تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 23 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852420904




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سنجش و سازش عقل و ایمان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
سنجش و سازش عقل و ایمان
فخر رازی، هرچند بر فلاسفه می‌تاخت و از ایشان خرده می‌گرفت، عقل را فصل‌الخطاب می‌دانست و مخالفت ظواهر دینی در برابر آن را برنمی‌تافت. فخر در دوره متأخر، دست از عقل‌گرایی افراطی می‌شوید و رو به جانب وحی و آموزه‌های الاهی می‌کند.

خبرگزاری فارس: سنجش و سازش عقل و ایمان



چکیده عقل و وحی، دو پیامبر درون و برون و دو حجت الاهی برای رسیدن به سعادت هر دو سرا هستند. سخن درباره چیستی و گستره هر یک از این دو منبع معرفتی، دغدغه‌ای فراگیر است؛ اما مهم‌ترین دغدغه که از گذشته‌ها مورد بحث بوده، چالش بر سر رفع تعارض آموزه‌های وحیانی و داده‌های عقلانی است که اندیشمندان بزرگ هر دوره فکری نیز بدان پرداخته‌اند. این پژوهش در جستجوی رهیافت «فخررازی»، فیلسوف، متکلم و مفسر بزرگ قرن ششم و هفتم است که تلقی وی از آموزه‌های الاهی و بشری و میزان همخوانی این دو، بسیار مهم است. وی فردی «اشعری» است؛ اما در این منازعه، جانب عقل را گرفته، پشتوانه نقل را عقل دانسته و گستره آن را نیز بر عهده همان می‌داند. البته فخررازی در دوران آخر عمر خویش، به پژوهش‌های قرآنی و عرفانی روی می‌آورد و نص‌گرایی را بر خردپیشگی ترجیح می‌دهد. واژگان کلیدی: عقل، علم، ایمان، وحی، تعارض، فخر رازی. طرح مسئله عقل و وحی دو موهبت و حجت الاهی برای سعادت و معرفت بشر هستند. خداوند با دو پیامبر درون و برون، رمز و راز خلقت و طریق نیل به حکمت و حشمت را به بشر الهام کرده است. چیستی این دو منبع پر بها و تعیین رموز آنها، بحثی مهم و سرنوشت‌ساز است؛ اما مهم‌تر از آن، ارتباط این دو و شیوه تعامل آنها با یکدیگر است که در هر دوره فکری و در چارچوب معرفتی هر اندیشمندی، مطرح بوده است. از آنجا که خداوند، دو راه معرفتی مستقل به انسان موهبت کرده، سخن در میزان هم‌خوانی و هم‌سویی این دو است و در واقع، بیت‌الغزل بحث رابطه عقل و وحی، مسئله تعارض آن دو است؛ زیرا تا زمانی که تعارض نباشد، آنها مؤید همدیگر پنداشته می‌شوند و کسانی که گستره یکی از این دو را ضیق کرده‌اند، در حقیقت در پی حل تعارض بوده‌اند و یکی را به نفع دیگری تقلیل برده‌اند. به دیگر سخن، تکلیف باورهای خردگریز، خردپذیر و خردستیز چیست؟ بحث تعارض آموزه‌های وحیانی و داده‌های عقلانی، از زمان ائمه اطهار(ع) مطرح بوده؛ هرچند خاستگاه مسیحی آن به قرون «وسطا» و عهد «رنسانس» باز می‌گردد. همت اندیشمندان و دین‌پژوهان به ویژه خردورزان در همه دوران به راه‌حل مسالمت‌آمیز این چالش معطوف بوده است. یکی از این بزرگان، «فخر رازی»، فیلسوف، متکلم و مفسر نامی قرون ششم و هفتم است که دانش او در منقول و معقول زبانزد است و به قطع، داوری چنین کسی اهمیت دو چندانی می‌یابد. فخر رازی از نخبگان مذهب اشعری است؛ اما ذهن نقاد و فلسفی او به اندیشه‌ورزی معتزله می‌ماند. پژوهش حاضر بر آن است تا پس از ذکر پیشینه مختصری از بحث، جایگاه فخر رازی را در این سیر تاریخی بازگو کند و پس از واکاری عقل و ایمان در اندیشه وی، شیوه تعامل و شبهه تعارض این دو را از منظر وی بازشناسد. آیا فخر رازی خردپیشه، جانب عقل را می‌پروراند یا همو که اشعری است و از فلاسفه خرده‌های فراوان می‌گیرد، رو به جانب وحی می‌کند؟ در داوری درباره آرای فخر و ابعاد شخصیتی وی، ابهام و اختلاف زیادی وجود دارد و هر گروهی، او را منتسب به طایفه‌ای فکری کرده‌اند. بنابراین، استتنباط ایده فخر رازی درباره مسایل گوناگون هم مشکل می‌نماید و نمی‌توان رهیافت‌های وی را دقیق و به طور کامل تشخیص داد. موضوع این مقاله نیز از این جمله است، زیرا با توجه به نوشته‌های ناهمگون او در کتاب‌های گوناگون، باید دیدگاه او را با حدس و گمان بررسی و مشخص کرد؛ امری که بسیاری از پژوهشگران بر آن همت کرده‌اند. پیشینه کلام امام سجاد(ع) مبنی بر بطلان قیاس گزاره‌های دینی با عقل را می‌توان کاشف از طرح این بحث در صدر اسلام دانست. (مجلسی، 1421: 2 / 303) در واقع، از زمانی که شریعت، گزاره‌های خود را عرضه می‌کند، ذهن بشری هم خود را مقیاس قرار می‌دهد و ناهم‌خوانی را برنتابیده، درصدد حل و فصل برمی‌آید. شیوه برخورد مسلمان با این مسئله، در دو سوی افراط و تفریط و نیز برای برخی در مسیر میانه بوده است. گفتمان معتزله و تفکر افرادی چون «زکریای رازی»، «ابوالعلاء معری» در سوی افراط در خردورزی بوده که بعدها نیز «ابن‌رشد» آن را پروراند. گفتمان «اهل حدیث» و «اشاعره» هم در سوی تفریط در خردورزی و افراط در نص‌گرایی و خردستیزی بود که بعدها «ابن‌ تیمیه» آن را احیا کرد. اخباریان شیعه نیز در همین چارچوب فکری مسیر را ادامه دادند و با برنتافتن حجیت عقل، فقط به روایت‌ها تمسک جستند و حجیت قرآن را هم منوط به بیانی از ائمه دانستند. (البته افکار اخباری‌ها در طیفی از حداقلی و حداکثری است) از «غزالی» نیز در این عرصه، به عنوان چهره‌ای معتدل یاد می‌شود که خرده‌گیری وی در «تهافت‌ الفلاسفه» از تفکر خاص فیلسوفان است و نه خردورزان. به طور معمول چهره‌های شیعی نیز راه اعتدال را پیموده و سعی کرده‌اند تا با بهره‌گیری از آموزه‌های این دو منبع، تعارض‌ها را حل و فصل کنند و در ترجیح یکی بر دیگری، راه افراط و بی‌انصافی را طی نکنند. در غرب نیز کم‌وبیش این مسئله مطرح بود تا اینکه متفکران خردورز قرون وسطا، بسیاری از آموزه‌هایی که به غلط از دین پنداشته شده بود را برنتابیدند و بنای دین‌ستیزی در غرب از همان زمان نهاده شد و در ستایش عقل تا بدان‌جا پیش رفتند که «هولباخ»،  فیلسوف ملحد فرانسوی می‌گفت:ای طبیعت! ای فرمانروای همه هستی و شما ای فضیلت و عقل و حقیقت که گرامی‌ترین پروردگان دامان اویید! تا ابد خدایان ما باشید. (باربور، 1385: 77) بحث اصلی، درباره رابطه آموزه‌های وحیانی و یافته‌های عقلانی است، ولی الفاظی که برای بازتاب این مسئله طرح شده‌اند، گوناگون‌ هستند، البته هر کدام نیز بار معنایی متفاوتی دارند. از آنجا که بحث اصلی ما بررسی آرای فخر رازی است، واکاوی ماهیت عقل و وحی، از گستره این پژوهش خارج است و ما تنها مفردات بحث را از منظر ایشان بررسی می‌کنیم، اما اشاره‌ای مختصر به واژگان همگون ضروری می‌نماید: 1. عقل و دین:  منظور عقل‌گرایی  در مقابل تجربه‌گرایی  نیست؛ بلکه مقصود، عقل‌گرایی، مقابل ایمان‌گرایی  و نص‌گرایی  است. 2. عقل و وحی:  منظور از وحی «تفهیم اختصاصی مطالب و معارفی از طرف خداوند به بنده‌ای برگزیده است که به هدایت مردم مأمور شده است». (مصباح‌یزدی، 1382: 11) 3. عقل و نقل:  در این تعبیر، آموزه‌های الاهی در متون دینی خلاصه می‌شوند. 4. عقل و ایمان:  این اصطلاح بیشتر در بین غربیان و به ویژه دانشمندان مسیحی مطرح و رایج شده است. 5. علم و دین:  در مقایسه دو واژه «عقل» و «علم»، چنین به نظر می‌رسد که هر دو دربرگیرنده معارف بشری هستند، ولی علم، شامل شناخت‌هایی است که از راه تجربه و استقرار حاصل می‌شوند و عقل شامل شناخت‌های حاصل از قیاس و استدلال برهانی است. با این حال، اگر در این ترکیب، منظور از علم فقط علوم تجربی باشد، بحث علم و دین، زیرمجموعه‌ای از بحث عقل و وحی است؛ زیرا منظور از عقل، تمام معارف بشری است. اما اگر علم به معنای مطلق معارف کسب ‌شده از راه‌های همگانی باشد، این دو بحث به طور کامل بر یکدیگر منطبق خواهند بود. 6. دین و فلسفه:  فلسفه دو اصطلاح دارد: 1. علم عقلی صرف که با روش عقلی ـ تحلیلی به مباحث می‌پردازد؛ 2. مجموعه معارف بشری؛ اعم از مباحث نظری (الاهیات، طبیعیات و ریاضیات) و مباحث عملی (اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن). در این صورت، فلسفه بر همان عقل و علم منطبق می‌شود. نمایی از نظام فکری فخررازی پیش از بیان بحث اصلی، حیات علمی فخررازی را مرور می‌کنیم؛ زیرا تحولات فکری و سیر علمی وی در بازنمایی مبانی او درباره موضوع این مقاله، بسیار اهمیت دارد. امام «ابوعبدالله محمد بن‌ عمر رازی» ملقب به فخر رازی و مشهور به «ابن‌خطیب» و «امام المشککین» از بزرگ‌ترین دانشمندان اسلام در سال (543 یا 544 هجری) در شهر «ری» به دنیا آمد. پدرش «ضیاء‌الدین عمر» از متکلمان اشعری و فقیهان شافعی و نخستین استاد رازی بود. او باهوش سرشارش، علوم فراوان را در مدت کوتاهی فرا گرفت و به هر شهری وارد می‌شد، با علمای آنجا مناظره می‌کرد. وی در «خراسان» با آثار «فارابی» و «ابن‌سینا» آشنا شد. او در سال 605 یا 606 هجری وفات کرد. کثرت تألیف و پژوهش، حدّت ذهن، قدرت بیان، سحر قلم و قوت در مباحثات علمی، جامعیت علمی و نبوغ در تحلیل و انتقاد، از فخررازی شخصیت کم‌نظیری را در جهان اسلام ایجاد کرده است. او یک اشعری است، اما عقل‌گرایی بر حیات علمی وی سایه افکنده است. وی در کلام از «غزالی» و «امام‌الحرمین جوینی»، در فلسفه از «ابن‌سینا» و «زکریای رازی» و در طبیعیات از «ابوالبرکات بغدادی» متأثر است. (شریف، 1365: 82) رویکرد عقلانی و فلسفی، از مهم‌ترین جلوه‌های علمی فخر است. او هم «فیلسوف» است و هم «فلسفه‌دان»؛ بدین معنا که هم در تحلیل مسائل فلسفی و یافتن پاسخ‌های خاص علمی تلاش کرده، هم به تاریخ فلسفه و آرای فیلسوفان احاطه داشته و به نقد و تحلیل آنها می‌پردازد. (ابراهیمی‌دینانی، 1385: 1 / 325) او در مقابل فیلسوف، متکلم است و در مقابل متکلم، فیلسوف؛ در مقابل اشعری، معتزلی و در مقابل معتزلی، اشعری است! فخررازی در منش علمی خود، درصدد به چالش کشیدن آرای دیگران است و بیشترین تلاشش در حاشیه و تعلیقه زدن بوده تا شرح کردن. این شیوه از ثمرات روش علمی «سقراط» است. کسانی مثل فخر رازی با ذهن نقاد خود، مسئله‌های مهم و فراوانی را در علم ایجاد می‌کنند و خردورزان و دین‌پژوهان را برای حل آنها فرا می‌خوانند که البته روشی است بس مبارک. ایشان در طلیعه کتاب «المباحث المشرقیه» روش علمی خود را به اختصار بیان کرده که براساس آن، می‌توان نحوه دریافت و پردازش علمی در اندیشه وی را در چهار مرحله بیان کرد: 1. نقل، تقریر و تبیین آرای گذشتگان همراه با تقسیم‌بندی و تفصیل؛ 2. نقادی، تأمل و تشکیک در آرا؛ 3. تفکیک صحیح از سقیم آرا که معیار آن، براهین منطقی است؛ 4. نوآوری‌های علمی با استفاده از فرآورده‌های پیشینیان. (رازی، 1428: 1/ 88 و 89) ثمره حیات علمی وی، دویست و هفده اثر در علوم گوناگون است. (ر.ک: اولوداغ، 1378: 84 ـ 64) وجود تعارض‌ها و تهافت‌ها در مبنا و عقیده‌های فخر، پژوهشگران را بر آن داشته تا درصدد رفع آنها برآیند. برخی، مراحل فکری وی را متفاوت می‌دانند که در اثر حوادثی تغییر مبنا می‌داده است. تعدادی نیز منش اصلی وی را در چارچوب اشعری‌گری بیان کرده و پژوهش‌های فلسفی وی را مقابله‌ای با مکاتب فلسفی و مقدمه‌ای برای سست نشان دادن آنها دانسته‌اند. با این همه، نمی‌توان به نقطه عطف در زندگی فخر بی‌توجه بود. البته پس از آن وی با مباحث عقلی و فلسفی به طور کامل مخالفت نمی‌کند، بلکه بیشتر بر مباحث قرآنی توجه دارد. دوره نخست که از آن با عنوان «فخر متقدم» یاد می‌شود، عمده حیات وی را دربر می‌گیرد و رویکرد غالب وی عقل‌گرایی است. دوره دوم، تا حدودی شامل دهه آخر عمر وی می‌شود که از آن به «فخر متأخر» تعبیر می‌کنند.  در این پژوهش، ابتدا مفردات بحث را از منظر وی بررسی می‌کنیم و سپس به دو رویکرد وی در دو سویه عمرش می‌پردازیم. الف) ماهیت عقل و ایمان و مفاهیم همسان از منظر فخر رازی همان‌طور که گذشت، بحث آموزه‌های دینی و داده‌های بشری در قالب ترکیب‌ها و واژه‌های گوناگونی بیان شده است. ما ترکیب عقل و ایمان را به عنوان سرفصل برمی‌گزینیم و این مفاهیم را به همراه مفاهیم مرتبط، از منظر فخر بررسی می‌کنیم. با بررسی کلیدواژه‌های بحث در آثار گوناگون فخر و نیز کتاب «موسوعة مصطلحات الامام فخرالدین الرازی» معلوم می‌شود که او در بررسی این مفردات به آنچه ما به آن نیاز داریم، نپرداخته است. برای نمونه، در بررسی عقل، ایمان، وحی، دین و علم معانی لغوی آنها را بررسی کرده است و در بررسی معانی اصطلاحی آنها، به معانی‌شان در زبان رایج علوم تخصصی و نیز ارکان و مقومات آنها پرداخته است در حالی که منظور از عقل و ایمان و واژه‌های همسان، مقایسه علوم بشری با الهامات الاهی و آموزه‌های دینی است. البته خود فخر بدین بحث پرداخته، اما در بیشتر آنها، خود از عبارت‌های «الادلة العقلیه»، «الادل السمعیه»، «القاطع العقلی»، «الظاهر السمعی» و... استفاده کرده است. در ادامه، به هر دو نوع کاربرد واژه‌ها می‌پردازیم. به عقیده امام رازی، عقل از ماده «عقال» به معنای «بستن» می‌آید و آن را قوه‌ای می‌داند که معصوم از خطاست و فقط وهم می‌تواند آن را به خطا بیندازد. (رازی، 1381: 1 / 7) در جایی دیگر می‌گوید: «هو العلم بصفات الأشیاء من حسنها و قبحها و کمالها و نقصانها». (همو، 1422: 2 / 205) او کارکرد عقل را بسیار گسترده می‌داند و حتی پشتوانه نقل دینی را هم عقل می‌پندارد؛ زیرا اگر عقل نبود، حجیتی برای آن باقی نمی‌ماند. او این مطلب را در آثار گوناگون خود بیان می‌کند. فخررازی در تفسیر خود، درباره ایمان بسیار سخن گفته است. او معنای لغوی ایمان را «تصدیق» می‌داند و برای معنای اصطلاحی از آن بهره می‌برد. وی از میان نظریه‌های ایمان (تصدیق‌گرایانه، عمل‌گرایانه، معرفت‌گرایانه و تجربه‌گرایانه) دیدگاه تصدیق‌گرایانه را برمی‌گزیند: والذی نذهب الیه ان الایمان عبارة عن التصدیق بالقلب... (همان: 2 /23 ) اذا عرفت هذا فنقول الایمان عبارة عن التصدیق بکل ما عرف بالضرورة کونه من دین محمد(ص) مع الاعتقاد. (همان: 27) البته او اقرار زبانی را هم جزیی از ایمان می‌داند و در جای دیگر، ایمان را مبتنی بر دلیل معرفی می‌کند. (همان: 22/ 197) همچنین عمل صالح را خارج از ماهیت و مفهوم ایمان، اما قرین همیشگی آن می‌داند. (همان) امام رازی با مصطلحات خود ادراک عقلی را اصیل شمرده، به هفت دلیل، از ادراک حسی برتر می‌داند که عبارت‌اند از: 1. عقل خود را درمی‌یابد، ولی حس چنین نیست؛ 2. قرب و بعد برای ادراک حس، مهم و در آن دخیل است، اما برای عقل چنین نیست؛ 3. حجاب می‌تواند مانع ادراک حسی باشد؛ اما مانع ادراک عقلی نمی‌شود؛ 4. حس فقط ظاهر اشیا را درک می‌کند، اما عقل به ظاهر و باطن اشیا واقف می‌شود؛ 5. در ادراک حسی اشتباه‌های فراوانی رخ می‌دهد که در عقل این‌گونه نیست. (خطا در دیدن، خطا در شنیدن و...) 6. حس در زمان ادراک، از چیزهای دیگری باز می‌ماند، اما عقل چنین نیست و با دانستن، قدرت او بیشتر می‌شود؛ 7. حس با ادراک شی نیرومند از ادراک ضعیف باز می‌ماند، ولی عقل چنین نیست. (رازی، 1346: 44 و 45) همان‌طور که اشاره شد وی از کلیدواژه‌های دلیل عقلی و دلیل سمعی بسیار استفاده می‌کند. او در کتاب «البراهین» بحث مفصلی درباره دلیل و مقایسه عقلی و نقلی ارائه می‌دهد و می‌گوید دلیل یا عقلی محض است یا نقلی محض و یا مرکب از هر دو: 1. دلیل عقلی محض: مقدمات چنین دلیلی یا همه یقینی هستند یا همه ظنی و یا بعضی یقینی و بعضی ظنی. در صورت نخست، نتیجه هم یقینی خواهد بود. اما در دو صورت دیگر، نتیجه تابع اخسّ مقدمات و ظنی خواهد بود و نتیجه ظنی هم در کاربردهای عقلی عقیم خواهد بود. 2. دلیل نقلی محض: این قسم محال است؛ زیرا هر عبارت نقلی متوقف بر حجیت قائل آن است و عبارات وحی و کلمات مأثور هم متوقف بر اثبات خداوند و نبوت‌اند و اگر حجیت آنها متوقف بر همدیگر باشد، دور لازم می‌آید. پس در ورای حجیت هر دلیل نقلی، دلایلی عقلی قرار دارند و در نتیجه نقل، محض و خالص نیست. 3. دلیل عقلی ـ نقلی: از این‌گونه دلایل، فراوان موجود است و حکم آن از گفته‌های پیشین معلوم می‌شود. فخر رازی در اینجا، گریزی به حجیت دلیل نقلی می‌زند و می‌گوید چون دلیل نقلی (سمعی) متوقف بر ده مقدمه است که همه ظنی هستند، پس دلیل نقلی ـ هر چند نمی‌تواند محض باشد ـ مفید یقین نیست. آن ده مقدمه عبارت‌اند از: 1. توقف بر علم لغت که آن هم اخبار آحاد و از غیر معصوم است. پس، ظنی است؛2. توقف بر صحت علم نحو که اصول آن علم منقول به اخبار آحاد است و فروع آن هم ضعیف؛ 3. توقف بر نفی اشتراک لفظی که خود یک معنای ظنی است؛ 4. توقف بر اصالةالحقیقه که چون مجاز در لغت فراوان است، پس ظنی است؛ 5. توقف بر نفی حذف و اضمار که چون این دو در قرآن فراوان هستند، پس دلالت آن ظنی است؛ 6. توقف بر عدم تقدیم و تأخیر که فراوان است؛ 7. توقف بر عدم مخصص که نفی آن مظنون (محتمل ، نه یقینی) است؛ 8. توقف بر عدم نسخ که نفی آن مظنون است؛ 9. توقف بر عدم معارضه با دلیل دیگر که عدم آن مظنون است؛ 10. توقف بر عدم معارضه با دلیل عقلی که عدم آن مظنون است. (رازی، 1342: 2 / 199 ـ 193) با توجه به این مقدمات، بحث اصلی را پی می‌گیریم: ب) گستره عقل و ایمان و حل تعارض آنها از منظر فخر رازی چنان‌که گفتیم، فخررازی در دهه آخر عمر خویش به جهت نامه تنبیه‌آمیز ابن‌عربی و ملاقات وی با «نجم‌الدین کبری»، تغییر روش و منش داد و در واقع، باید از فخر رازی متقدم و متأخر سخن گفت. نظریه عقل و ایمان و بررسی راه‌های برون‌رفت از تعارض این دو نیز در دو چهره مختلف فخر تفاوت می‌یابد؛ هرچند روح عقل‌گرایی به شکلی تشکیکی در هر دو عرصه حیات فکری فخر مشاهده می‌شود. فخر بیشتر کتاب‌های فلسفی ـ حکمی خود را در دوره اول حیاتش نوشته است. 1. دیدگاه نخستین فخر (فخر متقدم) عقل‌گرایی و خردورزی فخر در این مرحله بسیار مشهود و مشهور است؛ تا جایی که سخن از اشعری بودن او متناقض می‌نماید. فخر در زمره پیروان مذهب اصالت عقل است و پشتوانه هر نقلی را هم عقل می‌داند. البته وی هر دو را حجت الاهی معرفی کرده و ما هم پیش از این اشاره کردیم که هر جا سخن از عقل و ایمان و واژه‌های همسان است، تعارض این دو را نشانه رفته و حجیت آنها تا زمانی که مؤید همدیگر باشند، حرف دلِ بیشتر دین‌ورزان و دین‌پژوهان است. او در تفسیر خود، کسانی که عقل و وحی را به هم می‌آمیزند، «حکمای اسلامی» می‌نامد. یکی از پژوهشگران، روش او را در کلام چنین معرفی می‌کند: او مطالب مأثور و سنتی وحی را با دلائل برهانی و عقلی مربوط به دین و مسائل الاهی درهم می‌ریزد و آن را به صورت دانشی درمی‌آورد که مسائل مختلف دین و فلسفه را توأمان دربردارد. (اکبریان، 1386: 397) اما همه سخن در بررسی رابطه آموزه‌های وحیانی و داده‌های عقلانی و بشری، در فرآیند تعارض این دو است. امام رازی در سه کتاب «التفسیر الکبیر»، «اساس التقدیس» و «چهارده رساله» به این بحث می‌پردازد. از منظر او، در هنگام تعارض دلیل قاطع عقلی و دلیل ظاهر سمعی، چهار حالت متصور است: 1. تصدیق هر دو: چنین حالتی محال است؛ زیرا جمع بین نقیضین است و نمی‌توان به دلیل عقلی و دلیل سمعی جداگانه عمل کرد. 2. تساقط هر دو: این فرض هم امکان‌پذیر نیست؛ زیرا ارتفاع نقیضین هم محال است و نمی‌شود هر دو را رفع کرد. 3. پذیرش دلیل سمعی و انکار دلیل عقلی: این فرض هم پذیرفته نیست؛ زیرا اثبات توحید و صانع و لزوم بعثت انبیا و ظهور معجزات را همین عقل درک کرده است. اگر در اینجا حکم عقل رد شود، احکام آن در مبانی و اصول هم باطل می‌شود و قدح در احکام عقل، سبب قدح در عقل و نقل می‌شود. 4. ترجیح حکم عقل: چون سه فرض قبلی باطل شد، تنها همین فرض باقی می‌ماند و باید از حکم عقل پیروی کرد. از آنجا که منقولات با پشتوانه عقل حجیت یافته‌اند، نحوه فهم و تفسیر آنها بر عهده عقل است و عقل چه حکم به طرد کند، چه حکم به تأویل، پذیرفته می‌شود. (رازی، 1342: مقدمۀ 15؛ 1422: 7 / 141) این فرآیندی بود که فخر عقل‌گرا، برای ترجیح حکم عقلی در پیش گرفت. البته این به معنای تقدم رتبی است، نه ترتب شرافت. این گفتار فخر در کتب رایج فلسفی ـ کلامی به «قانون کلی» شهرت یافته است. نقد و بررسی در ادامه مبحث، به نقد و بررسی کلام و عقیده فخر می‌پردازیم تا کلام ایشان، بهتر و سنجیده‌تر دریافت شود: یک. ایشان نقل خالص را نفی کرد و آن را مبتنی بر مبادی عقلی دانست. حال سؤال این است که آیا خود عقل هم خالص است و آیا در اصل می‌توان آن را بدون پیش‌فرض و پیش‌داشت انگاشت؟ همان سخنی که در هرمنوتیک فلسفی مطرح است و فهم عقل را همواره مبتنی بر امور دیگری می‌داند. اشکال این است که اگر ایشان در اصل و حجیت نقل، عقل را دخیل می‌داند، عقل هم اجتماعی است و از اموری همچون جامعه، محیط، رفتار، خلقیات و... تأثیر می‌پذیرد. موارد فراوانی به چشم می‌خورد که چند نفر، از مبادی یکسان عقلی محض، نتایج گوناگونی گرفته‌اند. اگر هم منظور عقل ناب است، یافت نخواهد شد! پس هیچ یک از این دو، محض و مطلق نیستند. البته می‌پذیریم که عقل، خالص‌تر و ناب‌تر است؛ زیرا استدلال عقلی، قالب ثابتی دارد و تنها امثال مغالطه‌ها و ... می‌توانند آن را مخدوش کنند. دو. ایشان دلیل نقلی را برای همیشه ظنی معرفی کرد. حال سؤال این است که آیا دلیل ظنی نقلی، می‌تواند با دلیل قطعی عقلی تعارض داشته باشد؟ تعارض مصطلح این است که دو امری که خود حجت‌اند، در یک موضوع مشترک، دو حکم متنافی داشته باشند. مگر اینکه بگوییم حجیت، نسبی است؛ بدین‌گونه که دلیل عقلی در معیار خود قطعی و حجت است و دلیل نقلی هم در مقیاس خود، ظنی و حجت است. بنابراین دو حجت، هر چند هر دو قطعی نیستند، با یکدیگر تعارض کرده‌اند؛ اما انتساب چنین مبنایی به وی مشکل می‌نماید. سه. فخر برای انعکاس ناهمخوانی دلیل عقلی و نقلی، از واژه «تعارض» استفاده می‌نماید؛ اما هنگام بررسی، از استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین سخن می‌گوید. حال آنکه در بسیاری از موارد، تعارض از سنخ تناقض نیست؛ بلکه مدلول‌های آنها دو مطلب متفاوت را بیان می‌کنند که اگر حکم عقل را بگیریم، نقل را نفی کرده‌ایم و برعکس؛ برای نمونه، ممکن است عقل، معاد روحانی را بپذیرد؛ اما نقل، معاد جسمانی را. در اینجا، اقوال دیگر و تفصیلی هم ممکن است؛ مانند جمع بین هر دو یا رد هر دو (مانند تساقط در بعضی موارد در علم اصول فقه). البته برخی موارد هم از مصادیق نقیضین است؛ مانند اثبات و نفی امری. پس استدلال ایشان، اخص از مدعاست و باید فکری به حال تعارض، آن هم به شکل عرفی بنمایند. چهار. استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین در مقام تحقق و خارج محال است؛ اما در مقام نظر و التزام با مشکلی مواجه نمی‌شود. حال چه اشکال دارد در موارد تعارض که از سنخ تناقض هستند، خود شریعت، التزام نظری به آن را طلب نکرده باشد. همان‌طور که می‌دانیم، التزام و الزام عقیدتی در همه دستورهای اسلام واجب نیست و فقط موارد خاصی وجود دارد که انکار آنها به‌منزله خروج از اسلام است، مانند توحید، ولایت و... که آنها را امور ضروری دین می‌دانند. البته این اشکال جدلی است و فقط برای دفع تناقض ذکر شده است. پنج. فخر در رد قسم سوم می‌گوید: اگر حکم عقل رد شود، در واقع مبانی خودِ نقل رد شده است. به نظر می‌آید این ملازمه صحیح نباشد؛ زیرا وقتی عقل، دین را پذیرفت، یک مجموعه را پذیرفته است که اصول و فروع خاص خود را دارد و وقتی مناط حجیت آن ظن و ظاهر بود، دیگر نباید بر گزاره‌های آن، چنین خرده‌ای گرفت. در واقع، منکر حکم عقل در تعارض، منکر اصل عقل و کلیه احکام آن نیست، بلکه میان حکمی از عقل با ملازمه یکی دیگر از احکام همان عقل (حکم خاص نقلی) تهافتی یافته است. شش. حصر امام رازی کامل نیست و می‌توان شقوق دیگری را در عالم فرضْ برشمرد؛ به عنوان نمونه قائل به تفصیل شد و هر کدام شواهد بیشتری داشت و با مقاصد کلان شریعت همسوتر بود و...، آن را مقدم کنیم. دیگر اینکه بین نص و ظاهر، تفکیک قائل شویم. هفت. به اعتراف خود فخر، دلیل عقلی هم می‌تواند مقدمات ظنی داشته باشد که البته در این صورت، دیگر قطعی نخواهد بود. با این وجود با خطاهای فراوان عقل انسان، تا چه میزان می‌توان به آن اعتماد کرد و چه تعداد از تعارض‌ها، محصول عقل قطعی است؟ آیا این همه اختلاف عقلا و فلاسفه در طول تاریخ، باز هم ما را در معصومیت این قوه و دستاوردهای آن مصمم نگه می‌دارد؟ اگر مقصود، عقل ناب است، در این مقام مفقود است و اگر منظور، عقل بشری است، آن غیر معصوم است. نکته آخر اینکه، همان‌گونه که اشاره کردیم اصل نزاع در اختلاف یافته‌های بشری با آموزه‌های دینی است و به یقین ایشان آنها را به این معنا قطعی، مسلم و زوال‌ناپذیر نمی‌داند. مناقشه‌های ابن‌تیمیه بر مدعای فخر ابن‌تیمیه، از اهل‌سنت و حدیث، در این بحث دشمنی سرسختی با فخر دارد. وی نخستین صفحه کتاب خود با نام «درء تعارض العقل و النقل» را با همین تقسیم و جملات فخر آغاز می‌کند و او را از «اهل المبتدعه» می‌شمارد و اگر بگوییم همه مطالب این کتاب، حاشیه‌ای بر تقسیم فخر است، اشتباه نکرده‌ایم. وی مدعای فخر را در سه گزاره بیان می‌کند و هر سه را باطل می‌پندارد: یکی ثبوت تعارض؛ دیگری انحصار اقسام مفروض در چهار قسم؛ و در نهایت، ابطال سه قسم اول. وی دلیل سمعی را قطعی می‌شمارد و اقسام را به نحو دیگری طرح می‌کند. از منظر ابن تیمیه، هنگام تعارض دو دلیل، یا هر دو قطعی‌اند یا هر دو ظنی یا یکی قطعی و دیگری ظنی. اگر هر دو قطعی باشند، چنین تعارضی ناممکن است؛ چه عقلی باشند، چه سمعی و چه یکی سمعی و دیگری عقلی. اگر هر دو ظنی باشند، به ترجیح مراجعه می‌شود. در حالت تعارض قطعی و ظنی هم دلیل قطعی در هر حال مقدم می‌شود. (ابن تیمیه، بی‌تا: 1/ 79) وی انحصار در چهار قسم را بی‌وجه می‌شمارد: اذ من الممکن ان یقال یقدم العقلی تارة والسمعی اخری؛ فایهما کان قطعیاً قدم و ان کانا جمیعاً قطعیین فیمتنع التعارض وان کانا ظنیین فالراجح هو المقدم. فدعوی المدعی انه لابد من تقدیم العقلی مطلقاً او السمعی مطلقاً او الجمع بین النقیضین او رفع النقیضین، دعوی باطلة؛ بل هنا قسم لیس من هذه الاقسام کما ذکرناه. (همان: 87) زیرا ممکن است چنین گفته شود گاهی دلیل عقلی مقدم شود و گاهی دلیل نقلی. پس هرگاه یکی از آنها قطعی باشد، مقدم می‌شود. اگر هر دو قطعی باشند، تعارضی در کار نیست و اگر هر دو ظنی باشند، هر کدام ترجیح [برتری قرینه‌ای] داشته باشد، مقدم می‌شود. پس اگر کسی ادعا کند عقلی یا نقلی مطلقا مقدم می‌شود یا جمع بین نقیضین یا رفع نقیضین رخ می‌دهد، ادعای باطلی نموده است بلکه در اینجا قسم دیگری غیر از این اقسام وجود دارد. 2. دیدگاه نهایی فخر (فخر متأخر) امام رازی در سال‌های اخیر عمر خویش، نسبت به عقل کم‌مهرتر می‌شود و هر چه بر تعمقات قرآنی خود می‌افزاید، از خردورزی و اصالت عقل فاصله می‌گیرد. اوج این رخداد و تغییر در وصیت‌نامه وی مشهود است: ولقد اختبرنا الطرق الکلامیة فما رأیت فیها فایدة تساوی الفایدة التی وجدتها فی القرآن العظیم؛ لانه یسعی فی تسلیم العظمة والجلال بالکلیه لله تعالی و یمنع عن التعمق فی ایراد المعارضة و التناقض و ما ذلک الا للعلم بان العقول البشریة تتلاشی و تضمحل فی تلک المضایق العمیقة و المناهج الخفیة. (رازی، 1422: م) «ابن‌صلاح» از «طوغانی» نقل می‌کند که فخر را در حالت ندامت دیده بود که می‌گفت: «ای کاش به علم کلام نمی‌پرداختم!» و گریه می‌کرد. همچنین از فخر نقل شده که: «لقد اختبرت الطرق الکلامیة و المناهج الفلسفیه فلم اجدها تروی غلیلاً و لاتشفی علیلاً و رأیت اصح الطرق طریقة القرآن.» (رازی، 1428: 1 / 60) فخر در دوران پایانی عمر خویش، خسته از برهان‌های کلامی و فلسفی، به عرفان و قرآن می‌گراید و گاه به این نتیجه می‌رسد که باید تمام دلایل عقلی را به سویی افکند و حقیقت را با قلب خویش درک کرد؛ اما رویکرد غالب و متعادل وی در این دوران چنین است که هرجا باور دینی، پشتوانه عقلی و برهانی داشته باشد، با آرامش روان از آن بهره می‌برد. اما در موارد خردگریز و خردستیز، به ایمان خود پناه می‌برد و عقل را در حکم خود تخطئه می‌کند و چون و چراهای عقلانی را حجابی بر حقیقت‌شناسی و خداجویی می‌پندارد. او می‌گفت برای اثبات، آیه: «الرَّحْمَانُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» را بخوان و در نفی و سلب، «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ» را! در نظر او، دیگر لازم نیست تمام باورهای دینی مستقیماً معقول و خردپذیر باشند. گویا فخرالدین، دین را به عنوان یک مجموعه و کل می‌پذیرد که پشتوانه آن عقل است، اما برای توجیه جزئیات و روابط آنها با هم، از قوانین درون‌دینی بهره می‌برد و ساحت بنیادی‌ترین مفاهیم دینی (توحید و علم الاهی) را حریم عقل محسوب نمی‌کند:فیثبت ان هذا العلم الشریف (العلم الالهی) اعلی و اجل من ان یحیط به العقل احاطة تامة؛ فلا سبیل للعقول البشریة فیه الا الاخذ بالاولی و الاخلق و الاکمل و الافضل. (رازی، 1407: 1 / 42) پس روشن شد که علم الاهی بالاتر از آن است که عقل بشری بدان آگاه شود. پس چنین عقولی، چاره‌ای جز تمسک به آنچه بافضیلت‌تر، متخلق‌تر، کامل‌تر و برتر است، ندارد. او اثبات اصل و اجمال توحید را بر عهده عقل می‌داند. اما ادراک جزئیات آن را خارج از درک عقل می‌شمارد:فظهر انه لا حاصل عند العقول الا الاقرار باثبات الکمال المطلق له و تنزیه النقائص بأسرها عنه علی سبیل الاجمال؛ اما سبیل التفصیل فذلک لیس من شأن القوة العقلیة البشریة. (همان: 49) پس عقول، چاره‌ای جز اقرار به اثبات کمال مطلق و تنزیه از کاستی‌ها برای خداوند ندارند. البته چنین اقراری اجمالی است و تفصیل جزئیات آن از شأن قوه عقل بشری خارج است. با این بیان، امام رازی تعارضی میان عقل و ایمان نمی‌بیند و موارد تخالف را برآمده از به‌کارگیری عقل در خارج از محدوده مجاز آن می‌پندارد. به همین دلیل، در تعارض‌های ظاهری، جانب دین را گرفته و باورهای خردگریز (فراعقلی) دینی را می‌پذیرد. در واقع، فخر به یک عقل‌گرایی معتدل می‌گراید. نتیجه پژوهشگران دینی و غیردینی، رویکردهای گوناگونی را برای حل تعارض بین آموزه‌های الاهی و یافته‌های بشری ارائه داده‌اند. فخر رازی، یکی از بزرگ‌ترین دانشمندان علوم عقلی و نقلی مسلمان، دارای دو رویکرد متفاوت در حیات پربار علمی خود بود. در دوران نخست عمر فخر، عقل‌گرایی بر نظریه‌پردازی‌هایش سایه افکنده بود و او در تقابل عقل و ایمان، جانب عقل را ترجیح می‌داد. وی هرچند بر فلاسفه می‌تاخت و از ایشان خرده می‌گرفت، عقل را فصل‌الخطاب می‌دانست و مخالفت ظواهر دینی در برابر آن را برنمی‌تافت. فخر در دوره متأخر، دست از عقل‌گرایی افراطی می‌شوید و رو به جانب وحی و آموزه‌های الاهی می‌کند. وی در اثر حوادثی، به نصوص دینی اهمیت بیشتری می‌دهد و کلام الاهی و نبوی را حکیم و حاکم می‌شمرد. منابع و مآخذ 1. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، 1385، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو. 2. ابن‌تیمیه، ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم، بی‌تا، درء تعارض العقل والنقل، تحقیق محمد رشاد سالم، بی‌جا، بی‌نا. 3. اکبری، رضا، 1386، ایمان‌گروی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی. 4. اکبریان، رضا، 1386، مناسبات دین و فلسفه در جهان اسلام، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. 5. اولوداغ، سلیمان، 1378، زندگی، آثار و آرای فخرالدین رازی، ترجمه داود وفایی، تهران، صدوق. 6. باربور، ایان، 1385، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی. 7. بیات، عبدالرسول و دیگران، 1381، فرهنگ واژه‌ها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی. 8. پترسون، مایکل و دیگران، 1387، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو. 9. جوادی آملی، عبدالله، 1386، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء. 10. حلبی، علی‌اصغر، 1373، تاریخ فلسفه در ایران و جهان اسلامی، تهران، اساطیر. 11. دادبه، اصغر، 1374، فخر رازی، تهران، طرح‌نو. 12. دغیم، سمیح، 2001 م، موسوعة مصطلحات الامام فخرالدین الرازی، بیروت، مکتبة ناشرون. 13. رازی، فخرالدین محمد، 1422 ق، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی. 14.  1407 ق، المطالب العالیة، بیروت، دارالکتاب العربی. 15.  1342، البراهین در علم کلام، تهران، دانشگاه تهران. 16.  1346، جامع العلوم، تهران، کتابخانه اسدی. 17.  1428ق، المباحث المشرقیة، قم، ذوی‌القربی. 18.  1381، شرح الاشارات، تهران، دانشگاه تهران. 19. شریف، میان محمد، 1365، تاریخ فلسفه در اسلام، ترجمه نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی. 20. گروهی از پژوهشگران، 1386، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و کلام اسلامی، ویراسته سیدمحمود موسوی، تهران، سهروردی. 21. علی‌امیر، جابر ادریس، 1419 ق، منهج السلف والمتکلمین فی موافقة العقل للنقل، ریاض، مکتبة اضواء السلف. 22. مجلسی، محمدباقر، 1421 ق، بحارالانوار، بیروت، آل‌البیت. 23. مصباح یزدی، محمدتقی، 1382، راهنماشناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). 24. معلمی، حسن و دیگران ، 1385، تاریخ فلسفه اسلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی. 25. ملکیان، مصطفی، 1381، راهی به رهایی، تهران، نگاه معاصر. 26. مهدوی‌نژاد، محمدحسین، 1387، ایمان‌گرایی خردپیشه در اندیشه فخررازی، تهران، دانشگاه امام صادق(ع). 27. یوسفیان، حسن و احمدحسین شریفی، 1383، عقل و وحی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. غلام‌حسین جوادپور/ دانشجوی دکتری کلام، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم منبع: فصلنامه کلام و دین‌پژوهی شماره20 پایان متن/

93/05/26 - 01:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن