واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: گسترش تنهايي از ترس جدايي
يك كافه با سه ميز، يك راوي كه از احساس ناگفته چهار نفر ديگر در كافه صحبت ميكند، يك ديدار نيمهتمام و يك وداع آخرين. چهار نفر كه دو روايت موازي از آشنايي و در آخر جدايي را به تصوير ميكشند
يك كافه با سه ميز، يك راوي كه از احساس ناگفته چهار نفر ديگر در كافه صحبت ميكند، يك ديدار نيمهتمام و يك وداع آخرين. چهار نفر كه دو روايت موازي از آشنايي و در آخر جدايي را به تصوير ميكشند. زني آن سوي كافه حرف از رفتن ميزند، از نماندن، از جدايي و دختري آن سوتر در حال آشنايي با مرد تنهايي است كه ميداند اين ديدار ثمري براي او ندارد. اما او از آشنايي، از ماندن و از بودن و از لحظه وداع ميترسد. از ترس پايان، ميترسد شروع كند. ميترسد يك روز تمام اين بودنها به جدايي و رفتن ختم شود و فقط تلخي خاطرات خوبي كه ديگر نيست، بماند. دختر تنها بودن را ترجيح ميدهد تا مبادا يك روز ديوار دل بريدن روي سرش خراب شود. «آدما با هم حرف ميزنن، با هم آشنا ميشن، از هم جدا ميشن و يك تيكه از همو با خودشون ميبرن.»
انگار اين دختر تكرار دوباره زني است كه ميخواهد برود، جدا شود و دل بكند. حتماً آن زن هم در لحظات شيرين اوليه آشنايي همان حس و حال دختر را داشته است. هر دو زن نمايش تنهايند، زخم خوردهاند. يكي از شروع ميترسد و يكي درگير و دار لحظات پاياني است. انگار اين زوج تكرار همان زوجي هستند كه به پايان خط رسيدهاند، ته كشيدهاند و دليلي نميتواند مانع ماندنشان شود. حتي به راحتي حرف از خيانت ميزنند و ميخواهند در ظاهر، تمام آن چيزي را كه از درون فروريخته با حرفهاي تاريخ گذشته درست كنند، ولي نميشود!
نمايش «گستره سكوت» كاري از امين بهروزي به روابط ميان آدمها ميپردازد. بهروزي آشنايي و جدايي، بريدن و وصل شدن، گسستن و رسيدن در زندگي را از نگاهي زنانه، و از بعد ظرافتهاي زنانه در نمايشش بيان ميكند. نمايش آرام، ساده و كم جنبو جوش شروع ميشود و ريتم كند خود را تا پايان پيش ميبرد. شايد در ابتداي اثر، خميازه بر لبان بعضي تماشاگران بنشيند اما رفته رفته با شكلگيري شخصيتها و آشنا شدن با روحيات آنها و داستان زندگي بازيگران ادامه نمايش دلچسب ميشود.
يكي از هوشمنديهاي كارگردان، طولاني نكردن بيخود و بيجهت اثرش است. كاري كه اين روزها برخي كارگردانان براي بالا بردن زمان نمايش انجام ميدهند ولي او نميخواهد به هر روشي تئاتر را كش بدهد. «گستره سكوت» درست در همان لحظهاي كه بايد، تمام ميشود و در دام طولاني شدن بيمورد نميافتد.
نمايش «گستره سكوت» اثري ديالوگمحور است كه داستانش بر اساس همين گفتوشنود بازيگران پيش ميرود. داستان در دل ديالوگها نهفته شده و با شنيدن حرف بازيگران با سرگذشتي كه بر آنها گذشته و با عواطف و احساسات و نياتشان آشنا ميشويم. نقطه قوت نمايش، قوي بودن و جان داشتن ديالوگهاست. تماشاگران با شنيدن ديالوگها احساس خستگي نميكنند و بسياري از حرفهاي رد و بدل شده بين بازيگران ميتواند حرف و درددل تماشاگران باشد. صحبت از عواطف و احساسات انساني است كه ميتواند همه را درگير خود كند و گريزي از آن نيست و با خود حس همذاتپنداري به همراه ميآورد.
وجود يك راوي با صدايي گيرا و رسا در كنار بازيگران به فهم هر چه بهتر نمايش كمك ميكند. راوي كه در ميان بازيگران نشسته است در كنار مونولوگگوييهايش، از نيات، ناگفتهها و حرف دل بازيگران حرف ميزند. لحظاتي كه راوي با بازيگران همصدا ميشود و با هم و همزمان ديالوگگويي ميكنند يكي از لحظات خوب نمايش را رقم ميزنند. شايد «گستره سكوت» در حد يك شاهكار نباشد ولي هيچگاه از حد متوسط خود نزول نميكند و متن، بازيها و كارگرداني تا پايان در حد راضيكننده و قابل قبولي باقي ميمانند.
نویسنده : احمد محمدتبريزي
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 08 ارديبهشت 1393 - 17:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]