واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
جعفر والی: مدیون ساعدی هستم/ «آی باکلاه، آی بیکلاه» در سنگلج فرهنگ > تئاتر - جعفر والی میگوید مدیون غلامحسین ساعدی است و رابطهاش با او رابطهای منحصر به فرد بوده است. او حالا بعد از سه دهه دوباره نمایشنامهای از او را اجرا میکند.
الهه خسروییگانه: در کارنامه کاری جعفر والی رابطه تنگاتنگی بین او به عنوان کارگردان و بازیگر با زندهیاد غلامحسین ساعدی به عنوان نمایشنامهنویس وجود دارد. رابطهای که برآیند آن اجرای نمایشهایی پربیننده و پر سر و صدا در دهه سی و چهل است. حالا جعفر والی تصمیم گرفته یک بار دیگر یکی از این نمایشها را در همان سالنی که بیش از سی سال پیش اجرا شده بود، به روی صحنه ببرد. قرار است «آی با کلاه، آی بیکلاه» غلامحسین ساعدی دوباره در سنگلج اجرا شود. به خاطر همین اتفاق با این کارگردان پیشکسوت عرصه تئاتر گفتوگویی کردیم که میخوانید: آقای والی ظاهرا قرار است نمایشنامه «آی با کلاه، آی بیکلاه» غلامحسین ساعدی را اجرا کنید. چرا این تصمیم را گرفتید؟ بله، خوشبختانه این اتفاق در حال رخ دادن است. امثال ساعدی ارزشهای این مملکت هستند و آدمهایی مثل ما باید این ارزشها را به نسل جوانتر معرفی کند. تا کی قرار است دور خودمان بچرخیم؟ حالا این اجرا قطعی شده؟ یعنی شما مهرماه ۹۳ این نمایش را در تالار سنگلج اجرا میکنید؟ همین شب گذشته جلسهای با مدیران تئاتر کشور داشتیم و آنها با حسن نیت، قبول کردند که این نمایش اجرا شود. من به این دوستان گفتم با این کار چند نشان میزنید. نخست این که این فضای بسته پرتنش را کمی باز میکنید، دوم این که جوانها را به اجرای نمایشهایی از این دست امیدوار میکنید و سوم این که بالاخره باید راهی باز کرد تا بتوان جلو رفت. حالا که شما حسن نیت دارید، این حسن نیت را به کار بگیرید و بگذارید این نمایش اجرا شود. که دوستان هم خوشخبتانه موافقت کردند. چند سال از اجرای این نمایش با کارگردانی شما میگذرد؟ حدود سی و خردهای سال پیش بود که این نمایش را با حضور بازیگرانی چون عزتالله انتظامی، علی نصیریان، پرویز فنیزاده، جمشید مشایخی، محمدعلی جعفری، اسماعیل داورفر و ... اجرا کردم. و حالا باز هم از بازیگران قدیمی استفاده میکنید؟ خیلی دلم میخواهد این اتفاق بیفتد. مثلا از آقای نصیریان یا مشایخی دعوت کنم که این بار هم بازی کنند. متاسفانه عزتالله انتظامی که به خاطر زانویش، مشکل دارد ولی اگر این دوستان دوباره قبول کنند و در کار باشند باعث خوشحالی من خواهد بود. ضمن آن که حتما از بازیگران نسل جدید هم استفاده خواهم کرد. هنوز به بازیگران جوان فکر نکردهاید و کسی کاندید نشده؟ فعلا مشغول تهیه لیستی هستم. مشکل این جاست که اکثر این دوستان مشغول کارهای دیگری هستند. یا در پروژههای تلویزیونی مشغولند یا در سینما. به همین خاطر باید دید کدامشان این فرصت را دارد که چند ماه برای تمرین وقت بگذارد. فکر میکنید برای اجرای نمایشنامه غلامحسین ساعدی با چه چالشهایی روبرو هستید؟ چالش که همیشه وجود دارد ولی از آن طرف هم نمیشود دست روی دست گذاشت. اگر آن طرف حرفهایی دارد ما هم حرفهایی داریم. عمرمان را بر سر تئاتر گذاشتهایم. من ۶۴ سال است که تئاتر کار میکنم. زندگی خودم را بر سر آن گذاشتهام و تئاتر هدف و امید زندگی من بوده است. ما هم حرف داریم. امیدوارم این اتفاق بیفتد و با حسن نیتی که مسئولان تئاتری دارند مطمئنم این اتفاق خواهد افتاد. شما رابطه تنگاتنگی با غلامحسین ساعدی داشتهاید. کمی درباره آشنایی خودتان با ساعدی و کیفیت رابطهتان با او توضیح میدهید؟ من با آقای ساعدی زمانی آشنا شدم که دانشجوی پزشکی دانشکده تبریز بود. آن زمان یک نمایشنامه در مجله «صدف» منتشر کرده بود که من آن را خواندم و برایش نامه نوشتم. او هم بعد از مدتی به تهران آمد و با هم چفت شدیم تا آخر عمر. من مدیون ساعدی هستیم. چون وقتی با ایشان آشنا شدم رابطهای بین ما برقرار شد که به نظرم استثناییترین رابطه بین کارگردان و نویسنده بود. ما چنان زندگی مشترک و یگانه و درست از نظر حرفهای و کار هنری با هم داشتیم که دیگر تکرار نمیشود. من خیلی خوشحالم و افتخار میکنم با آدمی مثل ساعدی آشنا شدم و کارهایش را به روی صحنه بردم. ظاهرا اجرای «آی با کلاه، آی بیکلاه» در زمان خودش خیلی هم سر و صدا کرد. در واقع یکی از مطرحترین اجراهای تئاتریست که از آن زمان در یادها مانده. بله خیلی سر و صدا کرد. خیلی عجیب بود. آنقدر وسعت پیدا کرد که حکومت تصمیم گرفت آن را مال خود کند. ما هم با پولی که از این نمایش درآوردیم رفتیم و فیلم «گاو» را ساختیم. آن موقع ۲۷۰ هزار تومان بابت اجرای این نمایش پول گرفتیم. البته آن زمان هنرپیشه نقش اول که ستاره فیلمفارسیها هم بود ۳۰ هزار تومان دستمزد میگرفت. بگذریم، از این نمایش خیلی استقبال شد و این برای من خیلی جالب بود. هر کسی که شما فکرش را کنید به دیدن این نمایش آمد. یادم هست آن وقتها زندهیاد شاملو میگفت آدم از خودش خجالت میکشد وقتی میآید و این نمایش را میبیند چون با واقعیت وجودی خودش روبرو میشود. ساعدی با نگاهی ساده و در عین حال عمیق به مسائل نگاه میکرد. اهل پیچیده کردن موضوعات نبود. یکی از آدمهایی بود که رئالیزم جادویی را به ایران آورد. ذهنیت فوقالعاده خلاق و قشنگی داشت. او یک تمثیل جدید وارد تئاتر ایران کرد. چیزی که در تئاتر مردم خیلی با آن ارتباط برقرار کردند. او یکی از تاثیرگذارترین نمایشنامهنویسان ایران است و تمام کارهایی که از او روی صحنه رفت کارهای موفقی از آب درآمد. این نمایش «آی با کلاه، آی بیکلاه» هم سه ماه روی صحنه بود. حتی یادم هست یکسری دانشجو از خارج برای آشنایی به ایران آمده بودند و حکومت هم برای این که به آنها بگوید چقدر آزادی در ایران وجود دارد از ما خواست این نمایش را برای آنها اجرا کنیم. در حالیکه به نظرم سیاستو عمل هنری هیچوقت با هم نمیخواند. 57۲۴۴
سه شنبه 17 تیر 1393 - 10:37:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]