تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837795909
روایتی از عملیات مرصاد/3 تو رو خدا من را بکشید
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روایتی از عملیات مرصاد/3
تو رو خدا من را بکشید
به علیرضا حاجیوند گفتم: اگر این دفعه سر و صدا کنی می کشمت، چند گلوله هم کنار برانکاردش شلیک کردم که بلکه بترسد و ساکت شود اما ...
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، هنوز زمان زیادی از پذیرش قطعنامه جنگ ایران و عراق نمی گذشت که خبر رسید دشمن دوباره حمله کرده است. مرداد سال 67 منافقین وقت را مغتنم شمرده بودند تا به اصلاح خودشان ارتش آزادی بخش را جایگزین دولت جمهوری اسلامی کنند. با همین توهم از غرب کشور حرکت کرده و قصد داشتند تا 72 ساعت خود را به تهران برسانند. اما این خیال باطل تا ابد به تاریخ پیوست. آنچه خواهید خواند خاطرات صفدر لک از رزمندگان جنگ تحمیلی است که دیده های خود را از عملیات مرصاد اینگونه روایت میکند: *** تعدادی از منافقین نیز جهت تامین جاده چارزبر و گردنه حسن آباد به بالای ارتفاعات مقابل ما آمده بودند و در آنجا روبروی ما موضع گرفته بودند و همراه خود فقط سلاح سبک و نارنجک تفنگی و خمپاره شصت قابل حمل داشتند. به محض استقرار، ما را به زیر آتش گرفتند و درگیری شدیدی بین دو طرف آغاز شد. تعدادی از بچه های پلدختر و خرم آباد نیز در چپ و راست ما مستقر شده بودند و صدای ویژ ویژ کلوله ها و ترکش اصابت نارنجک تفنگی منافقین که به سنگ ها و صخرها اصابت میکرد لحظه ای قطع نمی شد و علاوه بر ترکش انفجار، سنگ ها را نیز منفجر میکرد که ترکشهای مضاعفی را درست میکرد ولی بچه ها با شجاعت وصف ناپذیر در حال دفع حمله مزدوران و جیره خواران وطن فروش بودند که متاسفانه در همان اوایل و لحظات درگیری با منافقین احمد ملکی توسط اصابت خمپاره و یا موشک آرپیجی با چهره ای خندان توسط کوردلان مدعی خدمت به خلق به شهادت رسید و همه را در بهت فرو برد. بیاد عشق و علاقه اش به دانش آموزان رزمنده در اداره آموزش و پرورش افتادم که چقدر پیگر مسائل درسی دانش آموزان رزمنده بود و سعی میکرد به طرق مختلف در مراسمات ما را تشویق کند. از این به بعد دو دخترش نیز باید با عکس پدر بخندند و بگریند و سخن بگوید. علاوه بر شهید احمد ملکی، حشمت الله مهدوی، اسماعیل صالحی، قربانی ترک، علی رضا حاجیوند و تعدادی دیگر نیز بشدت مجروح شدند. گرما، بی آبی، ترکش و تیر لحظات سختی را رقم زده بود. عقیل مرزبان در حال شلیک گفت: ببین کیه پشت بیسیم و چکار داره؟ دیدم قاسم رضعیی است، گفت: چه خبر؟ گفتم: برای چی، در حال درگیری هستیم. گفت: کی پریده (شهید شده) گفتم: برای چی؟ گفت: آخه اینجا حرفایی است. گفتم: احمد ملکی رفت پیش ابوالقاسم باقری. او نیز بشدت ناراحت شد و از او خداحافظی کردم. بعد از ساعاتی که اوضاع مقداری آرام شد فرصتی شد تا شهدا و مجروحین را جمع آوری کنیم. عقیل مرزبان که فرمانده گروهان بود گفت: صفدر یکی از بچه ها حالش خیلی خرابه اگر نبریمش عقب و بمونه صددرصد شهید میشه. قبلا برادرش هم شهید شده، نگذاریم او هم شهید شود. متاسفانه داوطلبی نیست که او را ببرد کار خودته، رفتم بالای سرش، او را شناختم. علیرضا حاجیوند (راننده فعلی سرویس کارکنان تامین اجتماعی ازنا) بود، قبلا در عملیات کربلای 4 سر موضوعی با هم درگیر شده بودیم و دو سالی از او خبر نداشتم، بی رمق روی زمین افتاده بود و اکثر نقاط بدنش هدف ترکش نارنجک تفنگی قرار گرفته بود. قسمتی از جمجمه اش رفته بود بلافاصله سرش را با چفیه و زیر پوش خودش بستم و دنبال برانکارد گشتم. دیدم برانکاری وجود ندارد فقط یکی هست و آن هم پیکر شهید احمد ملکی را گذاشته اند رویش. احمد ملکی چنان آرام و مطمئن روی برانکارد دراز کشیده بود که انگار سالهاست که خفته! گفتم: احمد ملکی که دیگر شهید شده برای بردنش عجلهای نیست او را به زیر سایه تخته سنگی گذاشتیم که زیر نور مستقیم آفتاب نباشد، پیشانی احمد ملکی را بوسیدم او را سیر نگاه کردم چرا که دیگر او را برای همیشه نمی دیدم. بغض رفتن احمد ملکی وجودم را گرفته بود. با دکتر حمید ملکی( ریس فعلی هلال احمر خرم آباد) پیکر شهید احمد ملکی را گذاشتیم روی زمین و برانکاردش را بردم بالای خط راس کوه، در آنجا پای علیرضا حاجیوند را گرفتم که بگذارم روی برانکارد. حرارت خون پایش دستم را گرم کرد و فهمیدم پاهایش نیز ترکش خورده و شکسته و تیزی استخوانش بدستم خورد، با چفیه ام پاهایش را نیز بستم و او را گذاشتیم روی برانکارد تا از آن ارتفاعات صعب العبور وی را به عقب ببریم. موقع حرکت فرمانده گروهان عقیل مرزبان گفت: متاسفانه کوههای اطراف و کل مسیر برگشت آلوده است، اسلحه هایتان را نیز به همراه ببرید، چون منافقین با لباس بسیجی و سپاهی همه جا پراکنده شده اند و خیلی کم قابل تشخیص از نیروهای خودمان هستند! با حمید ملکی بطرف پایین حرکت کردیم با وجود مال رو بودن راه ارتفاعات گردنه حسن آباد و وجود صخره ها باید مواظب حمله منافقین که استتار شده بودند نیز باشیم و متاسفانه هر از چند گاهی پای ما روی سنگهای خشن لیز می خورد که به تبع علیرضا حاجیوند از روی برانکاد به زمین می افتاد و درد بسیار زیادی می کشید، دیگر کنترل خود را از دست داده بود و به ما مرتب غر می زد و داد بیدا راه می انداخت و گاه از هوش میرفت. گاهی نوک اسلحه که روی دوشم بود به سرش می خورد و بسیار ناراحت می شد و سر و صدا می کرد و ما هم که باید حواسمان به گشتی های منافقین و هم جاده باشد هر لحظه احتمال داشت به گشتهای منافقین برخورد کنیم. از طرفی چند روز بود که خواب کافی نکرده بودم و بعلت خستگی، گرمای زیاد و تشنگی عصبانی شدم. به علیرضا حاجیوند گفتم: اگر این دفعه سر و صدا کنی تو را می کشم، چند گلوله کنار برانکاردش شلیک کردم که بلکه بترسد و ساکت شود اما دیدم بدتر شد و یکسره می گفت: منو بکشیت و راحتم کنید من دیگر تاب تحمل اینهمه درد را ندارم.مرتب میگفت: چرا مرا نمیکشید و شروع به فحش دادن می کرد و می گفت: ای خدا بگو منو بکشن من دارم زجر میکشم. آنقدر درد داشت که حاضر بود بمیرد. از میان درختان بلوط متوجه شدم که ستون بلندی بصورت پیاده از راه مال رو بطرف ما می آیند. حمید ملکی گفت احتمالا منافقینند! برانکارد علیرضا حاجیوند را گذاشتیم و پشت صخره موضع گرفتیم دیدم سر ستون سبزعلی دریکوند فرمانده گردان انبیا شهرستان خرم آباد است که با شور و اشتیاق از کنار ما در حال حرکت بطرف گردنه چار زبر بودند تا جلوی منافقین را سد کنند. فکر کنم اکثرا تازه از خرم آباد رسیده بودند، به محض اینکه به ما رسیدند سبز علی دریکوند فرمانده شان با دیدن سر و صورت خونین و لباسهای سوخته علیرضا حاجیوند که احتمال تضعیف روحیه بچه های تازه از راه رسیده گردان انبیا را میداد. با ناراحتی و غضب به ما دستور داد تا عبور آخرین نفر ستون گردان پشت وانت تویوتا خودروی منافقین که در آنجا بود مخفی شویم و بعد از عبور کامل ستون گردان آنوقت ما ادامه مسیر بدهیم. دیدیم فرصتی است تا مقداری استراحت کنیم. هنگامی که کل گردان دور شد به مسیر ادامه دادیم، در حین حرکت سردار احمد باقری مسئول تخریب تیپ 57 و (بردار سه شهید باقری) در حالیکه تعدای خشاب در کاور جلوی سینه اش بسته شده بود با تعدادی دیگر نیز در حال رفتن به جلو جهت مقابله با منافقین بودند. بعد از سلام و تعارف گفت: وضعیت چطوره؟ گفتم: اینقدر در گوش منافقین خوانده اند که بعضی از اینها هم از بسیجها بی ترمزتر شده اند. گفت: بین شما و اونها از زمین تا آسمان فرق است شما برای دفاع از کشور و اسلام می جنگید اونها در زیر پرچم شیر و خورشید در حال خیانت به این کشورند. با هر مصیبتی بود بعد از 3 ساعت پیاده روی از شیب تند کوه، بالاخره علی رضا حاجیوند را به بهداری صحرایی قرارگاه رساندیم و در حالیکه خودمان در حال هلاکت بودیم ولی خوشحال که علیرضا حاجیوند زنده ماند. بهداری یک کانتینر بود که دو اتاق داشت. یکی محل استراحت و نگهداری وسایل مورد نیاز و دیگری اتاقی که چند تخت داشت و وسایل ابتدایی درمانی و دو نفر که یکی کمک پزشک یا شاید پزشک بود و دیگری مثلا پرستار در آن مستقر بودند. یکی از بستگان بنام حمید لک در بهداری صحرایی بود. توسط حمید لک کلی پذیرایی شدم. در میان مجروحین یک بسیجی جوان خرم آبادی بود که علرغم اصابت چندین ترکش به بدنش سعی میکرد به بچه ها روحیه شاد بدهد. حمید لک گفت جاده توسط منافقین بسته شده و آمبولانس نمی تواند برود. چند نفر مجروح دیگر در آنجا در حال درمان اولیه بودند، راننده آمبولانس گفت: بگذار مقداری زخمها را شستشو و پانسمان کنیم، من از جاده مال رو او را به همراه این چند نفر می برم و علیرضا حاجیوند را به همراه چند مجروح دیگر بعد از اقدامات اولیه درمانی با آمبولانس به بیمارستان امام حسین(ع) کرمانشاه اعزام کردند. حمید لک گفت: شب بمان اینجا، گفتم: نه جا برای خود شما هم با توجه به این همه مجروح تنگ استو رفتم. ادامه دارد... انتهای پیام/ب
93/05/11 - 10:51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]
صفحات پیشنهادی
روایتی از عملیات مرصاد/1 رییس جمهور هم به جبهه میرود
روایتی از عملیات مرصاد 1رییس جمهور هم به جبهه میرودرادیو خرم آباد که فقط شبها برنامه داشت در حال مارش زدن و پخش سرودهای حماسی و ملی است رادیو سراسری نیز در بین خبر ها گفت تعدادی از نمایندگان مجلس به جبهه رفتند و دوباره اطلاعیه داد که رئیس جمهور نیز به جبهه می رود به گزارش گروروایتی از عملیات مرصاد/۲ دختر همسایهمان را وسط عملیات دیدم
روایتی از عملیات مرصاد ۲دختر همسایهمان را وسط عملیات دیدممنم صبا همسایه تان بازگیر و صبا قبلا در شهر پلدختر همسایه بودند و کاملا همدیگر را می شناختند اما با گذشت زمان یکی راه انقلاب می گیرد و دیگری راه ضد انقلاب به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس هنوز زمان زیادی ازمراسم گرامیداشت عملیات مرصاد
مراسم گرامیداشت عملیات مرصادمراسم گرامیداشت عملیات مرصاد و روز ملی کرمانشاه صبح امروز یکشنبه در حسینیه ثارالله کرمانشاه برگزار شد عکس فرزاد منتی1393 05 05 - 13 57 دریافت کل گزارش تصویریعمليات مرصاد از لحاظ سياسي و نظامي بينظير بود
استانها شرق خراسان شمالی سرهنگ اميري عمليات مرصاد از لحاظ سياسي و نظامي بينظير بود بجنورد - خبرگزاری مهر مديركل حفظ آثار و نشر ارزش هاي اسلامي دفاع مقدس خراسان شمالي گفت عمليات مرصاد از لحاظ سياسي نظامي رواني و موقعيت جغرافيايي نسبت به ساير عملياتها بينظير بود به گزاسالروز آغاز عملیات مرصاد
سالروز آغاز عملیات مرصاد آخرین عملیات جنگ تحمیلی نبردی بزرگ در جبهه غرب میان ایران و سازمان موسوم به مجاهدین خلق بود که در روز سوم مرداد ماه سال 1367 آغاز و پس از سه روز پایان یافت به این مطلب امتیاز دهید پبه گزارش سرویس مقاومت جام نیوز صدام که در تعدادی ازعملیات مرصاد در دفاع مقدس سرنوشتساز بود
رییس سازمان بسیج مساجد و محلات کشور عملیات مرصاد در دفاع مقدس سرنوشتساز بود شهرری - ایرنا - رییس سازمان بسیج مساجد و محلات کشور گفت عملیات مرصاد از عملیات های سرنوشتساز در دفاع مقدس بود که در آن دلاورمردان سپاه و ارتش با دفع حمله منافقین باعث از هم پاشیده شدن دشمن شدند سردارمرصاد، عملیات شکست منافقین در اسلام آّباد و کرند غرب
مرصاد عملیات شکست منافقین در اسلام آّباد و کرند غرب عملیات مرصاد عملیات شکست منافقین در اسلام آباد و کرند غرب در استان کرمانشاه است و خاطرات فرمانده ناحیه مقاومت بسیج شهرستان فیروزکوه که در عملیات مرصاد فقط 16 سال سن داشت خالی از لطف نیست سرهنگ پاسدار علی اکبر انارکی با اشارهحکایت عبرت آموز عملیات «مرصاد»+عکس
حکایت عبرت آموز عملیات مرصاد عکس آخرین عملیات جنگ تحمیلی نبردی بزرگ در جبهه غرب میان ایران و سازمان موسوم به مجاهدین خلق بود که در روز سوم مردادماه 1367 آغاز و پس از سه روز پایان یافت به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز صدام که در تعدادی از عملیات&این بار «گذرستان» عملیات مرصاد را روایت کرد
نشریه الکترونیکی گذرستان در شماره سی و چهارم خود به مناسبت قرار گرفتن در روز سالگرد عملیات مرصاد به بررسی این عملیات در مقالهها و گفتوگوهای مختلف پرداخته است مجله گذرستان در شماره 34 به سراغ عملیات مرصاد رفته است و با مطالبی چون سخن نخست روایت آیتالله ری شهری ازگرامیداشت سالروز عملیات مرصاد در کرمانشاه
گرامیداشت سالروز عملیات مرصاد در کرمانشاه مراسم گرامیداشت سالروز عملیات مرصاد روز یکشنبه با حضور نیروهای مسلح و یادگاران هشت سال دفاع مقدس در حسینه ثارالله کرمانشاه برگزار شد 6 05 مرداد 1393 14 47 عکس بهمن زارعی کد خبر 2732528 20 عکس نسخه اصلی نسخه اصلی نسخه اصلی نسخه اصلی نسخآوار عملیات مرصاد بر سر ستون فروغ جاویدان
آوار عملیات مرصاد بر سر ستون فروغ جاویدان ستون نظامی منافقین همینطور سرش را انداخته بود پایین و از جاده قصر شیرین عزم کرمانشاه را داشت تا فتح 48 ساعته تهران را هم رقم بزند اما تنها صدها جنازه از نیروهای منافقین روی جادهها باقی مانده بود هنوز عملیات مرصاد آغاز نشده بود اما قطعنهمزمان با سالروز عملیات مرصاد کتاب «قراویز تا مرصاد» در همدان رونمایی شد
همزمان با سالروز عملیات مرصادکتاب قراویز تا مرصاد در همدان رونمایی شدهمزمان با فرارسیدن پنجم مردادماه سالروز عملیات مرصاد آیین رونمایی از کتاب قراویز تا مرصاد نوشته امیر شالبافیان برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس از همدان سرپرست بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای اسلامی دفاع مقدسپیروزی رزمندگان اسلام در عملیات مرصاد به اضمحلال کامل منافقین منجرشد
پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات مرصاد به اضمحلال کامل منافقین منجرشد ساری - ایرنا - فرمانده قرارگاه عملیاتی منطقه ای نیروی زمینی سپاه در شمال کشور مستقر در ساری با بیان اینکه عملیات ظفرمند رزمندگان اسلام ویژه دفاع مقدس تحت عنوان مرصاد در واقع نقطه عطف در تاریخ انقلاب اسلامی ایرانهلاکت و زخمی شدن 2500 منافق در عملیات مرصاد/ کشورهای عربی در دفاع مقدس حمایتهای علنی از رژیم بعثی داشتند
استانها غرب کرمانشاه سردار شبانی عنوان کرد هلاکت و زخمی شدن 2500 منافق در عملیات مرصاد کشورهای عربی در دفاع مقدس حمایتهای علنی از رژیم بعثی داشتند کرمانشاه ـ خبرگزاری مهر جانشین دانشگاه امام حسین ع گفت در عملیات مرصاد بیش از 2 هزار و 500 نفر از فریب خوردگان منافق به هلاکعملیات مرصاد به تابلوی زیبای افتخار وعزت انقلاب اسلامی تبدیل شد
فرمانده سپاه نبی اکرم ص کرمانشاه عملیات مرصاد به تابلوی زیبای افتخار وعزت انقلاب اسلامی تبدیل شد کرمانشاه - ایرنا - فرمانده سپاه حضرت نبی اکرم ص استان کرمانشاه با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای عملیات مرصاد گفت این عملیات غرورآفرین به تابلوی زیبای افتخار وعزت انقلاب و نظام مقمرصاد کمینگاه خاص خدا برای منافقین بود
مرصاد کمینگاه خاص خدا برای منافقین بود حسین یکتا راوی دفاع مقدس گفت انجام عملیات مرصاد یا از روی خوش خیالی منافقین بوده و یا کس دیگری طراحی می کرده اگر شد جایی را بگیریم خوب است و اگر هم نشد منافقین از دست میروند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس مقاومت جام نیوعملیات مرصاد اوج ایمان و ولایتمداری مردم کرمانشاه را به تصویر کشید
فیسبوک تویتر Google Cloob عملیات مرصاد اوج ایمان و ولایتمداری مردم کرمانشاه را به تصویر کشید کرمانشاه - ایرنا - مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمانشاه با تاکید بر اینکه عملیات مرصاد اوج ایمان و ولایتمداری مردم استان را به تصویر کشید گفت این عملیات برگ زرینی بر-
گوناگون
پربازدیدترینها