واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یادداشت حبیب به پسرش بعد از دستگیری
یادداشت "حبیب" بعد از آزاد شدناش از دادسرا: «سربازهایی که بعد از آزادیام با من عکس میگرفتند...»
..مشخص نبود که دلیل این بازداشت و این رفتارها چیست و هیچ توضیحی ارائه نشد. قاضی پرونده هم مشخص بود که در جریان این اتفاق نیست و همین باعث شد اوضاع بیشتر پیچیده شود. بعد از چند ساعت با همان لحنی که دستگیرم کرده بودند آزادم کردند... حبیب محبیان معروف به حبیب، خواننده ی مشهور ایرانی که چند روز پیش در ماسوله، یکی از شهرهای گیلان بازداشت شده بود، آزاد شد. ناصر عاشوری، نماینده ی فومن و شفت با اعلام این خبر به انصاف نیوز، توضیح داد: فرمانده ی نیروی انتظامی [منطقه] حضوری برای من توضیح داد، نیروی انتظامی به ایشان مشکوک شده بود که مجوز نداشته چون آن را ارائه نداده بوده، و چون از خارج آمده است، برای همین او را یک شب میهمان کرده بودند. به گفته ی عاشوری، حبیب فردای همان روز از سوی دادسرا آزاد شده و رفته است. ماسوله، از شهرهای استان گیلان در شمال ایران، در حوزه ی انتخابیه ی فومن و شفت قرار دارد. حبیب روز سه شنبه ی گذشته در حال ساختن یک ویدیو کلیپ در شهرک تاریخی ماسوله بوده است. عاشوری گفت: دادسرا فردای آن روز تعیین تکلیف کرده بود و گویا با سندی آزاد شد. البته حبیب زندانی نبود و آن شب هم به عنوان میهمان ویژه نگه داشته اند. نماینده ی فومن و شفت در پاسخ به این پرسش که آیا حبیب دوباره باید به دادسرا مراجعه کند، گفت: قاعدتا باید به دادسرا برود و مدارک و مجوز خود را تحویل بدهد، احتمالا مجوز داشته و بدون مجوز نبوده است. از سوی دیگر «حبیب محبیان» جزئیات دستگیری و آزادی شدناش را در روزهای گذشته در قالب متنی در اختیار سایت «موسیقی ما» قرار داد. این خواننده ماجرای دستگیریاش را در قالب نامهای که مخاطباش را پسرش و البته «همه فرزندان خود در ایران» دانسته، تشریح نموده است:سلام بابا...نگران شدی نه؟ رفته بودم ماسوله را ببینم... راه دوری نبود و تقریبا 15 دقیقه بعد آنجا بودم....عکس هم نگرفتم که بتوانم به تو نشاناش دهم. ولی اوضاع آن طوری که فکرش را میکردم نشد. کسی که نقشه دستگیریام را کشیده بود واقعا آماتور عمل کرد. نمیدانم هُل کرده بودند یا دست و پایشان را گم کرده بودند. معلوم نبود از چه چیزی میترسند و حتی دلیل درستی هم برای بازداشت من ارائه نشد. نه حکمی و نه حرفی فقط با این جمله پیش آمدند: «دستور بازداشت من را دارند...» قرار بود در بازداشتگاه نگهام دارند ولی عکسالعمل تند و شدید من باعث شد سریعتر به دادسرا اعزام شوم.مشخص نبود که دلیل این بازداشت و این رفتارها چیست و هیچ توضیحی ارائه نشد. قاضی پرونده هم مشخص بود که در جریان این اتفاق نیست و همین باعث شد اوضاع بیشتر پیچیده شود. بعد از چند ساعت با همان لحنی که دستگیرم کرده بودند آزادم کردند.باورت میشود پسرم؟ من در سرزمین مادریام بدون دلیل بازداشت شدم و بدون دلیل هم آزاد!آخر قصه اما برای من عجیبتر هم بود. زمانی که من آزاد شدم سربازهای وظیفه و افسرها از فرط خوشحالی شروع به عکس گرفتن و گرفتن امضا از من بودند. سعی کردم در عکسها لبخند بزنم ولی حس عجیبی داشتم. با خودم فکر میکردم اگر من شخص مجرمی هستم این امضا و عکس گرفتنها دیگر برای چیست؟ کدام آدم معقولی با یک مجرم عکس میگیرد؟ دهها سرباز گرد من جمع شده بودند و امضا میخواستند. آنجا بود که خدا رو شکر کردم که مردم سرزمینم «من»، یعنی حبیب واقعی را میشناسند و وصلههایی که فکر میکردم بهم چسبیده رو باور ندارند ...باید دید که چه کسی دست به این کار خطرناک زده است... امیدوارم دولت محترم جواب درستی در روزهای آینده برای این اتفاق داشته باشند. در سرزمینی که آرامش و اعتماد باید اصلیترین رکن مقامات قضایی باشد، من نمیدانم مفهوم این رفتارها چیست. به زودی و با قدرت تمام از طریق مجامع قضایی پیگیر این موضوع و این اتفاق خواهم بود...»
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغwww.seemorgh.com/culture
1393/04/22
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]