واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عبادتی عین جهالت!اطلاعیه مسابقه سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری
در جلسه قبل به دو ویژگی مثبت و منفی و البته در مجموع خطرناک رویکرد و عملکرد خوارج اشاره شد. و در پایان گفته شد مبارزه با آنان که پیشانیهای پینه بسته و جامههای زاهد مآبانه و زبانهای دائم الذکر و اعتقادات محکم خود را با جهل و تعصب آمیخته بودند، تنها از شخصی چون امیرالمومنین علی علیهالسلام برمیآمد و لاغیر. در اینجا تاکید میشود که مبارزه آن حضرت با مقدس مآبهای جاهل «راه خلفا و حکام بعدی را هموار کرد که با خوارج بجنگند و خونشان را بریزند. سربازان اسلامی نیز بدون چون و چرا پیروی میکردند که علی با آنان جنگیده است و در حقیقت سیرهی علی راه را برای دیگران نیز باز کرد که بی پروا بتوانند با یک جمعیت ظاهر الصلاح مقدس مآب دیندار، ولی احمق پیکار کنند. در ادامه بحث دو ویژگی دیگر خوارج را با هم مرور میکنیم: 3- «خوارج مردمی جاهل و نادان بودند. در اثر جهالت و نادانی حقایق را نمیفهمیدند و بد تفسیر می کردند و این کج فهمیها کم کم برای آنان به صورت یک مذهب و آئینی درآمد که بزرگترین فداکاریها را در راه تثبیت آن از خویش بروز میدادند. در ابتدا فریضهی اسلامی نهی از منکر، آنان را به صورت حزبی شکل داد که تنها هدفشان احیای یک سنت اسلامی بود.»(جاذبه و دافعه علی علیهالسلام، مرتضی مطهری، ص 151) خوارج، جاهل مسلک و ناآشنای با فرهنگ اسلامی بودند. همه ی کسریهای خود را میخواستند با فشار آوردن بر روی رکوع و سجودهای طولانی جبران کنند. علی علیهالسلام روحیه اینها را این طور توصیف میکند، می فرماید: «مردمی خشن، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف، مردمی پست، برده صفت، اوباش که از هر گوشهای جمع شدهاند و از هر ناحیهای فراهم آمدهاند. اینها کسانی هستند که باید اول تعلیمات ببینند. آداب اسلامی به آنها تعلیم داده شود، در فرهنگ وثقافت اسلامی خبرویّت پیدا کنند. باید بر اینها قیّم حکومت کند و مچ دستشان گرفته شود نه این که آزاد بگردند و شمشیرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهیت اسلام اظهارنظر کنند. اینها نه از مهاجرینند که از خانه های خود به خاطر اسلام مهاجرت کردند و نه از انصار که مهاجرین را در جوار خود پذیرفتند.» (نهج البلاغه- خطبه ی 236) در این مردم جهالت و عبادت توأم بود. علی می خواست با جهالت آنها بجنگد، اما چگونه ممکن بود جنبه زهد و تقوا و عبادت اینها را از جنبه جهالتشان تفکیک کرد، بلکه عبادتشان عین جهالت بود. عبادت توأم با جهالت از نظر علی که اسلام شناس درجه اول است ارزش نداشتعبادتشان عین جهالتشان بود! «پیدایش طبقه جاهل مسلک مقدس مآب که خوارج از آنها بودند برای اسلام گران تمام شد. گذشته از خوارج که با همه عیب ها از فضیلت، شجاعت و فداکاری بهره مند بودند، عده ای دیگر از این تیپ مستنسک به وجود آمد که این هنر را هم نداشت. اینها اسلام را به سوی رهبانیت و انزوا کشاندند بازار تظاهر و ریا را رایج کردند. اینها چون آن هنر را نداشتند که شمشیر پولادین بر روی صاحبان قدرت بکشند شمشیر زبان را بر روی صاحبان فضیلت کشیدند. بازار تکفیر و تفسیق نسبت بی دینی به هر صاحب فضیلت را رایج ساختند ... در این مردم جهالت و عبادت توأم بود. علی می خواست با جهالت آنها بجنگد، اما چگونه ممکن بود جنبه زهد و تقوا و عبادت اینها را از جنبه جهالتشان تفکیک کرد، بلکه عبادتشان عین جهالت بود. عبادت توأم با جهالت از نظر علی که اسلام شناس درجه اول است ارزش نداشت. لهذا آنها را کوبید و وجهه زهد و تقوا و عبادتشان نتوانست سپری در مقابل علی قرار گیرد.» (همان ص 154)
جاهلان، ابزار منافقان"خطر جهالت اینگونه افراد و جمعیت ها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرکها قرار می گیرند و سد راه مصالح عالیه اسلامی واقع می شوند. همیشه منافقان بیدین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی برمی انگیزند. اینها شمشیری می گردند در دست آنها و تیزی در کمان آنها. (همان- ص 155) 4- مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند. در افقی بسیار پست فکر می کردند. اسلام مسلمانی را در چهاردیواری اندیشه های محدود خود محصور کرده بودند. مانند همه کوته نظران دیگر مدعی بودند که همه بد می فهمند و یا اصلاً نمی فهمند و همگان راه خطا می روند و همه جهنمی هستند. اینگونه کوته نظران اول کاری که می کنند این است که تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده ی دینی درمی آورند، رحمت خدا را محدود می کنند، خداوند را همواره بر کرسی غضب مینشانند و منتظر این که از بندهاش لغزشی پیدا شود و به عذاب ابد کشیده شود ... تنگ نظری مذهبی از خصیصههای خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی میبینیم. این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است ... چون جاهل بودند؛ تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند؛ زود تکفیر و تفسیق میکردند تا آنجا که اسلام و مسلمانی را منحصر به خود داشتند و سایر مسلمانان(علی علیه السلام) را که اصول عقاید آنها را نمیپذیرفتند کافر میخواندند.(همان، ص 158) در اثر کوتهبینی و کج فهمی بود که از سیاست قرآن سر نیزه کردن گول خوردند و بزرگترین خطرات را برای اسلام به وجود آوردند و عی را که میرفت تا ریشه نفاقها را برکند و معاویه و افکار او را برای همیشه نابود سازد، از جنگ بازداشتند و به دنبال آن چه حوادث شومی که بر جامعه اسلامی رو آورد؟(همان، ص 161) حضرت محمد مصطفی(ص):من از هجوم فقر و تنگدستی بر امت خودم بیمناک نیستم آنچه از آن بر امتم بیمناکم کج اندیشی است. آنچه فقر فکری بر امتم وارد میکند فقر اقتصادی وارد نمیکندپندها و عبرتها درسها و عبرتهایی که از تاریخ مبارزات علی(علیهالسلام) با خوارج و ممیزههای رویکرد این گروه از مخالفان امام علی(علیهالسلام) میآموزیم بطور اجمال از این قرار است: «الف- درس اول این است که هر وقت جاهلها و نادانها و بی خبرها مظهر قدس و تقوا شناخته شوند و مردم آنها را سمبل مسلمان عملی بدانند وسیله خوبی به دست زیرکهای منفعتپرست میافتد. این زیرک ها همواره آنها را آلت مقاصد خویش قرار می دهند و از وجود آنها سدّی محکم جلو افکار مصلحان واقعی می سازند. بسیار دیده شده است که عناصر ضد اسلامی رسماً از این وسیله استفاده کرده اند، یعنی نیروی خود اسلام را علیه اسلام به کار انداخته اند. استعمار غرب تجربه فراوانی در استفاده از این وسیله دارد و در موقع خود از تحریک کاذب احساسات مسلمین خصوصاً در زمینه ایجاد تفرقه میان مسلمین بهره گیری می نماید. چقدر شرم آور است که مثلاً مسلمان دلسوختهای درصدد بیرون راندن نفوذ خارجی برآید و همان مردمی که او میخواهد آنها را نجات دهد با نام و عنوان این و مذهب سومی در مقابل او گردند. آری اگر توده مردم جاهل و بی خبر باشند منافقان از سنگر خود اسلام استفاده مینمایند ... (همان، ص170) اینجاست که رسول گرامی اسلام فرمود: «من از هجوم فقر و تنگدستی بر امت خودم بیمناک نیستم آنچه از آن بر امتم بیمناکم کج اندیشی است. آنچه فقر فکری بر امتم وارد میکند فقر اقتصادی وارد نمیکند.» ب- درس دوم این است که باید کوشش کنیم طرز استنباطمان از قرآن صحیح باشد. قرآن آنگاه راهنما و هادی است که مورد تدبیر صحیح واقع شود، عالمانه تفسیر شود، از راهنماییهای اهل قرآن که راسخین در علم قرآنند بهره گرفته شود.(همان، ص 170) «قرآن میخواهد مسلمانان رشد عقلی و اجتماعی داشته باشند و به موجب همان رشد عقلی مرد حق را از غیر مرد حق تمیز دهند ...» (همان، ص 172)
شناخت صلاحیت اشخاص «اساساً شناخت اشخاص و میزان صلاحیت آنها و حدود و شایستگی و وابستگی آنها به اسلام و حقایق اسلامی خود یک وظیفه است و غالباً ما از این وظیفه خطیر غافلیم. امام علی علیهالسلام میفرمود: "هرگز حق را نخواهید شناخت و به راه راست پی نخواهید برد مگر آن کسی که راه راست را رها کرده، بشناسید." (نهج البلاغه، خطبه 147) یعنی شناخت اصول و کلیات به تنهایی فایده ندارد تا تطبیق به مصداق و جزئی نشود، زیرا ممکن است با اشتباه درباره افراد و اشخاص و یا نشناختن مورد، با نام حق و نام اسلام و تحت شعارهای اسلامی بر ضد اسلام و حقیقت و به نفع باطل عمل کنی. در قرآن ظلم و ظالم و عدل و حق آمده است اما باید دید مصداق آنها کدام است؟ ظلمی را حق و حقی را ظلم تشخیص ندهیم و بعد به موجب همین کلیات و به حکم قرآن - به خیال خودمان - سر عدالت و حق را نبُریم.»(همان، ص 173) لزوم پیکار با نفاق و حماقت «مشکل ترین مبارزه ها مبارزه با نفاق است که مبارزه با زیرکهایی است که احمق ها را وسیله قرار می دهند. این پیکار از پیکار با کفر به مراتب مشکل تر است. زیرا در جنگ با کفر مبارزه با یک جریان مکشوف و ظاهر و بی پرده است. اما مبارزه با نفاق، در حقیقت مبارزه با کفر مستور است لذا مبارزه با نفاق ها غالباً به شکست برخورده است. زیرا توده ها شعاع درکشان از سر حد ظاهر نمی گذرد و نهفته را روشن نمی سازد و آنقدر برد ندارد که تا اعماق باطن ها نفوذ کند.» (همان، ص 174) «بنابراین باید توجه داشت که هر اندازه احمق زیاد باشد بازار نفاق داغ تر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نیز هست زیرا احمق ابزار دست منافق است. قهراً مبارزه با احمق و حماقت خلع سلاح کردن منافق، و شمشیر از دست منافق گرفتن است.» (همان، ص 176) در اینجا به پایان تنظیم و تدوین موضوعی دومین اثر از آثار ماندگار و ارزشمند علامه شهید مرتضی مطهری (تحت عنوان جاذبه و دافعه علی علیهالسلام) میرسیم. به امید ارسال نظرات و پیشنهادات علاقمندان مرور آثار آن استاد فرزانه و پیروان راستین اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله). سید صالح زاهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 790]