محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846297350
شاعری که عاشق تبعیدگاهش بود
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۰:۱۴
دوره زندان و تبعید از پربهرهترین سالهای زندگی ادبی ملکالشعرا بهار بوده است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در اصفهان، محمدتقی بهار (ملکالشعرا) شاعر، نویسنده، پژوهشگر، سیاستمدار و از مهمترین و برجستهترین چهرههای ادبی و فرهنگی ایران در سال 1265 شمسی در شهر مشهد متولد شد و در اول اردیبهشت 1330 چهره در نقاب خاک کشید. بهار علاوه بر علاقه به شعر و ادبیات و آموزشهایی که در این حوزه از پدر گرفته بود از جوانانی بود که به جریانهای سیاسی و انقلابیون پیوست. او برای اجرای آمال وطنی مقالات سیاسی و اشعار مهیج و ترانههای ملی میسرود چنان که خود مینویسد: «من در خراسان یکی از آنها بودم که از وضع تهران راضی نبودند و در انجمنهای سرّی، سَری برده و دست داشتیم. نخستین اشعار سیاسی و اجتماعی من در بین سالهای 1325 و 1326 قمری و هنگام کشاکش بین شاه و مجلسیان و سال اول بسته شدن در مجلس در روزنامه خراسان که آن هم محرمانه چاپ میشد، بدون امضا انتشار مییافت و بر دلهای آزادیخواهان مینشست». در ۱۳۲۸، روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر ساخت. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازه بهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوق الدوله، وزیر خارجه تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید شد. در سال ۱۳۳۲ به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی انتخاب شد. یک سال بعد دوره سوم نو بهار را در تهران منتشر کرد و در ۱۳۳۴ انجمن ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازهای در نظم و نثر پدید آورد. کودتای ۱۲۹۹ بهار را برای سه ماه خانهنشین کرد. چندی بعد که زندانیان رژیم کودتا آزاد شدند، و قوامالسلطنه نخستوزیر شد، بهار به نمایندگی مجلس چهارم انتخاب شد. بهار در این دوران به فعالیت علمی و آموزشی روی آورد و در کنار استادانی چون عباس اقبال آشتیانی، بدیعالزمان فروزانفر و صادق رضازاده شفق در سال تحصیلی ۱۳۰۷-۱۳۰۸ در دارالمعلمین عالی به تدریس پرداخت. در ۱۳۰۸، به اتهام مخالفتهای پنهان با رضاشاه، برای مدتی به زندان افتاد و تا ۱۳۱۲ چند بار به حبس و تبعید محکوم شد. در ۱۳۱۲ از زندان آزاد و به اصفهان تبعید شد و در ۱۳۱۳ با وساطت محمدعلی فروغی برای شرکت در جشنهای هزاره فردوسی به تهران فراخوانده شد. این نکته جالب است که دوره زندان و تبعید از پربهرهترین سالهای زندگی ادبی او بوده است. مثنوی «کارنامه زندان»، غزل معروف «من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید» قطعه مفصل و معروف «شباهنگ» و قصاید دیگر را او در این زمان سروده است. اما بهار وقایعی را که در این یکساله در اصفهان بر وی گذشته به نظم کشیده است که آغازین آن شرح تبعید و زندگی در اصفهان است که بخشی از آن در ذیل آمده است: ماه مرداد چون به پایان شد / اثر شفقتی نمایان شد لیک لطفی که بدتر از قهر است /پادزهری که بدتر از زهر است گفت با من رئیس شعبه چار/که رسیده است حکمی از دربار که ز تهران برون فرستیمت/خود بفرمای چون فرستیمت جز خراسان که نیست رخصت آن / به کجا رفت خواهی از تهران؟ گفتم ار نیست رخصت مشهد/حبس بهتر مرا ز نفی بلد میتوانم در آن شریف مقام/ زندگانی کنم بر اقوام لیک جای دگر غریب افتم/از همه چیز بینصیب افتم گفت ناچار بایدت رفتن/امر دربار را پذیرفتن چار ناچار چون چنان دیدم/اصفهان را به حبس بگزیدم گفتم این شهر شهر شاهانست/جای یاران و نیکخواهانست اصفهان نیمه جهان گفتند/ نیمی از وصف اصفهان گفتند در صفاهان شدم به خانه صدر/شیخ عبدالحسین عالیقدر دوستانی در اصفهان دارم/که ز هر یک صد امتنان دارم عرضه کردند بر من آن احباب/آن یکی خانه وان دگر اسباب سیدی نام او به علم علم/خانهام داد از طریق کرم آن یکی پرده داد و قالیچه /دگری فرش داد و قالیچه خانهام بود بر کرانه شهر/کرد ازین رو پلیس با من قهر لاجرم دزد زد به خانه ما/کرد پر شیون آشیانه ما دزد کز جانب پلیس آید/هرچه کالا برد نفیس آید لیک گفتند این مثل زین پیش/ نبرد دزد خانه درویش به سرایی شدم که هست ایمن/ من ز نظمیه و پلیس از من هست آزادهای صفاهانی/ نیکمردی به نام سلطانی نیکبختی رفیق و خوشمحضر/ دوستدار کمال و اهل هنر هم خردمند و هم سخندانست/ باسواد است و عین انسانست خانه خویش را به من یله کرد/از کرم با خدا معامله کرد خاندان امین به من یارند/ همه چون «اعتماد تجارند» وز پزشکان چو مصطفی و امین/غث معنی ز هر دو گشته سمین دوستان دگر که تا هستم/به عنایات جمله پا بستم ملکالشعرای بهاردر منظومهها کارنامه زندان شعری جالب توجه دارد که در آن شرح سیلی را میدهد که در اصفهان رخ داده است : در زمستان هوای اصفاهان/گشت چون زمهریر آفت جان برفهایی در اوفتاد عظیم/ شد در و دشت وکوه، معدن سیم ماه دی جمله اینچنین بگذشت/ماه بهمن هوا ملایم گشت بس که بارید از هوا باران/ سر بسر نم کشید اصفاهان پخت نانی فطیر ابر مطیر/خلق از آن نان شدند خانهخمیر بس که باران به سقفها جا کرد/رویشان را به مردمان واکرد هرزه گشتند و عیبدار شدند/بر سر مرد و زن هوار شدند برفهای پیاپی دیماه/در در و دشت آب شد ناگاه سیلی آمد به زندهرود فرود/که کسی را به عمر یاد نبود بست سی و سه چشمه را سیلاب /وز دو بازوی پل برون زد آب سیل افتاد در خیابانها/ پای دیوارها و ایوانها از دو سو بسته شد طریق مجال/راه باغ ز رشک و طاق کمال گوسفند و درخت و گاو، بر آب/ گردگردان چو گوی در طبطاب هرچه دیوار بود بر لب رود/ همه یکباره آمدند فرود قصرها در میان آب روان/ همچو کشتی شدند رقصکنان وان عمارت که خود ز پا ننشست/ دارد اکنون عصا ز شمع به دست آب اگر یک وجب زدی بالا/ میهمان میشدی به خانه ما پل خواجو مگو، صراط بگو/ این سخن هم به احتیاط بگو زان که بد پیش سیل غرنده/ هفت دوزخ یکی کمین بنده دوزخ ارچه دهانه میخایید/ دهنش پیش سیل میچایید سیل را دیدم از پل خواجو/چین فکنده ز خشم بر ابرو بود نر اژدری دمنده چو برق/تنش در خون بیگناهان غرق قصد صحرا نموده از کورنگ/ساخته جا به گاوخونی تنگ زی ده و روستا شتابیده/ خورده در راه هرچه را دیده بانگ سخنش که گوش کر میکرد/ از دو فرسنگ ره خبر میکرد شهرداران به وقت برجستند/ راه او را ز شارسان بستند رخنههایی که بود جانب شهرزود/ کردند سد ز جدول و نهر ورنه اوضاع شهر بود خراب/پل ما مانده بود آنور آب ملکالشعرا در همان منظومه در شعری در وصف بازگشت به تهران شعری دارد که با توصیف اصفهان اینگونه آغاز میشود: آمد اردیبهشت، ای ساقی/اصفهان شد بهشت، ای ساقی آن بهشتی که گم شد از دنیا/هر به سالی مهی، شود پیدا وان مه اردیبهشت باشد و بس/ اصفهان چون بهشت باشد و بس جنت عدن و روضه رضوان/ هست اردیبهشت اصفاهان آفتابی لطیف و هر روزه/ آسمانی چو طشت فیروزه طاق و ایوان و گنبد و کاشی/ شهر را کرده پر ز نقاشی نقشهها هرچه خوب و دلکشتر/ نقش اردیبهشت از آن خوشتر گل شب بوش پُر پَر و پرپشت/ یاسش انبوه و اطلسیش درشت باز هم صحبت از گل آمد پیش/ و اوفتادم به یاد گلشن خویش شدهام این سفر من از جان سیر/ لیک کی گردم از صفاهان سیر دست از جان همی توان شستن/ وز صفاهان نمیتوان شستن و این عشق و علاقه به تبعیدگاهش را شاید بتوان در تصنیف معروف به اصفهان رو یافت. تصنیفی که این عشق را ماندگار کرد. درباره این تصنیف گویند که بهار تصمیم گرفت شعری در وصف اصفهان بسراید. این تصمیم، مقارن با سفر علی اکبر خان شهنازی به اصفهان میشود. بهار از شهنازی سوال میکند که آیا آهنگی دارد تا بر آن شعری بسراید؟ و شهنازی در جواب میگوید که رنگی به تازگی در بیات اصفهان ساخته است که میشود آن را سنگینتر اجرا کرد. ملکالشعرای بهار هم میپذیرد و شعری بر آن میگذارد که بند اولش چنین است: "به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی" بعد از ساختن این تصنیف، آن را برای اجرا در اختیار تاج اصفهانی میگذارند و این شاهکار پدید میآید. به اصفهان رو که تا بنگری بهشت ثانی/ به زندهرودش سلامی زچشم ما رسانی/ ببر از وفا کنار جلفا/ به گلچهرگان سلام ما را/ شهر پرشکوه، قصر چلستون، کن نظر به چارباغش/ گر شد از کفت یار بیوفا، کن کنار پل سراغش/ بنشین در کریاس، یاد شاه عباس، بستان از دلبر می بستان پی در پی، می از دست وی، تا کی؟ تا بتوانی ساعتی در جهان خرم بودن، بی غم بودن، بی غم بودن با بتی دلستان همدم بودن، محرم بودن، با هم بودن ای بت اصفهان، زان شراب جلفا، ساغری در ده ما را اما غریبیم ای مه، برغریبان، رحمی کن خدا را ملکالشعرا را پس از این یک سال به یزد فرستاده میشود که خود در منظومه کارنامه زندان بدین اینگونه بدان اشاره میکند: هفتهای بود کاندر آن خانه/ کرده بودیم گرم، کاشانه مطلع مهر و ختم تابستان/کودکان رفته در دبیرستان من به عزلت درون خانه مقیم/منزویوار با کتاب ندیم ناگه آمد به گوش کوبه در/خادم آمد به حالت منکر گفت باشد پلیس تامینات/بر محمد و آل او صلوات زن بیچارهام چو این بشنید/رنگ تهماندهاش ز روی پرید کردمش خامش و گشادم در/کرد مردی سلام و داد خبر گفت امر آمده است از تهران/که شوی سوی یزد از اصفاهان هست ماشین یزد آماده/ بایدت رفت یکه و ساده و او در اولین روز اردیبهشتی که دوستش داشت "یکه و ساده" رفت تا هیچکس جایگزین او نباشد. یادداشت از: لیلا شکوهفر، سرویس فرهنگ و هنر ایسنا - منطقه اصفهان انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]
صفحات پیشنهادی
سعدی قناعتی عاشقانه دارد
سعدی قناعتی عاشقانه دارد سعدی در اشعار بسیار عاشقانه و زمینی خود قناعتی عاشقانه دارد سید محمود علوینیا شاعر در گفتگو با خبرنگار ادبیات باشگاه خبرنگاران گفت سعدی یک شاعر کامل در همه زمینهها است امروز برای تمام شاعران بزرگداشت میگیرند اما حافظ شاعری خاص است وی افزود اگعاشقانههای براتیگان و هیوز در نمایشگاه
جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۹ ۱۳ علیرضا بهنام از حضور کتابهایش در نمایشگاه کتاب تهران خبر داد این شاعر و مترجم در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایسنا گفت از میان کتابهایم چاپ سوم ترجمه شعرهای ریچارد براتیگان با نام در عشق باران میبارد و همچنین چاپ اول تردکتر کافی شاعری فکور اگر آقا بیاید برای آقازادهها بد خواهد شد
دکتر کافی شاعری فکوراگر آقا بیاید برای آقازادهها بد خواهد شددکتر کافی شاعری است که محتوای شعر برایش ارزش دو چندان دارد او از شعر برای انتقال پیامهایش سود میجوید و این پیام گاهی مذهب است و گاهی اجتماعی است و گاهی دفاع مقدس و گاهی خبرگزاری فارس - حسین قرایی غلامرضا کافیبرای سیدحسن حسینی شاعری در مشعر
برای سیدحسن حسینیشاعری در مشعرسالی که سید به رحمت خدا رفت کربلا بودم یکی از بچهها گفته بود برایش فال حافظ بگیرم که این شعر آمده بود شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت خبرگزاری فارس - گروه ادبیات انقلاب اسلامی حسن حسینی از شاعران توانمند معاصر بهعاشقانههای شفیعی کدکنی در تالار وحدت نواخته میشود
جمعه ۲۹ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۰ ۴۲ حمید متبسم بار دیگر با آخرین اثر خود در تالار وحدت میزبان اهالی موسیقی خواهد بود به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا گروه مضراب به سرپرستی حمید متبسم کنسرت زمزمهها را که عاشقانههای شفیعی کدکنی را در بر میگیرد 17 اردیبرهبری که دستی هم در شاعری داشت
رهبری که دستی هم در شاعری داشت شاعری و شعرهای امام خمینی ره یکی از ابعاد شخصیتی ایشان است که کمتر به آن توجه میشود به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز اگر رهبر یکی از بزرگترین انقلابهای جهان یک نظامی باشد شاید برای جهانیان خیلی عجیب نباشد اما هنگامیسعدی، شریعتمدارترین شاعری است که میشناسم
گفتوگو با دکتر امیراسماعیل آذر سعدی شریعتمدارترین شاعری است که میشناسم برخی میگویند استاد سخن است و نادره گفتاری بیهمتا در عرصه نظم و نثر پارسی برخی هم میگویند در نثر مسجع بیمانند است البته اینها همه هست و همه اینها نیست سعدی سعدی است شاعری که در عین جدیت طنز را چاشنجهانگرد عاشق
جهانگرد عاشق امروز اول اردیبهشت است روزی که در تقویم به نام بزرگداشت شاعر بزرگ ایرانی شیخ اجل سعدی شیرازی نامگذاری شده است به نام مردی که شعر عشق سفر تجربه و نگاه های انسانی و اجتماعی را به هم آمیخت تا تجربیاتش را از سفرهایی دور و دراز لابه لای سطور شعرها و نثرهایش بگنجاند وشاعری که از درد مردم نوشت
دوشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۰ ۵۸ دوم اردیبهشتماه زادروز قیصر امینپور است شاعری که در دهههای دشوار زندگی مردم ایران با انعکاس درد این مردم در شعرهایش آنها را همراهی کرده است به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا قیصر امینپور دوم اردیبهشتماه سال 1338 درمرد عاشق «زبالهها» دستگیر شد + تصاویر
دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۷ ۳۸ اینجا مهرشهر فاز 4 خیابان 402 شرقی است منزلی مسکونی که توسط مردی 45 ساله تبدیل به زبالهدانی محله شده است به گزارش ایسنا به نقل از تابناک سایت کمال مهر نوشت همسایهها از مردی به سخن به میان آوردند که 2 سال است آشغالهای محله را زودتر از ماموراندنیای ناشناخته کن پیشروی «چند مترمکعب عشق»/ عاشقانهای از مهاجران افغانستان
فرهنگ و هنر سینمای ایران دنیای ناشناخته کن پیشروی چند مترمکعب عشق عاشقانهای از مهاجران افغانستان جمشید محمودی کارگردان فیلم چند متر مکعب عشق معتقد است حضور در جشنواره فیلم کن تجربه ارزندهاست و دنیای ناشناختهای را پیش روی وی میگذارد جمشید محمودی کارگردان فیلم «چشاعری که هفت شهر عشق را گشت
شاعری که هفت شهر عشق را گشت غزل یکی از گونههای ادبی و شعری زبان فارسی است که از نیمه دوم سده سوم هجری بهعنوان یک قالب و نوعی مشخص از شیوه بیانی سروده شده است واژه غزل در اصل لغت به معنی حدیث عشق و عاشقی کردن است و چون این نوع شعر بیشتر بر سخنان عاشقانه است آن را غزل نامگالری دی به میزبانی عاشقانههای ادبیات ایران میرود
گالری دی به میزبانی عاشقانههای ادبیات ایران میرودگالری دی با آثار طراحی ۶ زوج هنرمند به استقبال عاشقانههای ادبیات ایران میرود فریال سلحشور مدیر گالری دی در گفتوگو با خبرنگار هنرهای تجسمی فارس با اعلام این خبر گفت این نمایشگاه با عنوان جنبش عدم تنفر از ۱۹ اردیبهشتماه تا«یکصد منظومه عاشقانه ادب فارسی» منتشر شد
جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۹ ۳۴ کتاب یکصد منظومه عاشقانه ادب فارسی به قلم حسن ذوالفقاری منتشر شد به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا مقدمه مفصل این کتاب به مباحث کلی چون ادبیات غنایی فارسی سیر تاریخی ریختشناسی انواع ویژگیها بنمایهها و تعداد منچرا عطار از شاعری پشیمان میشود؟
دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۰۹ ۰۴ همزمان با روز بزرگداشت عطار نیشابوری 25 فروردینماه دیوان عطار نیشابوری متن انتقادی بر اساس نسخههای خطی کهن به سعی و تصحیح مهدی مداینی و مهران افشاری با نظارت علیرضا امامی منتشر شد به گزارش خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران ایرامبد جوان از تهیهکنندگی تئاتر گفت/ قصه سرگشتگیهای مرد عاشق
فرهنگ و هنر تئاتر رامبد جوان از تهیهکنندگی تئاتر گفت قصه سرگشتگیهای مرد عاشق رامبد جوان بازیگر و کارگردان با اشاره به اینکه به دلیل آشنایی که با کارگردان نمایش مثل شلوار جین آبی داشته و کمک برای روی صحنه رفتن یک نمایش تهیه کنندگی این اثر را پذیرفته است از حضور در نقش یک تشاعری که الگوی مولوی و جامی بود
شاعری که الگوی مولوی و جامی بود شیخ محمود شبستری در مورد عطار بیتی چنین سروده است مرا از شاعری خود عار ناید که تا صد قرن چون عطار ناید کد خبر ۳۹۲۸۹۶ تاریخ انتشار ۲۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۳ - 14 April 2014 25 فروردین ماه روز بزرگداشت شاعر بزرگ ایران زیرگنبد فیروزه خراسان رضوی اس-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها