محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852626225
«بعد دیگر نمی‌توان خوابید»
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > کتاب
«بعد دیگر نمی‌توان خوابید»
نشر چشمه مجموعه داستان تازه‌ای از ناتاشا امیری با عنوان «بعد دیگر نمی‌توان خوابید» را منتشر کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «بعد دیگر نمی‌توان خوابید» اثر ناتاشا امیری شامل یازده داستان کوتاه از این نویسنده روانه بازار کتاب شد. این مجموعه داستان به گفته نویسنده‌اش تجربه تازه‌ای در مزه مزه کردن فرم و روایت توسط او و هر یک از داستان‌های آن نمایشگری یکی از دغدغه‌های اجتماعی نویسنده آن به شمار می‌رود. پندارهای یک دکتر منزوی، مرگ‌آباد، از چیزی که هستی بترس، تا اینجا... تا بعد، کوچه‌های تاریک پیچ در پیچ، از جنس غبار، خیابان «ب»، ارتفاع، بعد دیگر نمی‌توان خوابید، کاکتوس، سیگار و هنرمند پسامدرن و اولین و آخرین بار، عناوین داستان‌های این مجموعه را تشکیل می‌دهند.
بخشی از داستان نخست این مجموعه با عنوان «پندارهای یک دکتر منزوی» به شرح زیر است: در که می‌زدند دیوارهای مطب می‌لرزید و باد جمع شده توی چین‌های پرده، شبیه شکم‌های قبل‌تر ورم‌کرده‌شان می‌شد. روی صندلی جلوم می‌نشستند. نگران و عصبی گره روسری‌شان را محکم یا شل می‌کردند، بند کیف را بین دست‌ها می‌پیچاندند و وقتی می‌پرسیدند: چرا این ماه هم...؟ نگاهشان دو دو می‌زد. من پشت میز چوبی گردوی بزرگم، نمی‌توانستم بگویم جواب سوالشان تا قبل از حضور زن مو قرمز، پنج سال تنها انگیزه‌ام بری دوام آوردن بود. رنگ آبی پشت پنجره، کنایه‌های پیرمرد سرایدار و گاه‌گاه آواز خواندش- «جم جم برگ خزون..جم‌جمک برگ خزون»- حس و حال غریبی توی وجودم می‌ریخت و خاطراتی قدیمی را تداعی می‌کرد؛ مرگ زن پانزده‌ساله‌ای وقت زایمان در روستایی دور افتاده که فریاد دیلماج هم در محاصره بستگان اسلحه به دستش - «آقای دکتر هر کاری که لازم باشه می‌کند» - کاری از پیش نبرد. آرزوی پدرم برای پوشیدن لباس سفید طبابت تا کاری را انجام دهم که او نتوانسته بود و ادمه بدهم چون چاره دیگری نداشتم، اعتقاداتی که از نوجوانی توی وجودم ریشه دوانده بود تا خیال کنم شبیه مرد اسطوره‌ای سوار بر گردونه خورشید به جای نظارت بر جنگ و پیمان‌ها، تصمیم بر زندگی آدم‌های هنوز به کره زمین نیامده تاثیر می‌گذارد. از «ناتاشا امیری» پیش از این مجموعه داستان «هولا...هولا...» و رمان «عشق روی چاکرای دوم» و «با من به جهنم بیا» منتشر شده است. مجموعه داستان «بعد دیگر نمی‌توان خوابید» را نشر چشمه در 272 صفحه و با قیمت 14 هزار تومان منتشر کرده است.
۱۳۹۳/۵/۱ - ۱۳:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها