واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران
احمد بیگدلی آثار تازهاش را به مناقصه گذاشت/ با خدا قرار گذاشتهام مرا زود از دنیا نبرد
احمد بیگدلی میگوید چند اثر داستانی بسیار خوب دارد که حاضر است در قالب یک مناقصه آنها را به ناشری واگذار کند که حاضر شود درست و کامل و بینقص و با پرداخت تمام حق و حقوق یک نویسنده به صورت عادلانه منتشر کند.
احمد بیگدلی همزمان با انتشار دو اثر جدید خود شامل مجموعه داستان «ارواح ماه مهر» و مجموعه نمایشنامه «دالو و چند نمایشنامه دیگر» از سوی نشر افراز در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: من به جز یکبار از ناشر شانس نیاوردم آن هم از بدن اسمش معذورم چون میترسم برایش مشکلی پیش آید. من خودم را داستان نویس خوبی میدانم ولی حاضر نیستم مچ دستم را دیه بدهم. اما بلند میگویم که هر کسی کتابهایم را بخرد پشیمان نمیشود. ممکن است کسی از فرم و تکنیک داستانهای من که به شکل پسامدرن است دلگیر شود، اما از نثر شاعرانه من لذت میبرد. وی افزود: دو نمایشنامه از مجموعه نمایشنامههای جدیدم تاکنون چند بار به غارت رفته است. هر کسی آمده یک اسمی روی آن گذاشته و به نام خود اجرایشان کرده است. من بارها دیدهام که در یک کار نمایشی اثر من را برداشتهاند و نام برخی شخصیت هایش را تغییر دادهاند و در همین تهران هم اجرایش کردهاند و هیچ گاه هم اسمی از من برده نشده است. اینها نهایت بی انصافی است. اگر اینطوری باشد باید به نویسندگانی که زبان انگلیسی بلدند شک کرد چون احتمالا داستانهای آن سوی آب را میخوانند و اسامی را اداپته کرده و به نام خودشان به خورد ما میدهند. بیگدلی افزود: من از نشر شانس نیاوردم اما الان اعلام میکنم که چند اثر بسیار خوب دارم. هر ناشری که حاضر شود این آثار را درست و کامل و بینقص و با پرداخت تمام حق و حقوق یک نویسنده به صورت عادلانه منتشر کند حاضرم آن آثار را به او بدهم. من در واقع دارم کارهایم را به مناقصه میگذارم اما باید قرارداد را اول بنویسند و بعد به آنها کار را میدهم. این نویسنده تاکید کرد: من در یک شهرستان کوچک کنار یک کلان شهر زندگی میکنم و نمیتوانم در بازیهایی که اینجا در تهران به اسم لابی صورت میگیرد حضور داشته باشم. من ناراحتی قلبی دارم و فشار خونم دائما من را رو به مرگ میبرد. عدم تعادل وحشتناک فشار خون خبر خوبی برای من نیست اما من اصلا دوست ندارم بمیرم. با خدا هم قرار و مدار گذاشتم که اجازه بدهد به کارهایم برسم. هنوز خیلی کار نانوشته دارم که باید بنویسمشان و هنوز به افتخاراتی که شایستهشان هستند نرسیدم. برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: دوستان من را ندیده میگیرند. نمیدانم چرا؟ من که از کیسه آنها نمیخورم. اگر روزی جایی به من جایزه ادبی داده که از ارثیه پدر آنها نداده است. دولت پولی اضافه داشته که میخواسته پخش کند که به من هم رسیده. من که التماس نکردم بابت اندکی سایه به من جایزه بدهند. از بس همسرم گریست درهای آسمان به رویم باز شد. چرا برخی این را نمیفهمند؟ شاید به قول امام جعفر صادق(ع) در ایمانشان خلیل وارد شده و یا شاید هم اصلا ایمانی در کار نیست. وی ادامه داد: من به گرفتن کتاب سال و فصل افتخار میکنم و فریاد میزنم که شایستهاش بودم. اگر همین افراد رد شرایط من بودند این جایزه را نمیگرفتند؟ نمیگرفتند که لااقل یک ماشین لباسشویی برای همسرشان بخرند؟ همه آنها که چنین ادعایی دارند آیا شده که یکبار از دستفروشهای کنار خیابان کفش و لباس و جوراب برای بچههایشان بخرند؟ من خریدهام و تنها یکبار اینکار را نکردم و از مغاره خرید کردم و آن زمانی بود جایزه را گرفتم. بیگدلی ادامه داد: نمیخواهم که کسی برایم دل بسوزاند. دوست دارم حقم را قبول کنند و به من بدهند. پچ پچههای خاله زنکی نمیگذارد من کارم را بکنم در حالی که من دلم میخواهد در خانه بنشینم و کارم را بکنم.
۱۳۹۳/۲/۲۶ - ۱۰:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]