واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تبليغ زندگي لاكچري زير پوست پيامهاي تند حزبي
ترويج سبك زندگي لاكچري، سوپراستاري و غربي تنها يك سوي ماجراي نشرياتي است كه در حوزه سبك زندگي قلم ميزنند.
برخلاف تأكيدي كه بر لزوم ترويج سبك زندگي ايراني– اسلامي در رسانهها و نيز اتخاذ راهبردهاي تحكيم انسجام ملي از طريق رسانه در جامعه ميشود اما تحليل محتواي بيش از 10 عنوان از نشريات شاخص و پر مخاطب ملي در حوزه سبك زندگي و نيز نشريات ملي انديشهاي – معرفتي در حوزههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و مذهبي نشان ميدهد كه شمار نشريات بيهدف يا مروج سبك زندگي لاكچري و غربي يا نشريات سياستزده حامل پيامهاي تندروانه حزبي در جامعه رشد چشمگيري دارد؛ آيا فعاليت اين قبيل نشريات را بايد از شاخصههاي توسعهيافتگي جامعه و عامل تقويت چند صدايي و تكثر رسانهاي در كشور پنداشت؟
به سبك سوپراستارها زندگي كن !
شمار زيادي از نشرياتي كه روي پيشخوان دكهها مورد استقبال مخاطبانشان قرار ميگيرند، در حوزه سبك زندگي فعاليت ميكنند؛ حوزهاي حساس در عصر گذار از زندگي سنتي به زندگي مدرن كه اين ميزان اهميت، بار مسئوليت بر دوش اين نشريات را سنگينتر ميكند. اما نكته هشدارآميز درباره شماري از نشريات فعال در حوزه سبك زندگي، بيهدفي آنها است. برخي نشريات حوزه سبك زندگي بدون اينكه براي خود راهبردي را تعيين و تبيين كرده باشند با هدف محض جذب مخاطب و گذران روزگار منتشر ميشوند. در برخي از اين نشريات دغدغهاي براي انتقال شعاير و آموزههاي اخلاقي كارآمد در زندگي وجود ندارد يا اگر هم وجود داشته باشد، سعي شده كه اين پيامها نه از طريق مشاوران و روانشناسان بلكه از زبان بازيگران و خوانندهها و اصحاب موسيقي به مردم منتقل شود. در برخي از اين نشريات سطح معرفتي خواننده به طرق علمي ارتقا داده نميشود بلكه به جاي آن در حوزه سبك زندگي مخاطب را به عناصر و عوامل فرهنگي اعم از بازيگران و خوانندگان ارجاع ميدهند و اين چيزي نيست جز ترويج سبك زندگي سوپر استاري و ساختن بتي از آنها براي جوانان جامعه و نسل آتيه ساز آن. در عين حال و در پارادوكسي مشخص نيز برخي مجلات حوزه سبك زندگي به جاي استحكام بخشي پايههاي سبك زندگي ايراني – اسلامي الگوي زندگي غربي ترويج ميكنند. براي مثال، مطالب شماره ارديبهشت 93 ماهنامهاي چون «خانه آرماني» آن هم با 14 سال سابقه، تمركز چشمگير و افراطي بر گروههاي مرجع هنري اعم از بازيگران و اصحاب موسيقي دارد. ظاهراً خانه آرماني سعي ميكند كه زندگي آن افراد را به عنوان سبك زندگي جنرال و حرفهاي تبليغ كند. جالب آنجا است كه در الگوسازي سبك زندگي اين مجله نيز خوانندگان به ميزان 41 درصد به بازيگران، 5 درصد به ورزشكاران و 54 درصد به اصحاب موسيقي ارجاع داده شدهاند و جاي خالي روانشناسان و مشاوران در ميان مطالب آن خالي است. حتي مهمترين محصولات فرهنگي كه در خانه آرماني ترويج ميشود نيز چيزي جز پوشاك مردانه مسيح زاده يا مدل لباس مهناز افشار نيست. در مجلهاي ديگر چون «زندگي ايراني» نيز آنچه بيش از هر چيز پيش روي مخاطب قرار ميگيرد، تبليغنامهاي درباره سبك زندگي گروههاي مرجع هنري است تا آنچه در شماره ارديبهشت اين مجله نيز باري ديگر از روانشناسان و مشاوران خانواده خبري نيست بلكه اين بازيگران سينما و تلويزيون هستند كه 100 درصد ميزان توجه و ارجاع به عناصر و عاملان فرهنگي حوزه سبك زندگي مجله «زندگي ايراني» را به خود اختصاص ميدهند؛ به تبع آن، سبك زندگي اين هنرمندان به عنوان سبك زندگي مناسب ترويج داده ميشود. اوضاع در شماره ارديبهشت ماه ماهنامه «زندگي ايدهآل» حتي كمي بدتر ميشود و اين مجله رويكرد تحليلي كلانش را بر پايه زيباييشناسي مدرن غربي تنظيم ميكند و سپس در الگوسازي سبك زندگي، 100 درصد به ترويج سبك زندگي غربي ميپردازد. تبليغ وسيع برندهاي روز دنيا در حوزه پوشاك، لوازم آرايشي و زيبايي، لوازم منزل، تلفن همراه و غيره از طريق رپورتاژ آگهيهاي هوشمندانه از يك سو و ارائه دستورالعملها و متدهاي پزشكي در حوزههاي مختلف و به خصوص زيبايي و تناسب اندام از سوي ديگر به صورت گسترده و تا حدي افراطي و خطرناك، مخاطب عام را به سمت يك چارچوب معرفتي و فرهنگي مدرن در زندگي فردياش سوق ميدهد. زندگي لاكچري و استفاده از گرانترين وسايل جزو مفاهيم و ايدههاي اصلي اين مجله در حوزه سبك زندگي است حال آنكه بيشك، دست شمار زيادي از جمعيت ايران و حتي خوانندگان اين مجله از رسيدن به نظير چنين امكاناتي كوتاه است. سبك مراسم ازدواج گرانقيمت، سبك تغذيه غربي، گرانقيمتترين رستورانها و گرانقيمتترين آپارتمانها و مدلهاي كيف زنانه برند مهمترين آثار و محصولات مصرفي هستند كه در حوزه سبك زندگي اين مجله ترويج ميشوند؛ زندگي ايدهآل نيز با معيارهاي ايدهآلش خوانندگان خود را در 78 درصد موارد به بازيگران سينما و تلويزيون و اصحاب نمايش و در 15درصد مطالب به خوانندگان و اصحاب موسيقي و در 7درصد مطالب به هنرمندان، ادبا و روشنفكران ارجاع ميدهد.
چلچراغ و خاموشي نور خوشبيني
ترويج سبك زندگي لاكچري، سوپراستاري و غربي تنها يك سوي ماجراي نشرياتي است كه در حوزه سبك زندگي قلم ميزنند. در مواردي حتي كار برخي نشريات بعضاً به سياهنمايي و نيز تمسخر و تخريب با زبان طنز كشيده ميشود؛ طنزي كه هر چند مخاطب را در ابتدا با خود ميخنداند اما بعد از دقايقي او را عميقاً به فكر فرو ميبرد. «چلچراغ» هفتهنامهاي فرهنگي، هنري، اجتماعي، سياسي و طنز است كه ميتوان آن را در رديف نشريات شاخص و پر مخاطب ملي در حوزه سبك زندگي قرار داد. اگرچه آزادي بيان از شاخصهاي پيشرفت و توسعهيافتگي و نيز زيربناي آزادي دموكراتيك است اما گاه انتقادات تلخ و افراطي بيش از هر چيز اختلافات داخلي و حزبي را تشديد ميكند. اگرچه جهت مطالب چلچراغ در حوزه سبك زندگي به سوي ترويج نگاههاي امروزي و جوانپسند در سبك زندگي فردي و اجتماعي همچون كافه گردي، رستوران گردي و ترويج شبكههاي اجتماعي است اما اهم و اخص مطالب چلچراغ را انتقاد از مسائل فرهنگي، اجتماعي با ادبيات طنز و رويكردهاي آشناييزدايانه تشكيل ميدهد. در نگاه اول به نظر ميرسد كه چلچراغ دغدغه افشاي سوءاستفادههاي احتمالي از قدرت را داشته باشد. به واقع يكي از كاركردهاي رسانه در عصر كنوني بايد ايجاد شفافيت هر چه بيشتر در جامعه باشد اما در پارهاي از موارد به نظر ميرسد كه انتقاد بيش از اندازه از وضعيت موجود در سطوح مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي منجر به آن شده است كه اين نشريه به جاي تسكين درد جامعه و اصلاح وضع موجود به تشديد اختلافات دامن بزند. در چهار شماره منتشر شده هفتهنامه چلچراغ نيز 23 درصد مطالب را تخريب احمدي نژاد، 22 درصد مطالب را دامن زدن به تنش ميان دولت و اصولگرايان، 22 درصد مطالب را تخريب صدا و سيما، 11 درصد مطالب را تخريب سياستهاي كشور و 22 درصد مطالب را ترويج شبكههاي اجتماعي تشكيل ميدهد. چلچراغ بيآنكه راهكار يا راهبردي را براي حل معضلات جامعه پيشنهاد دهد، سياستزده است و صرفاً در حال كوبيدن و تخريب چهرهها يا برخي نهادهاي فرهنگي و سياسي است؛ در اين راستا حد حيا نيز در نوشتار مطالب كمتر رعايت ميشود. شوراي نظارت بر سازمان صدا و سيما، بسيج دانشجويي، فيلم معراجيها، مسعود دهنمكي، ابراهيم حاتميكيا يا هر آن كس و هر چيزي كه با آنها در ارتباط هستند در اين نشريه تخريب ميشوند. چلچراغ با اين ادعا حتي همچون شماري از نشريات حوزه سبك زندگي از ترويج سبك زندگي غربي در مطالبش نيز مصون نمانده و جالب آنجا است كه حبيب خواننده مهاجر، فيلم تايتانيك، عيد پاك مسيحيان، پزشك امريكايي ارمنيالاصل مخترع دستگاه خودكشي، پگاه آهنگراني،گري كوپر، كتاب «مردان بدن زنان» هاروكي موراكامي، صادق هدايت و امثال آنها از جمله مهمترين افراد، مكاتب، جريانها، كتب و نهادهايي هستند كه در ميان مطالب آن ترويج ميشوند. مطالب اميد بخش، خوش بيني و واژهاي به نام «تمجيد» در لا به لاي بار تند انتقادات و تمسخر مطالب چلچراغ اصولاً واژه و مفاهيمي گمشده و كمرنگ هستند كه نميتوان آنها را به راحتي پيدا كرد. در عين حال به غير از نشرياتي كه بدون رعايت حد حيا در نوشتارشان قلم ميزنند، بسياري از نشريات در كشورمان بدون توجه به معيارهاي سبك زندگي ايراني- اسلامي صرفاً مروج زندگي شاد، مرفهانه و توجه به زيباييهاي ظاهري هستند. نكته قابل ذكر درباره نشريات حوزه سبك زندگي، كمرنگي آموزههاي ديني و ترويج آرامش در زندگي از طريق معنويتگرايي است كه در خصوص اكثر آنها صدق ميكند.
نشريات انديشهاي در دام سياستزدگي
گذشته از مجلاتي كه در حوزه سبك زندگي منتشر ميشوند، برخي نشريات كشورمان نيز انديشهاي - معرفتي هستند و در حوزههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي منتشر ميشوند. همه كشورها براي توسعه خود به نشريات و كثرتگرايي و چندصدايي در حوزه نشر نياز دارند، آن هم به دليل نقش رسانهها در ايجاد و حفظ دموكراسي كارآمد و پتانسيل آنها براي خدمترساني به توسعه انساني؛ با اين حال شرايط لازم براي استفاده كامل از پتانسيل دموكراتيك رسانهها و افزايش سهمشان در توسعهيافتگي چيست؟ آيا همه مجلاتي كه در اين حوزه منتشر ميشوند ميتوانند با در امان ماندن از چاله سياستزدگي، سوداي قدرتطلبي و فعاليتهاي حزبي، كشور را در رسيدن به هدف غايي توسعهيافتگي ياري برسانند؟ هفتهنامههايي چون «صدا» با سابقه يك ماه كه جايگزين مجله توقيفي «آسمان» شده است و نيز هفتهنامه «تجارت»با سابقه دو سال كه در حوزه معرفتي – انديشهاي منتشر ميشوند، رويكرد نسبتاً مشابهي با هفتهنامه چلچراغ دارند؛ در اين دو مجله بعضاً به تخريب سپاه، صدا و سيما و نيز نقد سياسي و اقتصادي دولت نهم و دهم پرداخته شده است. در اين حوزه اما برخي نشريات هم پيدا ميشوند كه همچون «نسيم بيداري»به دور از سياستزدگي سعي در برقراري پيوند وثيق ميان سياست و فرهنگ دارد. در نشريهاي چون «تجارت فردا»با دو سال سابقه نسبت ميان اقتصاد و سياست و تأثير و تأثرات اين دو حوزه كلان بر يكديگر به عنوان گفتمان و چارچوب راهبردي مورد بررسي قرار ميگيرد. اگرچه موضوعات و چارچوب كلي مطالب در اين نشريه به صورت تخصصي تنظيم ميشود اما حجم استدلالات تخصصي و علمي نسبت به تحليلهاي سياستزده و ژورناليستي و جناحي، بسيار كم و شايد بتوان گفت در حدود 20 تا 26 درصد است. تجارت فردا نيز 13درصد از مطالب ارديبهشت ماه خود را به تخريب صدا و سيما، 20 درصد را به تخريب سپاه و نقد سياسي اقتصادي دولت نهم و دهم اختصاص داده است.
تنوع و تكثر خوب است اگر كه. . .
افراد، جريانها، كتب، آثار فكري و مكاتب انديشهاي كه در رسانهها معرفي و ترويج ميشوند، تأثير و پيامدهاي كتمانناپذيري بر افكار و جريانهاي فكري و فرهنگي جوامع دارند. در روزگاري كه قدرت نرم و مديريت ذهن، مشخصههاي اصلي دنياي كنوني را ميسازند، رسانهها مهمترين نقش را ايفا ميكنند و يكي از مهمترين عاملان توليد، تنظيم و انتقال و تبليغ فرهنگ در جامعه هستند. آزادي بيان يكي از عناصر اساسي در اعلاميه جهاني حقوق بشر است و رسانهها زيربناي اين آزادي محسوب ميشوند؛ با اين حال گاه رسانهها ممكن است قدرت رسانهاي خود را در راستاي اهداف قدرتطلبانه و منافع گروهي خاص قرار دهند و نابرابريهاي اجتماعي را با رد يا به حاشيه راندن صداهاي منتقد تشديد كنند. رسانهها حتي ممكن است جنگ و تفرقههاي اجتماعي را ترويج كنند. سؤال اساسي درباره كساني كه نگران آزادي بيان، مديريت خوب رسانه و توسعه انساني هستند اين است كه چگونه بايد يك چارچوب رسانهاي را پرورش داد و روشي را اتخاذ كرد و از طريق قدرت رسانه به اهداف فراگير و عالي رسيد. بيشك مردم تنوع را به راههاي مختلفي تجربه ميكنند؛ نژاد، قوميت، جنسيت، معلوليت، باورهاي مذهبي، سن، درآمد و غيره. تنوع ميتواند الهامبخش پيشرفت اجتماعي و اقتصادي، جامعه پر جنب و جوش و غناي زندگي باشد اما نبايد فراموش كرد كه همين تنوع در صورت افتادن در گرداب حاشيه و سياستزدگي ميتواند به منبع مولد نابرابري، ترس، سوءظن، تبعيض، سركوب و درگيريهاي خشونتآميز منجر و تبديل شود.
نویسنده : الناز خماميزاده
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 28 خرداد 1393 - 22:10
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]