تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1805123677
روایت سحری در «بازداشتگاه رمادی»
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
حمید عیوضیان سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی فکه، هنگام انجام عملیات به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد و پس از ده روز تحمل بازجویی و شکنجه به اردوگاه الرمادیه منتقل شد. در اردوگاه به علت ضرب و شتم و شکنجه نگهبانان عراقی از دو پا فلج شد و در سال ۱۳۶۷ به توافق دو کشور مبنی بر تبادل اسرای معلول و مجروح این آزاده به ایران اسلامی بازگشت. کتاب حاضر، خاطرات این دوران سخت و طاقت فرساست که حمید عیوضیان با شرح مشکلات، کمبودها و سختی های دوران اسارت، حوادث و اتفاقات به وقوع پیوسته را برای خوانندگان به تصویر کشیده است. بخشی از کتاب خاطرات حمید عیوضیان را مرور میکنیم.
«... روزها و ماه ها از پی هم سبقت میگرفتند بی آنکه ما گذشت زمان را احساس کنیم. حساب ساعتها، روزها و ماه ها از دستمان خارج شده بود و تنها به چیزی که فکر میکردیم وضع موجود بود. بدین طریق یکی از ماه های خوب خدا، از راه رسید؛ ماه رمضان؛ ماهی که از یک سو مقاومت و از سوی دیگر، گرفتاریهای متعددی را برای بعثیون کافر به وجود میآورد. در این ماه، حال دیگری داشتیم. برای روزه گرفتن با مشکلات متعددی روبهرو بودیم، مشکلاتی مثل نداشتن آب و غذای کافی، نداشتن استراحت، و مزید بر همه اینها، آزار و اذیت نیروهای عراقی بود که روزهگرفتن را برای ما مشکل میکرد. اما با تمام این مشکلات اکثراً، روزه میگرفتیم و کلاسهای قرائت قرآن و غیره را با شور و اشتیاق بیشتری دنبال میکردیم. روزهگرفتن ما، اکثر سربازان عراقی را که به هر نحو آنها را از توجه به خود و خدا دور کرده بودند، برانگیخته بود. یک شب، موقع سحر، مشغول سحریخوردن بودیم و داشتیم غذای شب قبل را که برای سحری نگه داشته بودیم، میخوردیم که چشممان خورد به یکی از نگهبانان که بهتزده از پنجره چشم به ما داشت. از فرط تعجب دست روی دست میکوبید. صبح همان روز وقتی که بچهها او را دیدند علت تعجباش را از او پرسیدند. نگهبان عراقی با همان حالت تعجباش جواب داد: «نه! مگر میشود؟ من و امثال من در اینجا با اینکه سه وعده غذای خوب می خوریم، آب سرد مینوشیم و سیگار میکشیم، باز هم همیشه احساس گرسنگی و ضعف میکنیم، آن وقت چگونه امکان دارد شما در این گرمای سوزان، با این غذای کم و یک لیوان آب، بتوانید ۱۷-۱۸ ساعت طاقت بیاورید و روزه بگیرید!»
بچه ها در جواب، قدری او را ارشاد و راهنمایی کردند. البته مشکل میشود گفت که روی او اثر صددرصد مطلوبی گذاشته باشد...» مهمترین مطالبی که در این کتاب میخوانیم، اینهاست: بازجویی همراه ضرب و شتم و شکنجه، کمبود مواد غذایی، تشنگی و گرسنگی، فیلمبرداری تبلیغاتی، تونل وحشت، وضعیت بهداشت اسرا، کتکزدن وحشیانه با کابل، بازدید نمایندگان صلیب سرخ، محرم و نحوه عزاداری اسرا، کمک اسرا پس از معلولیت، واکسینهکردن اسرا، وادارکردن اسرا برای دیدن فیلمهای تلویزیون، نبود بهداشت و شیوع بیماری، چگونگی برگزاری مراسم دعا بیاطلاع نگهبانان، برگزاری تئاتر، برگزاری کلاسهای درس، نوروز و تحویل سال نو، مسمومیت اسرا، ابتکار اسرا برای حل مشکلات و کمبودها، مجازات نماز جماعت و اذان گفتن، اسرا و ماه رمضان، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و عکسالعمل اسرا، زیارت حرم ائمه معصومین(ع)، بستریشدن در بیمارستان نیروی هوایی عراق و بیتوجهی پزشکان و آزادی اسرای معلول. بخشهای دیگری از کتاب «بازداشتگاه رمادی» را که مربوط به زمان عملیات و پیش از اسارت است، میخوانیم: «... سفر شبانه قدری طولانی شد. سرم را روی صندلی گذاشتم و به خواب رفتم. در یک تکان شدید اتوبوس چشمهایم راباز کردم. نزدیک صبح بود. برای نماز توقف کردیم. بعداز نماز مجدداً اتوبوسها به حرکت خود ادامه دادند. کم کم به منطقه عملیاتی نزدیک میشدیم. بعد از گذشتن از یک دژبانی، وارد مقر جهاد سازندگی شدیم. توقف ما در مقر جهاد سازندگی تا ساعت ۴ بعدازظهر ادامه داشت. از فرصت استفاده کردیم و با استفاده از حمامهای مقر در جهادسازندگی، خود را شستیم و غسل شهادت نمودیم. ساعت از ۴ بعدازظهر میگذشت که مجدداً سوار اتوبوسها شدیم و حرکت کردیم. با یکی از بچهها که کنارم نشسته بود، مشغول گفتگو شد. نمیدانم چرا صحبتمان به اسرا و وضعیت آنها در عراق کشیده شد. او در مقابل سؤالات من، توضیحات مفصلی داد که برایم جالب بود. بعداز صحبتهای او، دائم در فکر اسرا بودم و وضعیتی که در آن به سر میبردند. به سه راهی «فکه» رسیدیم. اتوبوسها ایستادند؛ پیاده شدیم و در ستونهای منظم به راه افتادیم. همه در سکوت حرکت کردیم. اینجا رزمگاه بود. همان جایی که ما مشتاقانه به سویش شتافته بودیم. زمزمه دعاها گوشم را پر کرده بود. همه در یک حالت روحانی با خدای خود راز و نیاز میکردیم. هوا تاریک شده بود و به وضوح آتش تیربارها و توپخانه دشمن دیده میشد.
از موقعیتمان خبر داشتیم: روبروی مان پر از نیروهای دشمن بود، با بیش از ۹۰۰ تانک مدرن. وظیفه ما انهدام نیروهای دشمن بود؛ آن هم توسط یک گردان: گردان «زهیر»... ...به منطقه دشمن رسیدیم. سر راهمان چند کمین وجود داشت که میبایست بدون درگیری از آنها میگذشتیم. هر چند دقیقه یک بار منوّری اطرافمان را روشن میکرد و ما مجبور میشدیم برای استتار بر روی زمین بنشینیم. صدای تیربارهای دشمن و توپخانه آنها، سکوت دشت را هر چند لحظه بر هم میزد. نیمی از راه را طی کردیم و موفق شدیم کمینهای دشمن را بدون درگیری پشت سر بگذاریم. هنوز مقداری از راه مانده بود که به محوطهای پوشیده از انواع سیمهای خاردار رسیدیم. دل توی دلم نبود. دلهره و اشتیاق دیوانهام کرده بود. یکی از بچهها مسوؤل بازکردن معبر بود، با جدیت کار میکرد. زمان به کندی می گذشت. در همین هنگام، مسوؤل بازکردن معبر، ناگهان پایش به یک تله گیر کرد و مین منوری روشن شد. آه از نهادمان برآمد. بر اثر انفجار مین منور، محوطه مثل روز روشن شد، به دنبال آن آتش سنگین تیربارها به سمت ما باریدن گرفت. در همان ابتدا چند نفر از بچهها شهید شدند. لحظه عجیبی بود. اصلاً پیشبینی چنین وضعی را نکرده بودیم. هر لحظه آتش دشمن سنگینتر میشد و قدرت فکرکردن را از ما سلب مینمود. نه راه پیش داشتیم و نه میخواستیم به عقب برگردیم. تانکهای دشمن به حرکت درآمده و خط حسابی شلوغ شده بود. فرمانده گروهان دستور حرکت به جلو را داد. با سرعت همراه با چند نفر دیگر، از موانع عبور کردیم و برای انهدام تانکهای دشمن در دشت متفرق شدیم. گلولهای در آرپیجی گذاشتم و سینهخیز به طرف تانک دشمن حرکت کردم. هر چند دقیقه، خمپارهای در نزدیکیام منفجر میشد. به هر جا نگاه کردم آتش بود و انفجار. از بچهها خبر نداشتم و این موضوع نگرانم میکرد. توکل به خدا کردم و راهم را ادامه دادم. حالا میتوانستم تانکهای دشمن را به وضوح ببینم. آرپیجی را بر شانهام استوار کردم و به نزدیکترین تانک دشمن نشانه گرفتم. گلوله به تانک اصابت نکرد، اما موضع من شناسایی شد و در یک لحظه آتش سنگین دشمن به طرفم باریدن گرفت. به سرعت از آنجا دور شدم و برای در امان ماندن از گلولهها و ترکشها به فکر کندن سنگر انفرادی افتادم. زود سرنیزهام را درآورده و مشغول کندن زمین شدم. کار خوب پیش میرفت. صدای انفجار یک لحظه هم قطع نمیشد. در دل دعا میکردم و با جدیت مشغول کندن زمین بودم. ناگهان خمپارهای کنارم منفجر شد. تا آمدم بجنبم و روی زمین دراز بکشم، سوزشی در بازویم احساس کردم. ترکش به بازویم اصابت کرده بود و خون از آنجا به شدت بیرون میزد. چون بدنم گرم بود درد چندانی احساس نمیکردم. با عجله مشغول کندن سنگر شدم و خیلی زود آن را تمام کردم. وقتی توی سنگر رفتم، بازویم را با باندی بستم تا جلو خونریزی را بگیرم. تازه یادم آمد که تنهایم و غریب...» کتاب «بازداشتگاه رمادی» خاطرات اسیر آزاده، حمید عیوضیان، به کوشش دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری سازمان تبلغیات اسلامی، با شمارگان 6هزار و 600 نسخه، 172صفحه، قطع رقعی، در سال 1369 منتشر شده است. منبع: ایبنا
4 مرداد 1393 ساعت 13:58
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]
صفحات پیشنهادی
حوزههای مورد توافق ایران و ۱+ ۵ به روایت منابع آمریکایی
حوزههای مورد توافق ایران و ۱ ۵ به روایت منابع آمریکایی یک پایگاه خبری از قول برخی منابع آمریکایی مدعی شده است کشورهای ۱ ۵ و ایران در پارهای از موضوعات توافقهایی داشتهاند اما اختلافات همچنان پابرجا است به گزارش نامه نیوز به نقل از تسنیم یک پایگاه خبری آمریکایی از قول برخی مروایت پرویز پرستویی از روز رفتن عمو خسرو
چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۳ - ۰۰ ۴۴ من عاشق پرویز فنیزاده بودم و بعد از آن هم خسرو شکیبایی برایم بازیگر شاخص و نادری بود همانطور که بعد از فنیزاده کسی مانند او نیامد پس از خسرو هم کسی مانند او زاده نشده است این صحبتهای پرویز پرستویی است کسی که در دو فیلم شکار و روانی با خسرروایت روزنامه جمهوری اسلامی از پشت صحنه کلاسهایی که به نام "جنگ نرم"برگزار می شود
روایت روزنامه جمهوری اسلامی از پشت صحنه کلاسهایی که به نام جنگ نرم برگزار می شود سیاست > دولت - روزنامه جمهوری اسلامی نوشت مدتي است برخي دستگاههاي خاص كشور اقدام به برگزاري كلاسهايي با عنوان جنگ نرم براي عموم كاركنان با قيد حضور الزامي و با استفادهاسلام به روایت جهانشهری ها
اسلام به روایت جهانشهری ها حلاجان تهیه کننده مجموعه مستند جهانشهری ها معتقد است کشورهای غیراسلامی قابلیت زیادی برای ترویج اندیشه های ناب اسلامی دارند که می توان به عنوان بستر مناسبی برای پژوهش های دینی و معارفی در نظر داشت به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران به نقروایت زندگی یک دختر نوجوان مسلمان در استرالیا + فیلم
در کافه کتاب این هفته روایت زندگی یک دختر نوجوان مسلمان در استرالیا فیلم کافه کتاب این هفته به سراغ محسن بدره مترجم جوان رمان بهم میاد رفته است به گزارش گروه چند رسانهای باشگاه خبرنگاران رمان بهم میاد نوشته رندا عبدالفتاح نویسنده استرالیایی به دست محسن بدرعناصر بنیادین در نظریه های روایت
دیوید هرمن کتابی نوشته بنام عناصر بنیادین در نظریه های روایت که این اثر از سوی حسین صافی ترجمه و نشر نی آن را در 264 صفحه در سال جاری منتشر کرده است به گزارش میراث مکتوب کتاب حاضر در پی آن نیست که مسائل مطرح در عرصۀ روایت پژوهی را از منظر همۀ رویکردهای ممکن بررسی کند بروایت آخرین خداحافظی رضا برجی با شهید آوینی
روایت آخرین خداحافظی رضا برجی با شهید آوینی ما بايد به جوانانمان اميد و ميدان بدهيم بايد بفهميم جوانان ما گناه نکردهاند که جنگ را نديدهاند و با ما توي حلبچه نبودهاند از طرفي اين بچهها دارند چيزهايي را ميبينند که ما نديدهايم به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویسآقا گفت: همینجور کار با خلاقیت بسازید... روایت کارگردان کلیپ «ما ایستادهایم» از دیدار با رهبر انقلا
آقا گفت همینجور کار با خلاقیت بسازید روایت کارگردان کلیپ ما ایستادهایم از دیدار با رهبر انقلابآقا با لبخند ادامه دادند خیلی خوب خیلی خوب بعد به نشانه تاکید دستشان را بالا آوردند که فقط حواستان باشد این ادامه داشته باشدها همینجور کار با خلاقیت بسازید این ادامهلیالی قدر به روایت شبكه فرهیختگان
لیالی قدر به روایت شبكه فرهیختگان برنامهسازان و عوامل تولیدی شبكه چهار سیما همچون سالهای گذشته ویژه برنامه هایی را برای شب های قدر تدارك دیده اند به گزارش حوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی رسانه ملی در شب اول شبهای قدر مراسم پر فیض لیالی قدرسجاده اي سرخ به وسعت يك ورزشگاه/ روايتي متفاوت از بمباران خونين روز قدس همدان
استانها غرب همدان مهر گزارش مي دهد سجاده اي سرخ به وسعت يك ورزشگاه روايتي متفاوت از بمباران خونين روز قدس همدان همدان - خبرگزاري مهر خون 80 شهيد همداني در واقعه بمباران روز قدس 32 سال قبل در چنين روزي چمن ورزشگاه آزادي این شهر را به سجاده اي سرخ تبديل كرد به گزارش خبرنگاراشتباه راهبردی هاشمی و خاتمی به روایت اصلاحطلبان/ نباید از روحانی حمایت میکردیم!
اشتباه راهبردی هاشمی و خاتمی به روایت اصلاحطلبان نباید از روحانی حمایت میکردیم در یکی از جلسات اصلاحطلبان تاکید شده است که هاشمی و خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری اشتباه راهبردی کردند شبکه اطلاع رسانی دانا نوشت اصلاح طلبان که با تغییر دولت در انتخابات 24 خرداد به فضای باز سیکشته شدن ۲ سرکرده تکفیری و ۸ تروریست اجارهای دیگر در الرمادی
کشته شدن ۲ سرکرده تکفیری و ۸ تروریست اجارهای دیگر در الرمادیعملیات نیروی هوایی ارتش عراق در الرمادی به کشته شدن ۲ سرکرده تکفیری و ۸ تروریست اجارهای دیگر منجر شد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری المدی پرس یک منبع آگاه در فرماندهی عملیات استان الانبار امروز چهارروایت عکاس اتریشی از ایران1338+تصاویر
روایت عکاس اتریشی از ایران1338 تصاویراینگه موراس عکاس و نقاش معروف اتریشی یکی از معروفترین عکاسانی است که پس از جنگ جهانی دوم به ایران سفر کرد و از مناظر و مردم و زندگی در ایران عکاسی کرد اینگه موراس عکاس و نقاش معروف اتریشی یکی از معروفترین عکاسانی است که پس از جنگ جهانی دوم بهروایت پرستویی از روز رفتن «عمو خسرو»
روایت پرستویی از روز رفتن عمو خسرو من عاشق پرویز فنیزاده بودم و بعد از آن هم خسرو شکیبایی برایم بازیگر شاخص و نادری بود همانطور که بعد از فنیزاده کسی مانند او نیامد پس از خسرو هم کسی مانند او زاده نشده است خبرگزاری ایسنا من عاشق پرویز فنیزاده بودم و بعد از آن هم خسروروایت روزنامه جمهوری اسلامی از پشت صحنه کلاسهایی که به نام جنگ نرمبرگزار می شود
روایت روزنامه جمهوری اسلامی از پشت صحنه کلاسهایی که به نام جنگ نرم برگزار می شود مدتي است برخي دستگاههاي خاص كشور اقدام به برگزاري كلاسهايي با عنوان جنگ نرم براي عموم كاركنان با قيد حضور الزامي و با استفاده از مدرسين مجهولالهويه تحت عنوان استاد دانشگاه و غيره مينمايند آروایت هاشمی از دلیل پیروزی اندیشه اعتدال
روایت هاشمی از دلیل پیروزی اندیشه اعتدال آیت الله هاشمی رفسنجانی در بیان علل پیروزی اندیشه اعتدال در انتخابات ریاست جمهوری به نقش رهبری معظم انقلاب اشاره کرد و گفت یک جمله ایشان که رأی مردم حق الناس است فضای اعتماد را به جامعه هدیه داد تا مردم به پای صندوقها بیایند خبرگزاریاز شبکه دو پخش میشود مصائب زنان مسلمان اروپا به روایت «روسریهای رنگی ما»
از شبکه دو پخش میشودمصائب زنان مسلمان اروپا به روایت روسریهای رنگی مامستند روسری های رنگی ما کاری از موسسه روایت فتح با موضوع محدودیت حجاب در غرب همزمان با هفته حجاب و عفاف چهارشنبه 25 تیر ساعت 16 45 روی آنتن شبکه دو میرود مهدی کریمی مدیر گروه فرهنگ تاریخ و هنر شبکه دو ای-
گوناگون
پربازدیدترینها