واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادبیات جهان
«داستان ملالانگیز از یادداشتهای یک مرد سالخورده» در ایران
رمان «داستان ملالانگیز از یادداشتهای یک مرد سالخورده» آنتوان چخوف با ترجمه آبتین گلکار منتشر شد.
به گزارش خبرنگار مهر، ترجمهای تازه از یکی از داستانهای بلند آنتوان چخوف با عنوان «داستان ملالانگیز از یادداشتهای یک مرد سالخورده» منتشر شد. این ترجمه که توسط آبتین گلکار صورت گرفته به تازگی توسط نشر ماهی منتشر شده است. داستان ملالانگیز روایت خودنوشت فصلهای آخر زندگی پروفسوری پا به سن گذاشته و مشهور به نام نیکلای استپانویچ است. شخصیتی سرشناس، صاحب نشانها و مدالهای متعدد روسی و خارجی، کسی که نامش «تصویری مجسم میکند از آدمی مشهور، بسیار بااستعداد و بیشک مفید». اما هرچه داستان پیش میرود، این تصویر جذاب رنگ میبازد و بین این نام و صاحبش فاصله میافتد. وسواس همیشگی مواجهه با مرگ، ترس از ناتوانی در ادامه کار تدریس، دغدغههای مالی، دلزدگی از خانواده و روابط خانوادگی، اینهمه پردهای از ملال بر افکار نیکلای استپانویچ میکشند. او که تمام زندگیاش را مانند یک اثر هنری زیبا و خوشساخت میبیند، میخواهد پایانی بینقص، شایسته آن نام و آن زندگی برای خود رقم بزند. کاری که در سایهی سنگین ملال و کسالت، از پس انجامش برنمیآید.
چخوف در این اثر سعی کرده با داستانی که عنوان «ملالانگیز» بر آن گذاشته و روایتش را به پیرمردی ملول و بیمار سپرده، مخاطبانش را با خود همراه کند. این همراهی شاید در نگاه اول غیرممکن به نظر برسد اما خواننده داستان پرکششی را به پایان میبرد که در آغاز ملالانگیز است. در بخشی از این داستان میخوانیم: شبهای ترسناکی هست با ررعد و برق و باران و باد که بین مردم به «شبهای گنجشکی» معروف است. من هم یکی از همین شبهای کنجشکی را در زندگیام تجربه کدهام. پس از نیمه شب بیدار میشوم و ناگهان از رختخواب بیرون میپرم. به علت نامعلومی به نظرم میرسد که همنی حالا خواهم مرد. چا چنین تصوری دارم؟ د بندنم هسچ نشانهای نیست که دال بر نزدیک بودن مرگ باشد ولی چنان وحشتی ب روحم سنگینی میکند که انگار ناگهان شبح شوم و عظیم آن را به چشم دیدهام. به سرعت چراغ را روشن میکنم، آب را از تنگ سر میکشم، بعد با عجله به طرف پنجره باز میروم. هوای بیرون عالیست. بوی کاه و بوی دلچسب دیگری به مشام میرسد. کنگرههای پرچین باغچه دیده میشود، بوتههای خوابآلود و نحیف کنار پنجره، جاده، نوا تیره درختان جنگل. در آشمان ماه آرام و بسیار پر نور است و حتی یک لکه ابر هم دیده نمیشود. سکوت، حتی یک برگ هم تکان نمیخورد. به نظرم میرسد همه چیز به من خیره مانده و گوش سپرده است که من چطور خواهم مرد. آبتین گلکار دارای مدرک دکترای ادبیات روسی و عضو هیئت علمی دانشگه تربیت مدرس است. «یک ماه در دهکده» نوشته ایوان تورگنیف، «باریس گادونوف» نوشته الکساندر پوشکین، «قلب سگی» و «یادداشتهای یک پزشک جوان» نوشته میخائیل بولگاکف از مهمترین ترجمههای منتشر شده وی در ایران به شمار میرود. نشر ماهی کتاب «داستان ملالانگیز از یادداشتهای یک مرد سالخورده» را در 108 صفحه و با قیمت 5 هزار تومان منتشر کرده است.
۱۳۹۳/۴/۴ - ۱۳:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]