و هنر و اندیشه نیز یکی دیگر از نشانه های اقبال نسبت به وی بود. مرحوم دکتر «سید جعفر شهیدی» در مراسم تودیع باشکوه آقای خاتمی در تالار وحدت، در خصوص وی گفتند که «بیهوده سخن به این درازی نمی توان». پس ملاحظه می شود که در پشت این اقبال، یک پیوند و سرمایه وجود دارد. در حقیقت هنوز هم می توان شاهد رابطه ی جامعه ی هنری، آکادمیک، فکری و فرهنگی کشور با آقای خاتمی بود.



به تبار اصلاح طلبی آقای خاتمی اشاره کردید. اصلاح طلبان و جریان اصلاح طلبی طی چهار پنج سال گذشته فراز و نشیب های بسیاری داشته اند. به نظر می رسد انتخابات سال 1392 نقطه ی عطفی در مسیر جریان اصلاحات بود؛ از طرفی بسیاری معتقدند اصلاح طلبان در زمان حاضر راهبرد مشخصی ندارند و هنوز نتوانسته اند شکاف های عمیق درون خود و میان خود و نظام را رفع کنند. از شما به عنوان یکی از فعالان اصلاح طلب می پرسم که اصلاح طلبان چه برنامه یی برای آینده ی سیاسی خود و به طور مشخص انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی دارند؟

پاسخ به پرسش هایی از این دست به این منوط به این است که اساسا جریانی به نام اصلاحات را چطور می توان تعریف کرد و زاویه ی نگاه ما به اصلاحات چیست؟ گاهی اصلاحات را یک جنبش اجتماعی تاریخ مند تعریف می کنند که تعلق های مختلفی به مقاطع و رویکردهای مختلف سیاسی- از انقلاب تا جریان های مختلف انتخاباتی- دارد؛ با این تعریف نگاه به این جریان بیشتر از جنبه های اجتماعی خواهد بود؛ بدین معنی که اصلاحات جریانی است که تحولات جامعه، جهان و نیازهای جدید را چه در حوزه ی فرهنگ و چه در حوزه ی سیاست و اقتصاد نادیده نمی گیرد و تلاش می کند با استفاده از همان تبار و مبانی و اصولی که دارد پاسخ های متناسب و درخور زمان را ارایه دهد؛ به عبارت دیگر این جریان ریشه ی خود را در «انقلاب» می بیند و نسبت به کاستی ها، تنگناها و نقدهایی موجود، رویکرد اصلاحی در اداره ی امور جامعه دارد.

این یک سطح از نگاه است. اما در پاسخ به این پرسش که آقای خاتمی و جریان اصلاحات به دنبال چه بودند باید گفت که آنها به دنبال تقویت «جامعه مدنی» و ساختن «نهادهای مدنی» بودند؛ آنها اصلاحات را در توانمند شدن جامعه ی مدنی، ارتقای سطح مشارکت سیاسی، افزایش رقابت های سیاسی، فرهنگ نقد، اجرای کامل قانون اساسی و نظایر آن می دانستند و به این اعتبار، یک دست خود را در دولت و قدرت سیاسی و دست دیگر را در جامعه می دیدند. حتی بعد از کناره گیری از قدرت در سال 1384، رویکرد اصلی آنها به سمت نهادهای مدنی و توانمند کردن جامعه رفت. هدف اصلاح طلبان صرفا قرار گرفتن در بافت دولت نیست بلکه آنها در پی این هستند که زمینه یی برای کمک به دولت و نظام و تقویت جامعه ایجاد کنند.

انتخابات سال 1392 را نیز می توان از این منظر نگریست؛ گفتمان شکل گرفته در انتخابات سال 1392-البته اگر بتوان آنچه در یک انتخابات شکل می گیرد را به لحاظ علمی«گفتمان» نامید- از یک سو مبتنی بر نگرانی از وضع گذشته و ادامه ی شرایط مخاطره آمیز هشت سال دولت قبل، چه در سطح بین المللی، چه در سطح اقتصادی و چه در سطح فرهنگی، بود و از سوی دیگر به دنبال بازسازی و ترمیم سرمایه ی اجتماعی در کشور بود.



از آن جایی که بخشی از هم افزایی ها و تلاش هایی که به روی کارآمدن دولت تدبیر و امید منجر شد، از ناحیه ی اصلاح طلبان و بویژه شخص سید محمد خاتمی بود، امروز نگاه و احساس اصلاح طلبان نسبت به این دولت چیست؟ آیا این احساس، احساس پدر و فرزندی است یا احساسی شبیه به احساس بین دو برادر است؟

بله. نقش اصلاح طلبان در پیروزی آقای روحانی غیرقابل تردید است. اما مساله اینجاست که اصلاح طلبان هیچگاه به دنبال «سهم» در پیروزی آقای روحانی در انتخابات و جریانی که از آن حمایت کرد، نبوده و نیستند. از یک سو شعارها و برنامه هایی که از طرف آقای روحانی در انتخابات مطرح و در سه محور «امید، تدبیر و اعتدال» خلاصه شد و از سوی دیگر به حاشیه راندن سیاست های رادیکال و افراطی که برای کشور مشکلات فراوانی ایجاد کرده بود، هر دو در متن و بطن خواسته های اصلاح طلبان هم قرار داشت. به همین روی، اصلاح طلبان از ابتدا رسما اعلام کردند که بیشترین جهت گیری، کنش و خواست آنها کمک به دولت آقای روحانی در محقق ساختن برنامه ها و شعارهای خود بوده است. در نتیجه بین خود و دولت مرزی قایل نبودند و نخواستند نام خود را بر دولت گذاشته و خود را به یک جریان دولتی تبدیل کنند. در مجموع باید دید جریان غالب در اصلاح طلبان چیست و شاخص جریان اصلاح طلبی چیست. این شاخص، در واقع جریان و گفتمانی است که آقای خاتمی آن را نمایندگی کرد. البته آقای خاتمی هیچ گاه نخواستند عنوان رهبر جریان اصلاحات را داشته باشند.



برخی معتقدند در زمان حاضر نوعی انشقاق در جریان اصلاح طلبی وجود دارد. آیا این مساله را قبول دارید؟

قبول ندارم که در جریان اصلاح طلبی «انشقاق» وجود دارد، اما می توان گفت که در آن «تنوع» وجود دارد. در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392، طیف اصلاح طلبان منسجم و همسو شدند و خواست غالب آنها در ابتدا نامزدی آقای خاتمی بود؛ این در حالی بود که خود خاتمی برای شرایط امروز کشور شخصی مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی را مناسب تر می دید. به این ترتیب جریان گفتمانی همسو شکل گرفت و پس از به وجود آمدن مانع برای ورود آقای هاشمی، حضور «کاندیدای واحد» یعنی آقایان روحانی یا عارف مطرح شد. این کاندیدای واحد را میزان اقبال عمومی بیشتر مطرح کرد و ‫شورای مشورتی اصلاح طلبان توانست نظر خود را به صراحت اعلام کند. نهایتا آقای دکتر عارف کنار رفت و آقای دکتر روحانی مورد حمایت همین جریان قرار گرفت. به این ترتیب از نظر من تشتتی وجود ندارد و حرکت، حرکت گفتمانی بود که ذیل این گفتمان، تنوع تشکیلاتی و گروه های مجاز فعالیت می کردند. ‬



اخیرا یکی از شخصیت های مطرح نسبت به قدرت گیری اصلاح طلبان و آن چه «بازگشت مجدد کشور به شرایط دوم خرداد» تعبیر کرد، ابراز نگرانی کرد. بر این اساس عده یی معتقدند اصلاح طلبان ناچار هستند در انتخابات پیش رو از چهره هایی که مرتبط با جریان اصلاحات نیستند، اما گفتمان نزدیک به اصلاحات دارند، دفاع بکنند یا این که از نیروها جوانتر استفاده کنند. بی تردید وقتی یک گروه سیاسی در قدرت حضور نداشته باشد، نمی توان آن را یک گروه فعال نامید و تنها نظاره گر رقابت های سیاسی خواهد بود، یا حداکثر نقش حمایت کننده دارد؛ تکلیف این گروه سیاسی که تمایل به کسب قدرت دارد، چه می شود؟ منظور این است که برآیند اصلاح طلبان از این فضا چیست و قصد دارند در انتخابات آینده ی مجلس چه کنند؟

اولا تفکیک درستی بین گروه های سیاسی و جریان سیاسی ارایه دادید؛ گرو های سیاسی طبیعتا از مرام نامه ها و تشکیلات سیاسی خود پیروی می کنند؛ هیچ گاه جریان اصلاحات به یک حزب واحد اصلاحات تبدیل نشده که دبیر کل آن حزب، یک شخص باشد و همیشه جریان هایی مثل شورای هماهنگی اصلاحات و نظایر آن وجود داشته است و در درون آن گروه های مختلف فعالیت می کرده اند. این گروه ها با حفظ استقلال، در مواقعی با یکدیگر به رقابت پرداخته و این رقابت به آثار و نتایج مثبت و منفی منجر شده است. به نظر من در زمان حاضر پررنگ ترین عامل، ماهیت جریان اصلاحات به عنوان یک جریان ریشه دار، زنده و رو به آینده است که نیروهای پیر و جوان در آن آمد و شد دارند.

چندی پیش آقای خاتمی اعلام کرد که هیچ قصدی برای بازگشت به قدرت سیاسی ندارد؛ این بدان معنی نیست که وی فرد تاثیرگذاری در جامعه نیست و عزلت گزیده است. آن چه به آینده ی سیاسی ایران باز می گردد، این است که عرصه ی رقابت و مشارکت سیاسی باز و آزاد است. انتخابات سال 1392 نشان داد جامعه ی ایران به دنبال «تغییر» است؛ اما این تغییر همراه با اعتماد به نظام، به خود و به یک برنامه ی نوآورانه است. طبیعتا می توان چنین انتظار داشت که چنین رویکردی در دوره های بعدی انتخابات اعم از انتخابات مجلس شورای اسلامی یا انتخابات دور بعد ریاست جمهوری دیده شود. مردم به زبان رای می گویند چه می خواهند.



یعنی معتقد هستید که چنین مقاومت هایی در برابر بازگشت اصلاح طلبان به قدرت وجود ندارد؟

من منکر وجود چنین مقاومت هایی نمی شوم ولی معتقدم چنین تفکری عملی نمی شود. قایل شدن یک دیوار بلند برای جلوگیری از تاثیرگذاری اصلاحات در انتخابات و عدم بازگشت به قدرت، با واقعیت جامعه ی ما و نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی سازگار نیست. اگر منظور شما از اصلاحات یک تعداد محدود افراد شناخته شده در کشور است، حق با شماست. اگر به مجلس بنگریم، با وجود همه ی محدودیت ها در برابر ورود اصلاح طلبان، صدای اصلاح طلبی از بخش مهمی از مجلس و از نمایندگان اصولگرایی که علی القاعده هیچ شناسنامه ی اصلاح طلبی ندارند، یا حتی از جریان سیاسی مخالف دولت و اصلاحات به گوش می رسد. چه اتفاقی افتاده است که رقبای سیاسی سال 1376 در موضعگیری سیاسی در جبهه ی موافق اصلاح طلبان قرار گرفته اند؟...به قولی «پری رو تاب مستوری ندارد/ چو در بندی ز روزن در گشاید»



زمانی که یک جریان سیاسی نتواند خود را تبدیل به یک تشکل سیاسی کند چطور ممکن است که در قدرت اثرگذار باشد و بخواهد صحبت از زنده بودن کند؟ آیا این نگاه حداقلی که برخی نمایندگان مجلس مطالبات اصلاح طلبانه دارند، می تواند برای حیات یک جریان سیاسی نگاهی امیدوار کننده باشد؟

البته این چیزی بیشتر از «حداقل» است و یکی از لوازمی است که به واسطه ی آن از طرفی احزاب می توانند شکل بگیرند و از طرف دیگر تشکل های مردم نهاد، شبکه های اجتماعی و اساسا جامعه یی ساختارمند، به وجود بیاید. اما بحث من این است که طبیعتا شکل احزاب را شرایط و فضاهای سیاسی می سازند. در یک جامعه ی دموکراتیک جریان های سیاسی نهایتا به دو جریان یا حزب قدرتمند تبدیل می شوند و بقیه در حاشیه قرار می گیرند؛ پدیده یی که ما در جوامع غربی یا جوامع دموکراتیک مانند هند شاهد آن هستیم و هر یک از احزاب منشور برنامه های خود را دارند. اگر چنین شرایطی فراهم نباشد، جریان های سیاسی به احزاب کوچکتری تبدیل می شوند که این احزاب کوچکتر یا در درون خود یک برنامه ی سیاسی مشخص جبهه یی مانند جریان اصولگرا و اصلاح طلب، دارند یا به صورت ائتلافی عمل می کنند و مشخص است که چه کاندیداهایی به میدان می آیند و چگونه با هم رقابت می کنند.

اگر شرایط سیاسی از این بسته تر باشد، به جای احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و تشکل هایی که مستقیما به زبان سیاسی حرف نمی زنند، اقدام و عمل سیاسی را بر عهده می گیرند. مثلا در سال های اخیر و حتی در همین انتخابات گذشته، نقشی که هنرمندان در زمینه ی سیاست داشته اند، کمتر از سیاستمداران نبوده است. اگر جامعه به تمایز یافتگی سیاسی برسد، همه ی اقشار و گروه ها اعم از هنرمند و حزب سیاسی کار خود را انجام می دهند و در غیر این صورت عملکرد آن ها بالعکس خواهد شد. اصلاح طلبی جریانی است که مسیر اثرگذاری خود را پیدا کرده و زبان آن محدود به حوزه ی سیاست نیست.



آقای خانیکی! حدود یک سال از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید می گذرد. شما به تازگی در دیدار اصلاح طلبان با آقای روحانی سخنانی را درباره ی نقاط قوت و ضعف دولت بیان کردید و مشخصا گفتید: «حرکت دولت برای رفع مخاطرات خارجی و ایجاد رونق اقتصادی قابل ستایش است، اما دولت باید گام های موثرتری در ترمیم آسیب های اجتماعی بردارد تا امید و اعتماد در جامعه دوباره نمادین شود و از سرمایه های انسانی کشور که نقش بارزی در تاریخ انقلاب اسلامی داشته اند، حفاظت شود.» ممکن است این موضوع را بیشتر باز کنید؟

متاسفانه هشت سال دولت آقای احمدی نژاد، آثار و پیامدهای منفی را به دنبال داشت که محدود به سرمایه های فیزیکی و منابع مادی نبود. زیرا آسیب های اقتصادی در زمینه ی تورم و رکود، رشد اقتصادی، اشتغال و بیکاری سریعتر به چشم می آیند اما آثار زیان بار آن دوره در زوال «سرمایه ی اجتماعی» بیش از سرمایه ی فیزیکی و مادی بود؛ به این معنا که اعتماد در جامعه ی ایران، یعنی اعتماد جامعه به دولت، اعتماد دولت به جامعه، اعتماد گروه های اجتماعی به یکدیگر، مشارکت، حضور نخبگان و امید اجتماعی و نشاط، همه و همه در اواخر آن دولت به پایین ترین سطح خود رسید. وقتی سرمایه ی اجتماعی تنزل می یابد، آسیب های اجتماعی از فرار مغزها گرفته تا طلاق و اعتیاد، اضطراب، دلهره، منازعه و فشارهای عصبی افزایش می یابد. نتیجه ی تحقیقات در تهران نشان داده است که نزدیک به 40 درصد از شهروندان در این شهر علایم اختلال های روانی دارند و همین هزینه ی زیادی را برای اداره ی کشور و سلامت اجتماعی ایجاد می کند.

یکی از آثار و عوارض تخریب سرمایه های اجتماعی، «تخریب سرمایه ی نمادین» بود که متاسفانه جریان های مخالف دولت به جای کمک به ترمیم سرمایه اجتماعی و بازسازی اعتماد، امید و مشارکت طوری رفتار می کردند که گویی هیچ تغییر مهمی رخ نداده است. منظور از این سرمایه های نمادین به طور نمونه، تخریب هایی بود که در برخورد با آقای خاتمی، آقای هاشمی، حاج حسن خمینی و فرزندان امام، دانشگاهیان، هنرمندان و گروه های سیاسی صورت گرفت؛ گروه سیاسی، مزدور دشمن و بیگانگان نام گرفت و هنرمند، شخصی معرفی شد که هیچ تعلق خاطری به اسلام، ایران و جامعه ندارد؛ این تخریب ها مشخصا در خود دانشگاه و نوع برخورد با دانشگاهیان و تمرکز مخالفان بر وزارت علوم و مدیریت دانشگاه ها کماکان در همین راستا، ادامه دارد. همه ی این نمونه ها به تضعیف گروه های مولد سرمایه ی اجتماعی منجر می شود.

به عقیده ی من بزرگترین دستاورد انتخابات سال 1392 زنده کردن امید و متولد شدن «طفلی به نام شادی»- به تعبیر دکتر «محمد رضا شفیعی کدکنی»- در جامعه بود؛ این امید، همان امیدی بود که به حاکمیت عقلانیت در اداره ی امور و رفع مخاطرات نسبت به موقعیت بین المللی ایران شکل گرفت.

دولت آقای روحانی به عنوان یک دولت موفق در عرصه ی روابط بین المللی شناخته شده و نشان داده است که جمهوری اسلامی ایران تمایل دارد به ایجاد و حفظ امنیت در جهان کمک کند و «جهانی عاری از خشونت و افراطی گرایی» بسازد. نوع مذاکرات «محمد جواد ظریف» و تیم مذاکره کننده ی کشورمان حتی تحسین مخالفان را به خود برانگیخته است و هم اکنون ما در کشورمان در یک منطقه ی ناامن، در امنیت کامل زندگی می کنیم که دستاورد کمی نیست.

مقوله ی دومی که در نشست مذکور برآن تاکید داشتم، اشراف کامل دولت نسبت به مشکلات اقتصاد ایران و فکر و برنامه ریزی بر روی آن بود. کم کردن آهنگ رشد تورم لجام گسیخته یکی از کارهای بزرگ دولت بود که اگر با سیاست های اقتصادی گذشته پیش می رفت، معلوم نبود جامعه ی ما الان با چه فشارهای معیشتی روبرو می بود. تلاش برای بازگرداندن نرخ رشد اقتصادی در کشور اقدام دیگری است که در کنار توجه به کاهش تورم از سوی دولت صورت گرفته است.

واقعیت دیگر این است که دولت، مجبور به آواربرداری در حوزه های مختلف بوده است؛ سیاست های غلط گذشته به گونه یی نبوده است که بتوان همه ی این مشکلات را ظرف یک سال، مرتفع ساخت. در مجموع فکر می کنم که دولت در زمینه ی سیاست خارجی و اقتصاد، موفقیت های بارزتری داشته است.
این یعنی آن که به نظر شما دولت در حوزه های دیگر کم کاری داشته است یا عمق مشکلات در حوزه های سیاست خارجی و اقتصاد بیشتر بوده و دولت ناگزیر شده به این دو حوزه بیشتر از حوزه های دیگر توجه کند؟

یکی از اتفاقات ناگواری که در دولت گذشته افتاد و البته کمتر به آن توجه شده است، این بود که جایگاه و پایگاه نهاد دولت و قوه ی مجریه در کشور تنزل یافت و سهم و نقش دولت در اقتصاد، فرهنگ و سیاست بویژه با غلبه ی نگاه های امنیتی کاهش شدیدی پیدا کرد. شرایط به گونه یی پیش می رفت که حوزه ی فرهنگ و دانشگاه باید به شکلی «امنیتی» اداره می شد؛ در غیر این صورت به جریانی مخالف تبدیل و از حوزه ی اقتدار نظام خارج می شد. غلبه ی این رویکرد، آثار و عوارض فراوانی داشت؛ به طور مثال در عرصه ی همین رسانه ها، من از شما به سبک آقای احمدی نژاد می پرسم که سهم و نقش دولت از رسانه ها ی رسمی بیشتر است یا سهم و نقش منتقدان و مخالفان دولت؟



تردیدی نیست که مخالفان و منتقدان دولت هم رسانه های بیشتری دارند و هم امنیت بیشتر.

قطعا و حتی در نوع سرمایه گذاری در این بخش ها، امنیت و درآمد یک خبرنگار و روزنامه نگار مخالف دولت بیش از یک موافق دولت است. این وضعیت، وضعیت برابری نیست؛ دست دولت از خیلی جاها کوتاه است و محدودیت های موجود برای دولت، یکی از دلایلی است که شاید بتوان گفت بر مبنای آن، آهنگ پیشرفت اقدامات دولت در حوزه ی سیاست داخلی یا در حوزه ی فرهنگ به اندازه ی آهنگ پیشرفت آن در حوزه ی سیاست بین المللی نیست.



آیا قوای دیگر نیز در پیشرفت اقدامات دولت موثر هستند؟

نوع مقرراتی که در طول این سال ها وضع شده، نهادهایی که شکل گرفته و بسیاری از این اختیارها و اقدام ها از حوزه ی رسمی قوه ی مجریه خارج بوده است و از طرف دیگر بخش عمده یی از این مسایل به هم گره خورده است. به یاد داشته باشیم که موفقیت یا عدم موفقیت دولت را می توانیم با رویکردی که در انتخابات شکل گرفت، بسنجیم. به نظر من لازم است از انتخابات یک «رفتار شناسی» صورت گیرد؛ باید دید مردم چه می خواستند و چه نمی خواستند و حرکت دولت را بر همین اساس، سامان داد.

جهت گیری دولت درست بوده است و خود آقای روحانی در صدر دولت، وعده های خود را فراموش نکرده است. شاید بسیاری از دستگاه ها درگیر امور و مسایل روزمره ی خود شده اند، اما باید اذعان داشت که بلندترین صدایی که در دولت بر خواسته ها و برنامه هایش تاکید می کند شخص رییس جمهوری است. من در مجموع میانگین نمره ی دولت را از متوسط بالاتر می دانم.



شما در بخشی از صحبت هایتان تاکید کردید که دولت نمی تواند در برخی از حوزه ها ورود داشته باشد؛ آیا این به آن معنی است که این حوزه ها به دست فراموشی سپرده شود یا این که دولت می تواند از ظرفیت های خود برای اثرگذاری در این عرصه ها هم بهره ببرد؟

من دولت را قوه یی در برابر قوای دیگر نمی بینیم؛ بلکه معتقدم دولت قوه یی است که می تواند زبان تعامل با قوای دیگر را داشته باشد. من معتقدم در صورتی که نهادهای فراتر از دولت بتوانند مساله ی مشترک کشور را تعریف کرده و با آن پیش بروند، آنگاه دولت و مجلس مانند دو حزب سیاسی در مقابل یکدیگر عمل نخواهند کرد.



آیا این نگاه و اراده در قوای دیگر وجود دارد؟ به طور مثال آیا آن قدری که آقای روحانی در مورد فضای باز سیاسی، فعالیت احزاب، انجمن ها و نهادهای مدنی و... تاکید دارد، چنین دغدغه هایی در مجلس و قوه ی قضاییه وجود دارد؟

درست است. اما با نگاهی فراتر از مسایل سیاسی روز، باید گفت علت اصلی آن جاست که در یک جا یک فهم سیاسی یا حتی جناحی از مساله یی که منفعت یا مصلحت ملی است، شکل می گیرد و بعد بر سر آن نوعی تقابل به وجود می آید. به طور مثال وضعیت دانشگاه ها و عملکرد وزارت علوم یکی از مشهودترین محل های اختلاف بین دولت و جریان های مخالف است. محل اصلی منازعه یا اختلاف این است که دولت معتقد است که قطار دانشگاه باید به ریل کیفیت و استقلال علمی و حرمت نهادن به نظر آکادمیسین ها و دانشگاهیان بازگردد و در مقابل جریان مخالف آن، دانشگاه را به عنوان یک محل یارگیری سیاسی و دادن امتیاز و رانت های سیاسی به هم گروهی های خود می داند.

واکاوی و ارایه ی دقیق این مساله اثبات خواهد کرد که اینطور نیست که جریانی بخواهد دانشگاه را به عرصه ی تندروی ها و رادیکالیسم سیاسی تبدیل کند. باید به طور مثال بین روسای منتخب دانشگاه و تعویض در این دولت و دولت گذشته، مقایسه داشته باشیم و ببینیم که آیا دامنه ی این تغییرات با آن شدتی که گفته می شود، بوده است یا بالعکس؛ همان کسانی که اتفاقا بیشترین تغییرات را داده اند، ناگهان پرچم دار تغییر ندادن ها در مجلس شوند و به قولی «تا نشان سم اسبت گم کنند/ ترکمانا! نعل را وارونه زن»

من به عنوان معلم ارتباطات متاسفانه باید بگویم در عصر گسترش کار رسانه، زمانی که کار رسانه با کار عملیات روانی آمیخته می شود، خیلی از جاها جریانی نادرست که چه بسا وجود خارجی ندارد، به قلب حقیقت تبدیل می شود. به این ترتیب مخابره ی یک تیتر در یک وبسایت یا روزنامه ذهن سیاست ورزان در مجلس یا جامعه را به خود مشغول می کند.



چگونه می توان بین این دو نگاه، سازش برقرار کرد؟

بخشی از این وظیفه به عهده ی دولت است؛ دولت می تواند به انتقال جریان آزاد اطلاعات و ارایه ی صورت واقعی مساله کمک کند. بخش دیگر این مسوولیت به پایگاه دولت وحتی شهروندان ایرانی ونهادهای مدنی، علمی و تخصصی بر می گردد. شخص رییس جمهوری از دانشگاهیان به خاطر حرف نزدن و سکوت انتقاد انتقاد کرد؛ یکی از دلایل این سکوت این است که دانشگاهیان هزینه های حرف زدن خود را سنگین می دانند و این یک واقعیت است.



در فراهم آوردن شرایط غیرامنیتی در جامعه بسیاری معتقدند که شاید قوه ی قضاییه می تواند بیش از هر نهاد و قوه ی دیگری تاثیر گذار باشد. ترجیع بند صحبت های آقای روحانی در یک سال اخیر، ضرورت حرکت به سمت جلو و رفع کدورت ها بوده است؛ از نظر شما قوه ی قضاییه چقدر می تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد و آیا فکر می کنید این قوه در این مسیر گام برداشته است؟

پاسخ مشخص است. عدالت در تعریف نظری زمینه ساز و مقوم آزادی است و دستگاه تامین کننده ی عدالت، به نسبت برقراری این اصل می تواند شرایط آزاد و دموکراتیک را در جامعه فراهم سازد. به نظر من آقای روحانی به عنوان رییس قوه ی مجریه، سیاست درستی را پیش گرفته است که «اعتدال» را به عنوان یک جریان غالب فرهنگی و به تبع آن، سیاسی و اجرایی پیش ببرد. من در تعریف یا حتی تفکیکی که بین اعتدال و اصلاحات قایل هستم فکر می کنم که اعتدال را می توان نوعی «اصلاحات بوروکراتیک» نام نهاد؛ اصلاحاتی که به جای این که بخواهد از بیرون نهادهای حاکمیتی، سیاسی و مدنی بر آن سوار شود، به دنبال پیشبرد کار از طریق دولت، مجلس، دستگاه های قضایی، احزاب و نهادهای مدنی است. این کار دشواری است؛ زیرا این نهادها، تنگناها و کاستی های فراوانی دارند.

ضعف نهاد دولت در دوره ی احمدی نژاد باعث شد که دولت-به طور مثال در زمینه ی استخدام ها-به یک نهاد «متورم» تبدیل شود و همین تورم، ناکارآمدی دولت را در پی داشت. دستگاه اجرایی بوروکراتیک ما، دستگاه کند و ناتوانی است. متاسفانه بررسی های قضایی و گزارش های دولت نشان می دهد که ویژگی سوم، فسادی بود که دامنگیر دستگاه های اجرایی شد. فساد، ناکارآمدی و متورم شدن نهاد دولت، این دستگاه را از انتقال اندیشه ی اعتدال بازداشته و سرعت حرکت آن را کاهش می دهد.

به همین دلیل با بروز هر تغییر در قوه ی مجریه، بسیاری از منتقدان دولت یا نهادها و جریان هایی که خواسته های آن ها در این انتخابات تامین نشده است، به قوای دیگر متوسل میشوند و هماهنگی بین قوا را کند می کنند. اگر بخواهیم مقایسه یی از دولت روحانی و احمدی نژاد داشته باشیم می توانیم ادعا کنیم که حداقل در حد سران قوای سه گانه، بین آقای روحانی و سران قوای دیگر هماهنگی و هم فکری بیشتری نسبت به دولت آقای احمدی نژاد وجود دارد؛ اما این هماهنگی هنوز به همسویی کامل مجلس و قوه ی قضاییه با دولت منتهی نشده است.



کمی از فضای سیاست فاصله بگیریم و به حوزه ی تخصصی دانشگاهی شما یعنی مطبوعات و رسانه ها بپردازیم. یکی از دغدغه های مرحوم پروفسور «کاظم معتمدنژاد» به عنوان پدر علم ارتباطات در ایران، توجه به اخلاق و شرافت حرفه یی در حوزه ی روزنامه نگاری بود. به عنوان شخصیتی که در عرصه ی نظری و عملی با این حوزه درگیر بوده اید، اگر بخواهیم نگاهی گذرا- دست کم در دو دهه ی اخیر- به عرصه ی روزنامه نگاری در ایران داشته باشیم، سیر رعایت اخلاق و شرافت کاری در این عرصه را به سمت مثبت می بینید یا منفی؟

یکی از تخریب هایی که در جامعه ی ما در زمینه ی سرمایه ی اجتماعی صورت گرفته، تخریب اخلاقی بوده است؛ متاسفانه بی اخلاقی که به صورت رواج و توجیه دروغ، تهمت و تخریب دیده می شود، گریبانگیر رسانه های ما نیز شده است. زبان معیار در رسانه ها معمولا از طریق بزرگترین و تاثیرگذارترین رسانه ها شکل می گیرد. در همه ی برنامه های تلویزیون به عنوان رسانه ی ملی- از خبر گرفته تا هنر، گزارش و حتی علم- صدای بخش بزرگی از جامعه شنیده نمی شود. سایه ی یک «دروازه بانی» خبری یا «گزینش گری» سیاسی، عده ی زیادی را محروم و عده ی زیادی را برخوردار می سازد؛ طبیعتا اتهامات زیادی به جریان ها و شخصیت های سیاسی، علمی و فرهنگی زده می شود، بدون این که پاسخی برای این اتهامات وجود داشته باشد. این بی اخلاقی در رسانه های رسمی یا مطبوعاتی که از تیراژ بالاتری برخوردار هستند، به رسانه های کوچک تسری پیدا می کند؛ من باور ندارم که نباید تفکرهای منتقد و مخالف اصلاحات، دولت یا هر جریان سیاسی دیگری در جامعه شنیده بشوند، اما وقتی که افراطی گری و بی اخلاقی از رسانه های رسمی دیده می شود، طبیعتا بی توجهی به امر اخلاقی رواج پیدا می کند. من معتقدم در فضای رسانه یی، بین رعایت حقوق شهروندی، حقوق اساسی و مدنی، آزادی های مطبوعاتی، سیاسی، آزادی بیان و اخلاق یک رابطه ی مستقیم وجود دارد. یعنی جامعه ی آزاد یک جامعه ی اخلاقی است و به همان میزان که آزادی محدود شود و انسداد سیاسی به وجود آید، به همان میزان هم بی اخلاقی رسانه یی رواج پیدا می کند.



به نقش زبان رسانه در بروز و گسترش رذایل اخلاقی همچون دروغ و افترا اشاره کردید؛ آیا زبان سیاستمداران هم می تواند در تنزل منزلت اجتماعی قوه ی مجریه و تنزل وجهه و شان یک جامعه در سطح جهان موثر باشد؟ با نگاه ویژه به دولت های کشورمان از اصلاحات به این سمت، تاثیر ادبیات و زبان یک دولت بر فرهنگ سیاسی مردم و بویژه تبدیل آن به یک الگو در عرصه رسانه چیست؟

پاسخ مثبت است. زبان یکی از عواملی است که می تواند فرهنگ مدارا، گفت و گو، راستی و اخلاق را ترویج دهد. زبان می تواند جامعه را به عدم تحمل و خشونت یا گفت و گو و مدارا بکشاند. در عرصه ی بین المللی نیز به همین شکل است؛ جدای از مسایل سیاسی -که بدون جهت گیری نیست- زبانی که تحت عنوان «گفت و گوی تمدن ها» از ایران برخاست و در مجمع عمومی سازمان ملل به یک بیانیه با تعهد بین المللی نسبت به فرهنگ و تمدن ها تبدیل شد، ثابت کرد که زبان، توان ارتباطی و توانایی های سیاسی را بیشتر می کند. متقابلا اگر زبانی سوء تفاهم و تقابل ایجاد بکند، در خوشبینانه ترین شکل خود غیر قابل فهم خواهد بود و در بدبینانه ترین و انتقادی ترین شکل آن می تواند به فرهنگ و ارزش های دیگر بی توجه باشد و در نتیجه آن زبان ظرفیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را کاهش می دهد.



کار روزنامه نگاری به دلیل مشکلات خاص ماهیتی، با خطراتی رو به روست و به همین دلیل شاید از نظر عامه ی جامعه، کار جذابی نباشد. شما خود در مطبوعات فعالیت داشته و درد شلاق «توقیف» را هم حس کرده اید؛ معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار است لایحه یی در مورد مطبوعات ارایه کند؛ چه الزام هایی باید در این لایحه مدنظر قرار گیرد؟

من فکر می کنم نگاه و تفکری که به ایجاد یک قانون و نهاد منجر می شود، خیلی مهم تر از خود آن قانون و نهاد است؛ بین دو مقوله ی «حسن ظن» و « سوء ظن» نسبت به کار روزنامه نگاری و کار رسانه یی تفاوت وجود دارد؛ گاهی قانون برای مهار کردن رسانه های یاغی و گاهی برای حمایت مسوولانه از روزنامه نگاران، بالابردن مسوولیت های اخلاقی آن ها و جریان آزاد اطلاعات و نظایر آن وضع می شود. من فکر می کنم در وهله ی اول باید مطبوعات را به صورت خاص و رسانه ها را به طور عام، از یک «شر لازم» به یک «خیر لازم» تبدیل کنیم. من چندی پیش در خصوص شبکه های اجتماعی گفتم که نخستین گامی که می تواند در جامعه ی ما به مفید واقع شدن شبکه های اجتماعی منجر شود، این است که آنها را به جای عامل «تهدید»، عامل «تغییر» بدانیم.

در مورد این لایحه نیز می توان گفت که باید در وهله ی نخست، با مشارکت خود اصحاب رسانه، نهادها و رسانه های مستقل و نهادهای صنفی آن ها تهیه شود و صرفا نگاه از سوی دولت و حکومت نباشد. تجربه هم نشان داده است که بهترین مدافعان هر حوزه ی تخصصی، دست اندرکاران همان صنف هستند؛ نظام پزشکی و نظام مهندسی در ایران موفق بوده، زیرا پزشکان و مهندسان در درجه ی اول به تخلفات خود پرداخته و با دولت و حکومت نیز همکاری داشته اند. اما فکر از بالا و از نهاد دولت- ولو با نگاه دلسوزانه به مطبوعات – و بهره مند نشدن از تجربیات و خواسته های نهادی آن ها، به مقبول واقع نشدن هر اصلاح یا تغییر و در نهایت ناکارآمدی آن لایحه خواهد انجامید.



در سال های اخیر توقیف اغلب به حکم قوه ی قضاییه بوده است؛ منظور شما این است که دولت در لایحه ی خود نقش قوه ی قضاییه را در توقیف و اعمال محدودیت علیه مطبوعات کم کند؟

قطعا یکی از مشخصه های این لایحه می تواند همین باشد؛ اساسا فلسفه ی هیات منصفه نیز همین بودکه این هیات، کمک کارشناسانه داشته باشد. توقیف برای یک نشریه در حکم اعدام برای یک متخلف است؛ یکی از عوامل مهم توسعه نیافتگی مطبوعات در ایران، «جوانمرگی» مطبوعات است؛ در بحث گزارش نویسی، نمونه یی از ارزش های خبری «شگفت آور بودن» یک اتفاق است؛ من چندی پیش در یادداشتی برای روزنامه ی اطلاعات، عبور این روزنامه از مرز هشتاد سالگی را یک «خبر» در ایران توصیف کردم. متاسفانه بعضی از روزنامه ها و نشریات در کشور ما در بدو تاسیس، توقیف می شوند.

حمایت نهاد دولت از توسعه ی رسانه مساله ی مهمی است؛ یکی از دغدغه های مرحوم دکتر معتمدنژاد، «نظام واحد ارتباطی کشور» بود. در نظام ارتباطی ما، مطبوعات نسبت به شبکه های مجازی و رادیو و تلویزیون، آسیب پذیرترین و شکننده ترین بخش هستند و بیشترین فشارهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی بر مطبوعات است؛ بر اساس قوانین موجود، اگر روزنامه یا نشریه یی با تیراژ اندک، کوچکترین اشتباهی را مرتکب شود، در اسرع وقت با آن برخورد می شود، اما در برخورد با بزرگترین رسانه های ما که بیشترین تخلف ها و تضییع ها را در قبال حقوق مدنی قایل می شوند، اساسا نوعی خلا قانونی یا شکاف در برخوردهای قضایی، سیاسی و اجرایی وجود دارد. این مساله نشان می دهد که نظام رسانه های مکتوب ما، نشریات، روزنامه ها و کتاب، در عین توجه به سلایق و گرایش های مختلف، به حمایت قانونی جدی نیاز دارند؛ من امیدوارم لایحه یی که تهیه می شود به این مساله توجه داشته باشد. اگر نشریاتی که با این فشارهای مختلف اقتصادی، سیاسی و قضایی رو به رو هستند، بیشتر از این لرزان شوند، طبیعتا نمی توان برای آنها آینده یی متصور شد. مقایسه ی بین تیراژ مطبوعات با میزان شهروندان با سواد نشان می دهد که این تیراژ رو به عقب بوده است. تیراژهای چندصدهزاری کیهان در ایام جنگ با وجود محدودیت های ورود کاغذ یا تیراژهای چند میلیونی مطبوعات در دوران اصلاحات، کجا رفته است؟

به نظر من دولت نشان داده است که حامی نقد و حتی حامی آزادی منتقدان خویش است. من به صحبت رییس جمهوری در این زمینه اشاره می کنم که گفت، ای کاش نشریات طرفدار دولت هم به اندازه ی نشریات مخالف دولت آزادی داشتند و با آن ها برخورد نمی شد.



1393/6/3





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن