محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831438011
دوست دارم سیمرغ بگیرم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دوست دارم سيمرغ بگيرمگفتوگو با سعيد بيابانكي، شاعر، طنزپرداز و مجري
سعيد بيابانكي در سال 1347 در خميني شهر به دنيا آمد. دوران كودكي و تحصيلات را در زادگاهش گذراند و پس از اخذ ديپلم به جمع دانشجويان دانشگاه اصفهان پيوست و در رشته مهندسي كامپيوتر فارغالتحصيل شد. رويكرد وي به سرودن شعر به سال 1363 بازميگردد. در آن زمان «بيابانكي» در يك مسابقه شعر رتبه اول را كسب كرد. او با تشويق « علياصغر حاج حيدري» (خاسته) كه از شاعران خميني شهر است، به صورت جدي به سرودن پرداخت. شعرهاي «سعيد بيابانكي» تاكنون به صورت پراكنده در نشريات مختلف كشور، جنگهاي ادبي و مجموعه شعرهاي گرد. آقاي بيابانكي از نشاني كه جديدا گرفتهايد شروع كنيد؟سه سال پيش به مناسبت بزرگداشت تاسيس دانشگاه اصفهان خواستند يك شعر يا سروده يا ترانهاي بسازند كه بهعنوان آرم دانشگاه اصفهان مورداستفاده قرار بگيرد. به من مراجعه كردند من هم چون خودم اصفهانيام و نيز دانشآموخته آن دانشگاه بودم و هم شعري را كار كردم كه اينطور شروع ميشود.سلاماي پنجمين باغ صفاهان/ سلاماي چشمه دانايي من/ سلاماي آنكه باليدهست در تو/ سپيداران فرداهاي روشن/و ادامه دارد... چند بيت ديگر هم هست. اين را ساختم و دادم به مسئولان دانشگاه اصفهان، آنها هم يك موسيقي روي آن گذاشتند و از اين بهعنوان آرم دانشگاه استقبال شد. در يك برنامه رسمي در دانشگاه بعد از سرود جمهوري اسلامي ايران پخش شد و من هم خبر نداشتم و رفته رفته تبديل شد به آرم دانشگاه اصفهان و تعبيري كه از باغ پنجم (من بهعنوان اين شعر را باغ پنجم گذاشته بودم) از اينجا آمده بود كه اصفهان چهارباغ خيلي بزرگ در زمان صفويه داشته است. اين باغها عبارتند از باغ فلاسان، باغ احمد سياه، باغ كاران،باغ بكر. باغكاران كه حافظ در غزلش ميگويد: گرچه صد رود است از چشم روان/ زندهرود و باغكاران ياد بادنام شعر شد باغ پنجم و باغ پنجم يك نام استعاري شد براي دانشگاه اصفهان و دو، سه سالي كه گذشت اين شعر مورد استقبال مديريت دانشگاه واقع شد و نام باغ پنجم اصفهان بهعنوان يك نام استعاري براي دانشگاه انتخاب شد و آرمي براي آن طراحي شد و روي اكثر ساختمانهاي جديدي كه در دانشگاه ساخته شده اين آرم بهصورت كاشي (باغ پنجم اصفهان) كار شده است. يكي اين دليل بود، يكي هم من دانشآموخته دانشگاه اصفهانم از سال 67 تا 72 دانشجوي آنجا بودم و تقريبا شعر را با ورود به دانشگاه اصفهان جدي گرفتم. آن سالها آقاي فريد در دانشگاه ما فعاليت شعر ميكردند كه با ايشان آشنا شدم. بعدها با خسرو احتشامي آشنا شدم و شعر را جدي گرفتم و اگر توانستهام در شعرم كاري انجام بدهم كه چيز خاصي نبوده خودم را مرهون دانشگاه و فضاي فرهنگي آن سالها مي دانم. مجموعه اينها باعث شد كه دوستان دانشگاه اصفهان گفتند كه نشاني به من بدهند و اين نشان درجه يك طلايي افتخاراست كه چندهفته پيش طي مراسمي به اين حقير اعطا شد. دغدغه اصلي كه باعث شد به كار هنر رو بياوريد چه بوده است؟من شعر را خيلي تصادفي شروع كردم. مثل خيليها اصلا نميدانستم كه چنين قريحهاي ممكن است در وجودم باشد. اين را تقريبا از سال دوم دبيرستان كه خيلي از چيزهايي كه در كتاب ادبيات فارسي بود مجبور بوديم حفظ كنيم را شروع كردم. اينها را سعي كردم پشتسر هم بچينم و يك نظمي ايجاد كنم كه در ذهن خودم بماند. چيزي كه من را به سمت شعر كشاند اتفاقي بود كه سال سوم دبيرستان برايم افتاد. سال 1363 در مدرسه يك مسابقه شعر گذاشته بودند. ايام پيروزي انقلاب بود و در آن سال يك كتابي منتشر شده بود از آقاي ساعد باقري به عنوان نجواي جنون كه كتاب شعر كمحجمي بود. براساس يكي از شعرهاي آن كتاب با همان وزن و قافيه شعر ديگري نوشتم و براي مسابقه فرستادم از كتابخانه مركزي شهر تماس گرفتند و گفتند كه شما چند وقت هست كه شعر ميگوييد؟ گفتم دو روز! گفتند: شعر خوبي است فكر ميكردند شعر از خودم نيست و اصطلاحا شعر را سرقت كرده باشم و ما را خواستند. آن آقا هنوز هم هستند آقاي اصغر حاج حيدري متخلص به خاسته كه از شاعران خوب سده ي اصفهان است ايشان من را كشف كرد و آمد با خانوادهام صحبت كرد كه ايشان شاعر خوبي خواهد شد و تشويقش كنيد و اجازه بدهيد كه به انجمن بيايد. خانوادهام بهخصوص مرحوم مادرم كه خيلي علاقهمند به شعر بود و خيلي هم شعر از حفظ بود، گفتند كه باشد و پسر ما در اختيار شما اگر واقعا ذوق دارد يادش بدهيد، شايد كمتر از يكي، دو سال من شعر بدون ايراد ميگفتم. شعري كه خالي از ايراد وزن و قافيه باشد. لذا وزن را ياد گرفتم. بعد از دو، سه سال هم به كنگره شعر جنگ راه پيدا كردم شاعران بزرگي در آنجا حضور داشتند. آقاي نصرالله مرداني بود، آقاي قيصر امينپور ، آقاي صفا لاهوتي ، حميد سبزواري، مشفق كاشاني بود و خيليها حضور داشتند. من دوست داشتم اين آدمها را از نزديك ببينم. حضور در آن برنامه انرژي مضاعف به من داد كه جديتر گرفتم تا وقتي وارد دانشگاه شدم. آقاي فريد همين قادر طهماسبي مشهور دردانشگاه اصفهان دفتري داشت كه اسمش كلبه پژوهش ادبي بود و برنامههاي نقد شعر و شعرخواني هفتگي ميگذاشتند و شب شعرهاي فصلي.خيلي هم استقبال ميشد جمعي كه آن سالها در دانشگاه بوديم الان هر كدام كارهاي شدهاند. يكي كارگردان يكي خواننده يكي مجري. اسم ميآوريد؟يكياش آقاي نادر برهاني مرند هست كه الان كارگردان تئاتر هست و كار راديو ميكند. آقاي مسعود سالاري هست كه مترجم خيلي خوبي در سفارت فرانسه هستند. خانم سجودي بود كه الان در بخش فارسي راديو آلمان مترجم است.خانم زيبا طاهريان بود كه از شاعران خيلي خوب بود گرچه شعر را ادامه نداد. امين شيرزادي هست كه الان معاون بيمه خدمات درماني كرمانشاه هست شاعر فوقالعادهاي هست.آقاي حسين مکيزاده که هم شاعر خوبي است هم مترجم.آقاي ناصر همتي که الان روان پزشک هستند. بههر حال از آن جمع هم چهرههاي ادبي بيرون آمد هم چهرههاي هنري و چهرههاي مديريتي و سياسي. من اولين كار اجرا را از آنجا شروع كردم پشت تريبون رفته بودم. دست و پا و همه بدنم ميلرزيد ولي دانشگاه من را جديتر معرفي كرد. شب شعري آنجا برگزار شده بود استاد مشفق كاشاني به اتفاق چند نفر دعوت شده بودند. من يك غزل خواندم كه از غزلهاي معروف آن سالها شده بود. مطلعش اين بود كه:هر روز با انبوهي از غمهاي كوچك/ گم ميشدم در بين آدمهاي كوچك/ سرمايه احساس من مشتي دوبيتي است/ عمريست ميبالم به اين غمهاي كوچك/استاد مشفق خيلي از اين شعر تعريف كردند و گفتند كه ايشان از شاعران خوب آينده خواهند شد به ايشان تبريك ميگويم و شعر معاصر كه ميگوييم يعني همين. تقريبا سالهاي آخر سالهاي دانشجويي بود كه اولين مجموعه شعرم را حوزه هنري منتشر كرد بهنام «ردپايي پربرف» با اينكه تيراژ كتاب آن سالها 5000جلد بود ولي از كتاب استقبال خوبي شد و نقدهاي خوبي بر آن نوشتند. بگذاريد يك خاطره تعريف كنم از مرحوم مادرم. يك روز از دانشگاه به خانه آمدم ايشان گفت كه امروز راديو يكي از شعرهاي تو را خواند. گفتم مگر اسم مرا برد؟ گفت نه ولي بوي شعر تو را ميداد و من فهميدم كه شعرم بو پيدا كرده كه يك پيرزن بيسواد اين را استشمام كرده و تشخيص داده و اين اتفاق بزرگي براي من بود. بعدها ديدم راست ميگويد همين شعر غمهاي كوچك را از راديو پخش كرده بودند. ايشان من را تشويق ميكرد كه براي ائمه و معصومين شعر بگويم و شعر مذهبي را از آن سالها جديتر گرفتم صرفا بهخاطر تشويق مادرم خودم هم در نوجواني تعزيهخوان بودم و با فضاي معنوي خيلي مانوس بودم و كارهاي مذهبي كه از من مورد استقبال واقع شد خودش توفيق بزرگي بود.علاوه بر اينها همسرم بسيار براي من مشوق خوبي است.گرچه شاعر نيست ولي بسيار به شعر علاقمند است و خيلي از شعرهاي مرا از بر است.معمولا همسران شاعران به شعر شوهرشان به شکل هوو نگاه ميکنند و شعر را رقيبي براي خود ميبينند ولي همسر من اينگونه نيست. من بعد از ازدواج، شعر برايم يکي از اصلي ترين دغدغهها شد.من به خيلي از شهرهاي کشور دعوت مي شوم براي شعر خواندن.اگر تشويق و همکاري همسرم نبود خيلي از اين سفرها را نميتوانستم قبول کنم. – مجموعه نيمي از خورشيد كه در سال 76 منتشر شد به عقيده خودم از كتابهاي خوبم هست و به اعتقاد منتقدان از كتابهاي خوب دهه 70 هست. كتاب «نه ترنجي نه اناري» كه تقريبا اوايل سال 82 منتشر شد. استقبال از اين كتاب هم خوب بود. نقد هاي حضوري براي آن كتاب گذاشته شد و يكي از شعرهاي آن كتاب بهنام «زندهرود» به كتابهاي درسي راه پيدا كرد. من كارهاي متنوعي انجام داده ام يعني احساس ميكردم كه شعر ظرفيتهاي زيادي دارد. يك شاعر نبايد فقط غزل بگويد همه صورت هاي شعري را بايد تجربه كند. من كار ترانهسرايي كردم. كار شعر طنز كردم. حتي هيچ ابايي نداشتم كه براي كساني كه كسي را از دست دادهاند براي اعلاميه اموات وسنگ مزار... شعر بگويم. حتي براي تبليغات براي چند تا از تيزرهاي تبليغاتي شعر سروده ام. چيزي كه در اين چندساله اتفاق افتاد، شعرهاي طنز من است كه مورد استقبال واقع شده است. از شعرهاي طنز من چند تايي است كه در حجم وسيعي منتشر شده است شايد ميليونها شنونده و احتمالا ميليونها حافظ دارد. بهخصوص شعر" گلنار" كه اولين شعر طنز من بود كه از طريق بلوتوث پخش شد وبا استقبال مواجه شد و بچههاي كوچك هم ديده ام اين شعر را حفظ هستند. آقاي خاسته كه ميبينم در واقع شاعري را پيدا كرده كه كارهاي جدياش تاثير گذاشته و كارهاي طنزش به مراتب تاثيرگذارتر. آيا آن زمان شما رگههاي طنز در وجودتان بود؟ و بعد اولين شعر بدون غلط وزن و قافيه يادتان هست؟اگر بگويم خاطرم نيست كه واقعا دروغ نگفته ام چون از آن سالها خيلي ميگذرد و من بخش زيادي از كارهاي آن سالها را اصلا نگه نداشتم. پشيمان نيستيد؟چرا يعني فكر ميكنم اگر نگه داشته بودم ميشد يك نمايشگاه درست كنم و همينجور بهش بخندم يعني سير كار يك نفر را ميشد در آن ديد ولي خيلياش را نگه نداشتم. اين رگه طنز فكر ميكنم يك بخش به اقليمها برميگردد. من اهل سده ي اصفهانم. در آن محلي كه ما زندگي ميكنيم يك زبان خاص صحبت ميكنند. آن زبان ظرفيت طنز خيلي بالايي دارد. اين زبان از بقاياي زبان پهلوي است و ريشه در زبان سانسكريت دارد. زندگي كردن در فضاي اصفهان هم اين روحيه را به آدم ميدهد آن لهجه و آن زبان ظرفيت طنز بالايي دارد و من را ياد استاد ارحام صدر مياندازد كه يكي از بزرگترين طنزپردازان در حوزه نمايش بود اما من طنز را جدي نميگرفتم و اين را به صورت تفنني كار ميكردم. بعد گفتم چرا تفنني؟ يك مقدار اگر زبان و مضامين را پالايش و پيرايش كنيم ميشود شعر را به جامعه سرايت داد و اين كار را انجام دادم. چه تعداد كتاب تاكنون از شما چاپ شده است و چه مشكلاتي در راه چاپ كتابهايتان داشتهايد؟در حوزه شعر كودك هم چهار تا كتاب از من منتشر شده كه تقريبا 11 جلد كتاب از من چاپ شده است.چاپ كتاب در كشور بهنظرم يك پروسه ي سادهاي دارد يعني كتاب را به راحتي ميشود منتشر كرد منتها بخش اصلي کارتوزيع كتاب است.توزيع واقعا كار دشواري است. کتاب در اين كشور از قديم در كتابفروشي توزيع ميشده. در صورتي كه من فكر ميكنم جاهاي ديگري هم ميشود توزيع كرد. در يكسال اخير كار خوبي كه شده اين است كه محصولات سينمايي ما را كه فقط در كلوبها توزيع ميكردند گفتند كه در سوپرماركتها توزيع كنند و چقدر استقبال شد.خب چرا در مورد كتاب چنين كاري نشود؟ كتاب شعر را ميگويم. در كافيشاپ نميشود توزيع كرد؟ در مترو نميشود؟ قطعا ميشود منتها سازوكار دارد. بايد چند آدم خوشفكر بنشيند كه كتاب را چطور عرضه كنند. اينكه ميگويند توزيع كتاب دست يك گروه خاص است. سيدمهدي موسويتبارتهيه و تنظيم براي تبيان : مهسا رضايي – بخش ادبيات تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 887]
صفحات پیشنهادی
دوست دارم سیمرغ بگیرم
دوست دارم سیمرغ بگیرم-دوست دارم سيمرغ بگيرمگفتوگو با سعيد بيابانكي، شاعر، طنزپرداز و مجريسعيد بيابانكي در سال 1347 در خميني شهر به دنيا آمد.
دوست دارم سیمرغ بگیرم-دوست دارم سيمرغ بگيرمگفتوگو با سعيد بيابانكي، شاعر، طنزپرداز و مجريسعيد بيابانكي در سال 1347 در خميني شهر به دنيا آمد.
یکتا ناصر از جشنواره فجر و سیمرغ بلورین خود می گوید
به اینکه کی قرار است سیمرغ بگیرم فکر نمی کردم. .... من شخصا کار با کارگردانان جوان را دوست دارم چون پر از ایده و افکار جدیدند اما گاهی کسانی هستند که هیچ سابقه ...
به اینکه کی قرار است سیمرغ بگیرم فکر نمی کردم. .... من شخصا کار با کارگردانان جوان را دوست دارم چون پر از ایده و افکار جدیدند اما گاهی کسانی هستند که هیچ سابقه ...
گفتههای عجیب برنده سیمرغ نقش مکمل در برنامه «هفت»!
گفتههای عجیب برنده سیمرغ نقش مکمل در برنامه «هفت»! ... افشار: نقش های خاکستری را دوست دارم در بخشی از «هفت» مهناز افشار برنده بهترین نقش مکمل ... نگران بودم از اینکه مبادا جایزه را برای فیلمی بگیرم که از آن بدم می آید که خوشبختانه این جایزه ...
گفتههای عجیب برنده سیمرغ نقش مکمل در برنامه «هفت»! ... افشار: نقش های خاکستری را دوست دارم در بخشی از «هفت» مهناز افشار برنده بهترین نقش مکمل ... نگران بودم از اینکه مبادا جایزه را برای فیلمی بگیرم که از آن بدم می آید که خوشبختانه این جایزه ...
مسعود کیمیایی: سیمرغ از 30سال قبل جا مانده بود؟ / مهدی هاشمی ...
مسعود کیمیایی: سیمرغ از 30سال قبل جا مانده بود؟ / مهدی هاشمی: سینما مال ماست-فرهنگ ... رامینفر گفت: «فیلم «جرم» را خیلی دوست دارم. به همان اندازه که «سرب» را دوست ...
مسعود کیمیایی: سیمرغ از 30سال قبل جا مانده بود؟ / مهدی هاشمی: سینما مال ماست-فرهنگ ... رامینفر گفت: «فیلم «جرم» را خیلی دوست دارم. به همان اندازه که «سرب» را دوست ...
نامزد سيمرغ بلورين ميشوم
نامزد سيمرغ بلورين ميشوم-سینمایايران - محبوبه افتخاري: سام درخشاني را مدتي است ... بود چرا كه اولين بازيام را كنار استاد مشايخي بودم و توانستم از ايشان كمك بگيرم. ... اين است كه من اين نقشها را دوست دارم و از بازيكردنشان راضيام ولي اتفاقي كه خواهد ...
نامزد سيمرغ بلورين ميشوم-سینمایايران - محبوبه افتخاري: سام درخشاني را مدتي است ... بود چرا كه اولين بازيام را كنار استاد مشايخي بودم و توانستم از ايشان كمك بگيرم. ... اين است كه من اين نقشها را دوست دارم و از بازيكردنشان راضيام ولي اتفاقي كه خواهد ...
گفتگوی فریدون جیرانی با برنده سیمرغ
گفتگوی فریدون جیرانی با برنده سیمرغ-ایسکانیوز: امین حیایی درباره اولین بازی اش ... یادم نمی آید از بازیگری خواسته باشم که به گونه ای بازی کند که من دوست دارم. ... بگیرم که تکراری نباشد و جای کار جدیدی را داشته و به من انگیزه کار کردن بدهد.
گفتگوی فریدون جیرانی با برنده سیمرغ-ایسکانیوز: امین حیایی درباره اولین بازی اش ... یادم نمی آید از بازیگری خواسته باشم که به گونه ای بازی کند که من دوست دارم. ... بگیرم که تکراری نباشد و جای کار جدیدی را داشته و به من انگیزه کار کردن بدهد.
نمیتوانم تصمیم بگیرم!؟
نمیتوانم تصمیم بگیرم!؟-«با همه انتخابهایی ... [ارسال شده از: سیمرغ]. [مشاهده در ... من او را دوست دارم، ولی گاهی باید به عنوان سرمربی تصمیم نهایی را بگیرم. ... پیدا کند ...
نمیتوانم تصمیم بگیرم!؟-«با همه انتخابهایی ... [ارسال شده از: سیمرغ]. [مشاهده در ... من او را دوست دارم، ولی گاهی باید به عنوان سرمربی تصمیم نهایی را بگیرم. ... پیدا کند ...
زنگ هاي تذكر
زنگ هاي تذكر وقتي گوشي را برمي دارم تا با «شهاب حسيني» تماس بگيرم و قراري براي ... مي انديشم كه برخورد وي بعد از دريافت يكي از باارزش ترين سيمرغ هاي جشنواره امسال چگونه خواهد بود، وقتي گوشي. ... رشيدي مثل هميشه باوقار و دوست داشتني است.
زنگ هاي تذكر وقتي گوشي را برمي دارم تا با «شهاب حسيني» تماس بگيرم و قراري براي ... مي انديشم كه برخورد وي بعد از دريافت يكي از باارزش ترين سيمرغ هاي جشنواره امسال چگونه خواهد بود، وقتي گوشي. ... رشيدي مثل هميشه باوقار و دوست داشتني است.
فروتن: تصویر و صدای خودم را دوست ندارم!!
دوست دارم صدایم تربیت شود و احساس کنم به جایی رسیده ام که میتوانم. ... نقش احمد شاه در «شاه خاموش» بود که دوست داشتم بیشتر درباره او بدانم و در واقع مطالعه محدودی انجام دادم تا خصوصیات برجسته اش را بگیرم و آن را بازی کنم. ... [ارسال شده از: سیمرغ] ...
دوست دارم صدایم تربیت شود و احساس کنم به جایی رسیده ام که میتوانم. ... نقش احمد شاه در «شاه خاموش» بود که دوست داشتم بیشتر درباره او بدانم و در واقع مطالعه محدودی انجام دادم تا خصوصیات برجسته اش را بگیرم و آن را بازی کنم. ... [ارسال شده از: سیمرغ] ...
سيمرغداران مهناز افشار،روزبهاني،رامينفر، بهداد و ....
سيمرغ بلورين بهترين طراحي صحنه و لباس به همراه خودرو تيبا به ايرج رامين ... رامينفر ادامه داد: «جرم» را خيلي دوست دارم، همان اندازه كه «سرب» را دوست دارم و اين جايزه را به ... را براي «سعادتآباد» دريافت كرد، گفت:از دوستي آموختم که سرم را بالا بگيرم.
سيمرغ بلورين بهترين طراحي صحنه و لباس به همراه خودرو تيبا به ايرج رامين ... رامينفر ادامه داد: «جرم» را خيلي دوست دارم، همان اندازه كه «سرب» را دوست دارم و اين جايزه را به ... را براي «سعادتآباد» دريافت كرد، گفت:از دوستي آموختم که سرم را بالا بگيرم.
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها