واضح آرشیو وب فارسی:فارس: قدرت در جهان رسانهای شده، چگونه الگوهای هالیوودی را بازتولید میکند؟
داعش؛ آواتاری تروریستی برای تحریف واقعیت
داعش تنها شکلکی است سیاسی که هیچ حظی از واقعیت نبرده اما فن رسانهای شدن را با استفاده از ترفند اغراق، بهخوبی می داند.
جهان امروز، جهانی رسانهای شده است. جهانی فرازمان و فرامکان که براساس تئوریهای پست مدرنیستی، از واقعیت عبور کرده و به فراواقعیت رسیده است. جهانی که نشانهها در آن دیگر به واقعیتی فراسوی خود اشاره ندارند، بلکه خود به صدا درآمدهاند. جهانی که نشانه، واقعیت شده و مخاطب رسانه، دیگر نه به واقعیت آنسوی پیام ارتباطی، بلکه به خود نشانه و پیام توجه دارد. چنین جهانی، یک جهان نمایشی است. یک «جهان آواتاریستی» که در آن شکلکهای مجازی جای کنشهای واقعی را گرفته است. وقتی نشانهها رنگ واقعیت به خود میگیرد، مرگ واقعیت فرامیرسد. جهان مجازی، جهان نمادها، جهان نمایش و به عبارتی «جهان رسانهای شده»، دیگر جایی برای جهان واقعی نمیگذارد. در چنین فضایی، واقعیت همان نشانهای است که صدایش بلندتر از سایر صداهاست. در چنین حال و احوالی، روشن است که کنشهای سیاسی نیز جنبهای نمادین و نمایشی به خود میگیرد. فرصتی برای اندیشه نیست، هر کنشی که نمایشیتر و رسانهای تر باشد، بیش از سایر پیامها خود را بهعنوان واقعیت، به مخاطب تحمیل میکند. در این شرایط، حتی یک گروهک 4 یا 5 هزار نفری هم میتواند مدعی «ارتش یک میلیاردی» شود، چراکه رسانهها چنین اغراقهایی را بیشتر در کانون توجهات قرار میدهند. به عبارتی «جهان رسانهای شده»، دیگر جایی برای جهان واقعی نمیگذارد. در چنین فضایی، واقعیت همان نشانهای است که صدایش بلندتر از سایر صداهاست همه اینها نشان از چرایی قصه امروز داعش دارد. قصهای تلخ که با وجود کماهمیت بودن، سخت در کانون توجهات رسانهای است. داعش مولود القاعده است. همان گروه تروریستی که بسیاری آن را اولین گروه پستمدرنیستی تروریستی مینامند. گروهی که میدانست چگونه در جهان رسانهای شده مطرح شود. چگونه تیتر اصلی رسانهها شود و چگونه با کوبیدن دو فروند هواپیما به برجهای نمادین نیویورک، جهانی را به خود مشغول کند. القاعده، بستری شد برای تربیت تروریستهای پستمدرن دیگر. از جندالله و فیلمهای جنایتهایشان که در سالهای ابتدایی فراگیر شدن گوشیهای تلفن همراه در ایران دست به دست میشد گرفته تا جیشالعدل و گروگانگیری مضحک آنان و حالا داعش، فرزند خلفی که جا پای القاعده گذاشته است. اعضای این گروه هم در توئیتر مشغول فعالیت هستند، هم میدانند چگونه در یوتیوب فیلمهای جنایاتشان را بازنشر دهند و هم به اصل مهم ابهام آفرینی در فضای رسانهای آگاهند. همین رسانهای بودن این گروهک در فضای فرازمان و فرامکان موجود که پستمدرنیسته ایجادش کرده، باعث جذابیت داعش برای تروریستهایی شده که از عربستان تا انگلستان، همه شیفته بازیهای رسانهای آن شدهاند. تصویر در دست گرفتن سر بریده، یا سخن گفتن از جهاد نکاح، در کنار انتشار فیلمی که بغداد و بیروت را تهدید میکند، همه و همه چیزی به جز نمایشی شرمآور نیست که جای واقعیت را گرفته و مخاطب را فریب میدهد. مخاطبی که اطلاعی از شرایط میدانی ندارد، میپندارد اسلام و یا دستکم اهل تسنن یعنی داعش؛ حال آنکه داعش تنها شکلکی است سیاسی که هیچ حظی از واقعیت نبرده اما فن رسانهای شدن را با استفاده از ترفند اغراق، بهخوبی میداند. حالا این آواتارهای مجازی که تعدادشان بعید است به پنج هزار نفر برسد، وقتی دانستهاند که روی دوربینهای خبری دارد از سوریه برمیگردد، عراق را مرکز فعالیتهای خود کرده و آنگاه که احساس کنند حواس رسانهها به سویی دیگر است، دوباره در همان نقطه حاضر شده و برای دوربینها دست تکان میدهند. این ها در عصری که «بودن»، یعنی در صفحه تلویزیون ظاهر شدن، دوست دارند در صدر خبرها باشند و برایشان چگونه برجسته شدن، اهمیت زیادی ندارد. تنها راه برای تغییر این فضا، آگاهسازی مخاطب است. مخاطبی که باید بداند ابوبکر البغدادی همانقدر شخصیتی نمایشی، گریمشده و رسانهای شده است که ترمیناتور، قهرمان دهه هشتاد هالیوودی ماتریکس، الگوی قهرمانان قرن بیستویکم شاید آن هنگام که کاستلز از نظریه جامعه اطلاعاتی میگفت و مکلوهان رسانه را پیام میدانست، هیچگاه گمان نمیبرد که ابزارهای نوین ارتباطی اینچنین واقعیت افزودهای را رقم میزنند که در آن گروهکهای تروریستی با شیوههایی هالیوودی و با سرهای بریدهای در دست، خود را واقعیت جابزنند. با این همه امروز این آسیب فراگیر شده که فضای بیزمان و بیمکان رسانهای، یعنی جهان نشانهها، نمادهای انحرافی را نیز بهمانند واقعیتهای عینی برجسته ساخته و مجال رخنمایی واقعیت را نمیدهد. چنین است که صدای شهروندان مظلوم اهل سنت عراق شنیده نمیشود و بهجای آن عربدههای داعش در رسانهها بازتاب یافته و عکسهای عجیب و غریب سرکرده داعش که بیشتر به فیلمهای جاسوسی دهه هفتاد میلادی هالیوود میماند، عکس یک نشریات بینالمللی میشود. راهحل پرهیز از چنین آسیبی ساده است و بیش از آنکه نیاز به راهکارهای سیاسی داشته باشد، نیازمند خلاقیت و اتحاد رسانهای است. اشتباه نظریهپردازان سیاسی آن است که گمان میبرند بحرانهایی مانند داعش، ریشهای صرفا سیاسی دارد. هرچند بحران عراق، درست مانند بحران طالبان افغانستان، دارای پسزمینههای فکری و سیاسی و حتی اقتصادی و اجتماعی است، اما از یاد نباید برد که آنچه این بحرانها را برای گروهکهای تروریستی دیگر جذاب میکند، نه آن پسزمینهها، بلکه بازنمودهای سیاسی آن است. بنابراین اگر رسانهها به این جنایتها کمتر توجه کرده و تلاش کنند در ارزشهای خبری بازنگری نموده و تحرکات تروریستی را کماهمیتتر از آنچه امروزه نشان داده میشود جلوه دهند، میتوان امیدوار بود که در آینده، این نوع رفتارها مشتریهای کمتری داشته باشد. جوان افراطی اروپایی که در دنیای رسانهای غرب مجالی برای دیده شدن نمییابد، امروز احساس میکند میتواند در عراق با گرفتن عکسی از خود درحالیکه سری بریده در دست دارد، به صفحه یک روزنامههای اروپایی راه یابد و جای برد پیت و آنجلیناجولی را بگیرد. در چنین شرایطی روشن است که او برای قهرمان شدن راهی سرزمین خشونت میشود. سرزمینی که دوربینهای خبری در آن از تروریستها قهرمان میسازند و آنان را مانند چریکهای دهه هفتاد بر پیشانی مطالب خود مینهند. تغییر سیاستهای خبری البته چندان ساده نیست. بیتردید سیاستمداران غربی میدانند که رسانهها چگونه فضای شبه هالیوودی تروریستی را برای فعالیتهای پنتاگون و ناتو مهیا میسازند. آن ها بازی در زمین رسانهها و مهندسی افکارعمومی را یاد گرفتهاند. بنابراین تنها راه برای تغییر این فضا، آگاهسازی مخاطب است. مخاطبی که باید بداند ابوبکر البغدادی همانقدر شخصیتی نمایشی، گریمشده و رسانهای شده است که ترمیناتور، قهرمان دهه هشتاد هالیوودی ماتریکس، الگوی قهرمانان قرن بیستویکم. مخاطبی که میبایست این واقعیت را درک کند که جهان اسلام، نسبتی با ادعاهای داعش نداشته و نمایشنامه تروریسم در جایی دیگری نوشته شده است. همانجا که مهد خلق افسانههای پستمدرنیستی است و هنوز رویای «جنگ ستارگان» را در سر میپروراند. رسانههای داخلی نباید در دام فراواقعیت غرب گرفتار شوند. وظیفه این رسانهها امروز تشریح فضای تازه رسانهای است. توصیف فضایی که در آن فراواقعیت جایگزین واقعیت شده و سناریوهای رسانهای چونان آثار شرکت والتدیزنی شده است. بازی در جهان مجازی، سخت و پیچیده است و تنها نیازمند آگاهی است. آگاهی از جنس تجربه و فراتر از آنچه رسانهها ارائه میدهند. یک آگاهی ریشهدار که بتواند واقعیت را از چنگال شکلکهای واقعینما نجات دهد. مرگ هالیوودی داعش، درست مانند مرگ ضدقهرمانان در بازیهای کامپیوتری نیاز به قهرمانی مجازی دارد. قهرمانانی فراواقعی شاید از جنس پهپادهای آمریکایی. این همان پایانی است که پنتاگون برای این بازی طراحی کرده است. پایانی شبیه ترور بنلادن؛ آغشته به ابهام و خیال! با این حال مرگ واقعی چنین گروهکهایی آنگاه حاصل میشود که مخاطب بتواند ورای نشانههای رسانهای، واقعیت را ببیند. این نیاز به بیرون رفتن از جهان رسانهای شده دارد. یک آگاهی انقلابی که برای بازتولید آن باید کوشید و همین کوشش امروز کابوس واشنگتن است چراکه ایالات متحده امروز قدرتش را مدیون فراواقعیت رسانهای است. مصطفی انتظاری هروی منبع: رصد انتهای متن/
93/04/02 - 05:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]