تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس از خدا خير بخواهد و به آنچه خدا خواسته راضى باشد، خداوند حتما براى او خير خواه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820212030




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زنان زندانی جرایم غیرعمد، محبوسان اعتماد وعشق به خانواده


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: زنان زندانی جرایم غیرعمد، محبوسان اعتماد وعشق به خانواده مشهد- ایرنا - زنان زندانی جرایم غیرعمد، محکومانی هستند که به گفته خود به جرمی که دیگری مرتکب شده و سود آن را برده، زندانی شده اند.


آنان زندانی اعتماد بی جا، محبت بی حساب و کتاب و لطف و خیر بی اساس به دیگری شده اند حال این دیگری، همسر، دوست، همکار، فامیل و یا هر کس دیگری باشد.
آن هم در دوره ای که اگر نگوییم همگان، دست کم بخش عمده ای از مردم همه چیز را حساب و کتاب می کنند.
اما امروز آمار زنانی که به خاطر این محبت ها، به دلیل جرایم مالی غیرعمدی چون چک، سفته و مانند آن در زندان به سر می برند، کم نیستند هر چند تعداد مردان هم قابل توجه است اما زنان شرایطی متفاوت تر دارند.
مردان زمانی که گرفتار می شوند، همسرانشان تا پای جان تاوان اشتباهات آنان را می دهند و همه کار می کنند تا مرد خانه شان خیلی پشت میله های زندان نماند.
هر چند هستند زنانی که امروز به خاطر نفقه و مهریه مردانشان را به زندان می فرستند اما اغلب زنان خود را به آب و آتش می زنند، اگر هم کاری از دستشان بر نیاید با تمام وجود همراهی می کنند و با سر زدن دائم به زندانی اجازه نمی دهند وی احساس تنهایی و واماندگی کند.
اما در میان زنان زندانی جرایم غیر عمد مالی شرایط به گونه ای دیگر است.
زنانی تنها مانده، رها شده و بی کس که از همه جا رانده و از همه جا مانده اند و میان ناچاری و واماندگی این میله های آهنی و زندانیان جور واجور با جرایم و بزه های مختلف از قتل و سرقت و مفاسد اجتماعی گیر کرده اند.
اینان در میان این جمع زندانی، ناهمگون و متفاوت هستند و اغلب از حضور در میان دسته دزدان و سارقان ، قاتلان هراس دارند و خود را پنهان می کنند.
زنانی که آبرودار هستند و از ترس ریختن آبرو و لکه دار شدن قداست خانواده حتی در برابر بی تفاوتی های شوهر و خانواده دم بر نمی آورند و روزه سکوت می گیرند و چشمشان در انتظار امید به راه می ماند.
قصدم از نوشتن این مطلب ارائه گوشه ای از وضعیت این زنان است که به این عناوین گرفتار شده اند اما اغلب زنانی آبرو دار و نجیب هستند که گرفتار ظلم دیگری شده اند.
از این رو پس از هماهنگی های لازم سری به زندان مشهد، بند نسوان می زنم، پس از عبور از لایه های مختلف کنترل و بازرسی و عبور از تو درتو های زندان وارد بند می شوم.
هنوز ساعت 9و 30دقیقه است اما زنان بسیاری با چادرهای رنگی در رفت و آمد هستند بسیاری از این زنان لباس های محلی و سنتی به تن دارند و این نشان از آمار زیاد جرایم در بین زنان برخی از این اقوام دارد.
به سراغ زنانی می روم که با محکومیت جرایم غیرعمد چشم انتظارند تا نیکو کار و خیری پا پیش نهد و آنان را برهاند آن گونه که ستاد دیه انجام می دهد.
بسیاری از این زنان به جرم مالی از قبیل چک و سفته و ضمانت به زندان افتاده اند، زنانی که بعد از زندانی شدن نیز باز به خاطر همین عاطفه، محبت و دلسوزی و از ترس آبروی خود، همسر و فرزندان بدون هیچ چشم داشتی و حتی حمایتی از سوی خانواده باز حاضر به تحمل این فشار کمرشکن شده اند.
کمرشکن از آن جهت که این زنان آبروی خود و خانواده را بالاتر از هر چیز می دانند و در زندان هم دم بر نمی آورند و کمکی از خانواده خود و همسر طلب نمی کنند تا مبادا آبرو و آینده خانواده و همسر و فرزندان به خطر بیافتد.
زیرا در عرف جامعه زندانی شدن زنان معانی و مفاهیم نامناسبی در پی دارد و کسی به علت این زندانی شدن و دلیل آن کمتر توجه می کند.
رویا - ک یکی از این زنان است که امروز بیش از دو سال و سه ماه از زندانی شدنش می گذرد، زنی صبور، آرام و متین که با محبت و گشاده رویی مصاحبه را می پذیرد غافل از آنکه درونش چون آتشفشانی خروشان است.
زمانی که یاد پسر 10 ساله اش می کند کنترل از کف داده و به پهنای صورت اشک می ریزد و چهره در چادر پنهان می کند تا کسی غم درونش را نبیند.
می گوید: علت عمده ناراحتی ام برای پسر کوچکم است که تا شش ماه قبل تصور می کرد به خاطر نوع کارم که پیش از این فروشگاهˈمزونˈ داشتم به شهرستان می روم و در این مدت که به علت اطلاع از وضعیتم افسرده شده است.
زنی اجتماعی و مهربان که از توضیحاتش در می یابم 25 سال از ازدواجش می گذرد و تا پیش از این واقعه مشکل جدی با شوهرش نداشته و 20 سال هم مزون داشته و در جامعه به عنوان زنی اجتماعی و با آبرو زندگی گذرانده است.
امروز مشکل او به مانند بسیاری دیگر از زنان ایرانی، فداکاری هایی است که برای همسر و خانواده انجام داده است.
او می گوید: همسرش هفت ، هشت سال قبل با سوختن واحد تولیدی اش در آتش، ورشکست می شود و همه سرمایه و زندگی شان از بین می رود و دو ماهی به خاطر بدهی به زندان می افتد و دسته چک وی مسدود می شود.
وی گفت: همسرم برای بدهی هایش از دسته چک من استفاده کرد و با هر سختی که بود این هفت، هشت سال را گذراندیم و هر آنچه که داشتیم فروختیم و بدهی هایش را پرداختیم تا سال 1391 که دیگر چیزی در بساط نداشتیم و دو چک آخری ˈپاسˈ نشد.
وی مبلغ یکی از این چک ها را 45 میلیون تومان و دیگری را 30 میلیون تومان ذکر و عنوان کرد : به خاطر این دو چک که متعلق به من بود در سال 1391 دستگیر و به جرم مالی محکوم و زندانی شدم که تا امروز ادامه یافته است.
وی افزود: مبلغ بدهی با سودهایی که تاکنون روی آن آمده به حدود 110 میلیون تومان رسیده و روز بروز هم سنگین تر می شود.
در ابتدا امیدوار بود خیلی زود مشکل حل و این دوره تمام شود از این رو به هیچ کس از فامیل و دوست و آشنا هم موضوع را نگفته اند و به آنان گفته اند که برای برنامه کاری ناچار به سفر رفته است.
اما اینک که سخن می گوید هیچ روزنه ای از امید به روی خود باز نمی بیند گویی تمام درهای عالم به رویش بسته شده هر چند یاس را از مسلمانی نمی داند.
وی ادامه می دهد : پارسال از سوی ستاد دیه 50 میلیون تومان وام بلاعوض برای بازپرداخت این بدهی به من تعلق گرفت که باید برای دریافت آن سندی را در رهن بانک بگذارم و باقیمانده بدهی را تا 110 میلیون تومان بپردازم اما تا به امروز به دلیل نداشتن سند و عدم پرداخت سهم خود نتوانسته ام از این وام استفاده کنم.
او در این شرایط همچنان نگران سایر اعضای خانواده است و می گوید : خانواده ام به سختی گذران زندگی می کنند.
وی می افزاید: همسرم به خاطر وضعیت جسمی و برخی عوارض توان کار ندارد و خرج اجاره خانه و معیشت آنها از محل مستمری شوهرم تامین می شود ضمن آنکه بخشی از این مستمری هم بصورت ماهانه به میزان حدود 600 هزار تومان بابت سندی پرداخت می شود که برای مرخصی های پایان هفته از فردی اجاره کرده اند.
وی با این سند آخر هفته ها به مدت 24 ساعت به مرخصی می رود.
تنها سرگرمی وی خیاطی است و می گوید: همه تلاش خود را می کنم که به خانواده ام کمک کنم و از این رو هر روز از ساعت هفت و 30دقیقه تا 16 به جز ساعتی برای نماز و ناهار پای چرخ خیاطی می نشینم تا کمکی برای خانواده باشد.
اجرت این کار بسیار پایین است بطوریکه ماهانه از این محل 150 تا 200 هزار تومان درآمد دارد که به خانواده کمک می کند.
حتی همان 24 ساعتی که به منزل می رود نیز سفارش می گیرد و خیاطی می کند تا نه تنها بار خاطر نباشد که همچنان یاری برای همسر و فرزندان باشد.
پدر و مادرش و نیز والدین همسرش فوت کرده اند و از خواهرانش هم انتظاری ندارد بویژه زمانی که شنیده شوهر خواهرش با خبردار شدن از این واقعه نه تنها کمک و همراهی حتی زبانی نکرده که رابطه خانواده خواهرش با وی را نیز ممنوع کرده است.
او افزود : در این شرایط هیچ انتظاری از کسی ندارم بویژه خانواده همسرم که عمری شوهر من حلال مشکلات آنان بوده و همواره روی او حسابی جداگانه باز کرده اند و امروز دست دراز کردن پیش آنان برای شوهرم دشوار است.
این زن ادامه داد : از سویی اگر آنان که از خانواده ای سرشناس هستند از وضعیت من آگاه شوند تبعات این قضیه برای خانواده ام بویژه آینده دختر و پسرم بسیار سنگین تر است و اگر کمکی هم بکنند سرکوفت ها و تبعات بعدی آن قابل جمع نیست از این رو همسرم تمایلی به درخواست کمک از آنان را ندارد.
در میان این صحبت ها چندین بار سر در چادر فرو می برد و آرام و بی صدا اشک می ریزد و غم فرو می خورد و دوباره سخن از سر می گیرد.
او می گوید: از زمانی که اینجا گرفتار شده ام صبح، ظهر و شب داروی اعصاب می خورم، نارحتی تیروئید و ناراحتی قلبی پیدا کرده ام، به خاطر کار زیاد و مستمر دیسک کمر و سائیدگی استخوان گردن گرفته ام اما بیش از همه از نظر روحی داغون شده ام.
وی می افزاید: در خانواده ای بزرگ شده ام که به خواب شب هم زندان را نمی دیدند و همین امر شرایط را برایم سنگین تر کرده بطوریکه اوایل که اینجا آمدم، دچار مشکل روحی شدم.
وی ادامه می دهد: دو ماه اول به قدری از زندانیان می ترسیدم که با زدن پرده دور تختم، خود را از سایرین جدا کرده و برای فراموشی غم و غصه هایم دایم خواب بودم و خود را با خیاطی سرگرم کرده و با سایر زندانیان ارتباط چندانی ندارم.
او افزود: اگر پیش از زندانی شدنم این بدهی ها اقساط شده بود به طور قطع تاکنون آن را با کارکردن پرداخت می کردم اما اینک نه تنها این بدهی پرداخت نشده بلکه روز به روز در حال افزایش است و کلی مشکلات جسمی و روحی خود و خانواده ام تشدید شده و آبرویمان به خطر افتاده ، زندگی ام از هم پاشیده است و نمی دانم آخر آن به کجا می انجامد.
شوهرم به دلیل بیماری و تشدید فشارهای روحی مرتب زیر اکسیژن و سرم است، پسرم دچار افسردگی شده و دخترم که ازدواج کرده، در تنهایی و غریبی فرزندش را دنیا آورده و این غم بر زندگی او نیز سایه افکنده است.
دیگر اشک مجالش نمی دهد و من مستاصل از رنج دو ساله این زن ،می مانم چه بگوییم تا اندکی دردش کاسته شود.
با بدرقه او زندانی دیگری از زندانیان جرایم مالی وارد می شود که به خاطر چک هایی که برای شوهر سابقش داده امروز گرفتار شده و کمتر از یک ماه است که در زندان به سر می برد اما تمایلی به صحبت ندارد و ترجیح می دهد تا روشن شدن وضعیت پرونده اش به سفارش برادرانش سکوت کند.
آمار این زندانیان کم نیست، اعظم خود یک معلم و فرهنگی است که با 23 سال سابقه کار فرهنگی و آبرومند، گرفتار محبتی شد که به همکار خود نمود همکاری که به قول او بسیار خوش حساب بود.
همکار او پنج سال قبل وام های مختلفی را گرفت و او اغلب به عنوان ضامن اصلی و یا یکی از ضامنین پای فرم ها را امضا کرد و چک و سفته داد تا به تصور خود از زندگی یک مسلمان گره گشایی کند.
این زن می گوید: همکارم بسیار خوش حساب بود و درمجموع حدود 50 میلیون تومان وام گرفت اما دو سال بعد خود را باز خرید کرد و رفت و جا و مکان زندگی اش را تغییر داد و امروز بعد از پنج سال این وام ها با دیرکرد آن به 200 میلیون تومان رسیده و همه بر دوش من بار شده است.
او افزود: وام های بانکی این همکار را با تقاضای اعساری که دادم تقسیط کردند و اینک، سه سال است که کل حقوقم برای وام هایی که کس دیگری گرفته و من ضامن بوده ام، می رود.
اما در نهایت وام 17 میلیونی که همکار این زن همان پنج سال قبل از یک نزول خور گرفته بود و او به عنوان ضامن، 20 میلیون چک و 23 میلیون تومان سفته برایش امضا کرده باعث گرفتاری و زندانی شدن این زن شده است.
اعظم ادامه داد : برای سفته های این فرد تقاضای اعسار دادم که پذیرفته شد اما زمانی که درگیر تدارک مراسم ازدواج دخترم بودم این شخص چکی را که از من داشت به اجرا گذاشت و گرفتارم کرد.
امروز بعد از چند سال از آن همکار خوش حساب که آن وام ها را گرفته خبری نیست و این زن مانده و حجم 200 میلیون تومانی وام ها.
وی با طرح این سووال که مگر سود بانک ها چقدر است، گفت: فقط وام صندوق میزان 20 میلیون تومان بوده که امروز به 60 میلیون تومان رسیده و همچنان هم در حال افزایش است و طی این سه سال آنچه پرداخته ام فقط دیرکرد این وام ها بوده و هنوز اصل وام ها باقی است.
اعظم در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی و مادری با سه دختر18 ،16 و 9 ساله است.
آن هم در شرایطی که چند روز بیشتر به عروسی دختر بزرگش نمانده و کارت های عروسی از قبل چاپ و در شهرستان توزیع شده و سالن هم از یکی ، دو ماه قبل رزرو شده و اینک 20 روز است که در زندان به سر می برد و نگران آبروی دخترش است.
او می گوید : الان مشکل من فقط حدود 26 میلیون تومانی است که همکار سابقم از یک فرد نزول کرده است و گرنه مابقی اقساط وام های او از حقوقم کسر می شود و کسی هم کمکی نمی کند حتی نزدیکترین فرد به من یعنی همسرم.
امروز این زن مانند بسیاری دیگر از زنان زندانی مالی تنهای تنها است، همسرش او را تنها گذاشته و می گوید کاری نمی تواند برایش انجام دهد و باید روزی که ضمانت می کرد به این روز می اندیشید !
او با بیان اینکه شوهر و خانواده کمکی نمی کنند، گفت: خودم هم چیزی ندارم که از آن محل این بدهی را پرداخت کنم زیرا در این سه سال کل حقوقم به حساب طلب وام ها رفته و قبل از آن هم همه خرج و مخارج خانه به دوش من بود و همسرم در این 20 سال چیزی خرج خانه و بچه ها نکرد و حتی اقساط وامی را که برای خرید خانه گرفته بود را نیز من پرداختم.
وی افزود: حال که سراغ سند خانه را می گیرم تا وثیقه گذاشته و بتوانم مرخصی گرفته و خودم پیگیر کارهایم شوم، می گوید: با سند خانه برای برادرم وام گرفته ام و کارهای تو به من ربطی ندارد و خودت می دانی !
اعظم به ظاهر زن خوش روحیه ای است و کمتر غم و ناراحتی خود را بروز می دهد اما کمی که با او هم کلام می شوم تازه درمی یابم که چقدر در پس این چهره، شکننده است.
می گوید : اینجا شرایط سخت است، افرادی با بزه ها و جرایم و شخصیت های مختلف هستند و برخی ، اینجا را از خانه خود راحت تر می دانند و من سعی کرده ام ارتباطی با سایرین نداشته باشم و مرتب با نماز و یاد خدا خود را آرام کنم اما آنقدر این شرایط برایم دشوار و غیر قابل هضم است که آرام نمی گیرم.
در پاسخ به اینکه اگر دوباره کسی سراغت بیابد ضمانت می کنی؟ ، می گوید : بعد از این اتفاقات چندی قبل پدرم خواست دو میلیون تومان وام بگیرد که برای ضمانت این وام جواب نه دادم.
شروع به گریه می کند، گریه ای که شاید از غم نه گفتن به پدری است که عمرش را پای او گذاشت اما دیگری چنان کرد که او به چشمش هم دیگر اعتماد ندارد و یا افسوس و حسرت از آنچه که خود آن را کاری ابلهانه می خواند و موجب شده همه اطمینانش به اطرافیان از دست برود.
سکوت می کند گویی دیگر حرفی برای گفتن ندارد .
با چشمانی تر، دلی مملو از دلشوره و سردرگمی و چشمی به انتظار تابش شعاع درخشان نور و امید در میانه جمعیت ناپدید می گردد.
سکوت همه جا را فرا می گیرد و این سکوت در میان آن همهمه و صداهای بیرون اتاق شیشه ای گم می شود.
باشد تا در این روزهای پایانی ماه مهر و رحمت، رمضان الکریم، آنان که چشم به خیر و رحمت واسعه پروردگار جهانیان دارند و دستشان می رسد خود واسطه خیری مضاعف به بندگان گرفتار الهی شوند./4
2713/664/330



04/05/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن