واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: پس از یک سال، چرایی مرگ عسل بدیعی!
یک سال از مرگ غافلگیرانه عسل بدیعی میگذرد. هنوز علت دقیق مرگ را نمیدانیم. احتمالا هرگز هم نخواهیم فهمید.
. البته وظیفه ما احترام به حریم خصوصی هنرمند و خانواده اش است. از طرفی دیگر هنوز دو ماه از مرگ فیلیپ سیمور هافمن نمی گذرد اما ما زمان دقیق مرگ ، علت مرگ و حتی میزان مواد مخدر پیاده شده در خون او را نیز می دانیم. طرفدارهای ایرانی، طرفدارهای مظلوم و کم ادعایی هستند. یک طرفدار این ور آبی ( فن) همانطور که خودش را وقف هنرمند محبوبش می کند ، به دیدن فیلمهایش می رود ، پوسترش را می خرد ، صفحه اش را لایک می کند و به کنسرتش می رود ، از آن طرف هم تقاضای اطلاعات و اخبار دست اول دارد. چه معنا دارد که هنرمند محبوب آدم بمیرد و آدم نفهمد دقیقا چطور؟
هنرمند ایرانی هم که در صنعت عظیم سرگرمی ( اینترتیمنت ) مشغول است باید بداند که مخاطبش و طرفدارانش نیاز به سرگرمی دارند. مخاطب او دیگر به تنهایی با کار او سرگرم نمیشود. او در این عصر اطلاعات بیشتر باید بداند. چگونه مردن هم برای مخاطب مهم است. طرفداران حسین پناهی سالهاست درگیر این مطلبند و هنوز دقیقا نمیدانند چه بر سر هنرمند محبوبشان آمده است.
2
پدیده تلویزیون واقعگرایانه یا رئالیتی تی وی از سال 2000 و توسط شبکه ام تی وی وارد زندگی مردم شد. هرگز کسی حدس نمیزد که تماشای آدمهای واقعی بدون گریم و طراحی صحنه و دیگر ترفندهای فیلم سازی تا این حد برای مخاطب عامه پسند جذاب باشد. امروز برنامه های تلویزیونی واقعگرایانه از پر مخاطب ترین برنامه های تلویزیونی در سراسر جهان هستند. برنامه ای که دوربین را به حریم خصوصی افراد میبرد و از آنها حین آشپزی ، در اطاق خواب ، مشغول باغبانی و یا هنگام تلاش برای پیاده کردن همسر ایده آل فیلم میگیرد. در این میان افراد زیادی از بین همین مردمان عادی معروف شدند و تبدیل شدند به ستاره دنیای واقعگرایانه. این افراد معمولا استعداد خاصی ندارند و هنرمند بالفطره نیستند اما به واسطه شجاعت قسمت کردن بخشی از زندگیشان با بقیه مردم، محبوب شدند. پاریس هیلتون و کیم کارداشیان از این دسته اند.
برنامه بفرمایید شام، ایرانی ها را با تلویزیون واقع گرایانه آشنا کرد. آینه ای را مقابل جامعه گرفت و خودشان را نشانشان داد. با بررسی کامنت ها و نظرات مخاطبان این برنامه میتوان به سادگی به این پی برد که مخاطب ایرانی ساکن ایران هیچ ایده ای در مورد حقیقت و واقعیت در مقابل دوربین ندارد. مخاطبین از برنامه ساز گریم بهتر ، داوری خارج از شرکت کنندگان، نحوه آموزش آشپزی و .... میخواهند، غافل از اینکه در این نوع برنامه سازی این عیب ها ی شرکت کننده و افتضاحاتی که به بار می آورد است که مخاطب را سرگرم میکند. همذات پنداری با شرکت کنندگان و تصور قرارگرفتن در موقعیت های مشابه اساس جذب مخاطب است .
3.
صاحب نظران علوم ارتباطات معتقدند که تلویزیون واقعگرایانه سرنوشت ماست. جذابیت این نوع برنامه ها برای مخاطب عام غیر قابل انکار است. در این میان برنامه سازان تلویزیون ایران بی نصیب مانده اند. زندگی واقعی مردم با چالشهایی که برای مخاطب گیرا باشد عموما در تلویزیون ایران غیر قابل پخش است. نشان دادن ضعف ، حتی در آشپزی جایی در فرهنگ تلویزیونی ایران ندارد. آدمهای تلویزیون ایران دغدغه هایی فرای دغدغه های مردم کوچه و بازار دارند. اما مخاطب و طرفدار امروزی را نمیتوان اینگونه نگه داشت. مردم میخواهند از ماجرای فراز و فرود طلاق هنرمند مورد علاقهشان مطلع باشند تا ماجرای طلاق خودشان پیش پا افتاده به نظر برسد. طرفداران عاشق تولد بچه ها ، ماجراهای عشقی و افتضاحاتی هستند که هنرمندان به بار میاورند و این وظیفه هنرمند است که طرفداران مشتاقش را از وضع و حالش مطلع کند.
هنرمندان، ورزشکاران و دیگر مشاهیر محبوب ایرانی باید بدانند که دوربین تلویزیون واقعگرایانه زندگی روی آنهاست. آنها نمیتوانند از مزایای شهرت بهره ببرند اما طرفدارانشان را تشنه اطلاعات نگه دارند. طرفدار امروزی حتی باید بداند که هنرمند محبوبش در فلان مراسم چه مارک لباسی پوشیده و این لباس چند می ارزد. ژورنالیست های ایرانی هم باید برای جذب مخاطب تشنه واقعیت دست به کار شوند. چرا طرفدار ایرانی باید درمورد زندگی هنرمند محبوبش در سایت های زرد بی محتوا اخبار دروغ دست صدم بخواند ؟ در دنیای شفاف اطلاعات امروز جایی برای این پنهان کاری ها و توهین ها به شعور مخاطب وجود ندارد. مخاطب امروز فراز و فرود می خواهد. زمین خوردن و بلند شدن. و چه بهتر که این داستانها واقعی باشد!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]