واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۸ فروردين ۱۳۹۳ (۹:۵۹ق.ظ)
کشف نفت و آغاز تحول اقتصادي در ايران (بخش دوم) دهه هاي آغازين قرن 14 شمسي زماني بود که فراوري نفت به تدريج در اقتصاد ايران جا باز کرد، بي آنکه سياست هاي اصولي و آينده نگر با آن همراه شوند و سرنوشت اقتصادي جامعه را تضمين کنند.
به گزارش خبرگزاري موج، دومين يادداشت از سلسله ياداشت هاي کتاب «اقتصاد ايران بدون نفت» با عنوان «کشف نفت و آغاز تحول اقتصادي در ايران» براي علاقه مندان و پژهشگران اين حوزه ارائه مي گردد. اواخر دوره ي قاجاريه که واگذاري امتيازات سياسي و اقتصادي کشور از مشخصه هاي بارز آن مي باشد، مقارن بود با کشف ذخاير نفتي ايران و انعقاد قرارداد دارسي. عمليات اکتشاف نفت از سال 1280 با عقد قرارداد دارسي آغاز شد و حدود هشت سال طول کشيد تا ميدان نفتي مسجد سليمان عملا مورد بهره برداري قرار بگيرد. دهه هاي آغازين قرن 14 شمسي زماني بود که فراوري نفت به تدريج در اقتصاد ايران جا باز کرد، بي آنکه سياست هاي اصولي و آينده نگر با آن همراه شوند و سرنوشت اقتصادي جامعه را تضمين کنند. نفت به هر حال باعث تحول در اقتصاد ايران شد و اين غير فابل انکار است. متأسفانه اين گنج سياه و مديريت اقتصادي مربوط به آن در آغاز راه، دست خوش بي کفايتي بقاياي قاجار و سپس سيطره جويي دولت هاي خارجي شد. به همين دليل واژه ي «تحول» آن چنان که بايد، در اقتصاد ايران مصداقي نيافت. اين بخش در ادامه به تاريخ کشف، حفاري و استخراج نفت از آغاز تا امروز اشاره مي کند و نيز با ارائه ي جداولي ميزان توليد و صادرات نفت خام از سال 1338 تا سال 1389 و نيز قيمت نفت سبک و سنگين آن را از سال 1959 تا سال 2011 نشان داده است.
نويسنده در ادامه با اشاره به ثبات اوضاع سياسي ايران در قرن حاضر نسبت به گذشته، اين فضا را بستري براي شکوفايي اقتصادي مي داند. وي جهش ناگهاني درآمد ملي، همزمان با عزم رضا شاه براي صنعتي کردن ايران و ايجاد زير ساخت هاي کلان اقتصادي را زمينه ساز تحول مذکور بر مي شمرد.
نقش نفت در جريان تحول اقتصادي و جهت گيري آينده ي ايران، نقشي تعيين کننده بوده است و اين مسير؛ يعني حرکت از اقتصاد سراسر سنتي و آشفته و غير پويا، به يک اقتصاد مبتني بر نفت، خود يک تحول محسوب مي شود. ايران قبل و بعد از نفت به لحاظ عناصر متشکله ي اقتصادي متحول شد، اما؛ به لحاظ تغيير بنيان هاي اقتصادي؛ يعني اقتصاد مولد و پويا، تغيير نکرد، بلکه بدتر هم شد. مي توان گفت ورود نفت مساوي شد با خروج سياست ها و برنامه هاي ملي براي ايجاد اقتصاد مولد! در اين ميان مهم ترين مانع عبارت بود از ساختار نهادهاي سياسي و رويکرد نظام سياسي اجتماعي ايران به سمت تمرکز گرايي دولت، تمرکز قدرت و ثروت.
نقش دولت در اقتصاد تحول يافت. تا پيش از اين دولت متولي جمع آوري ماليات و حفظ نظم بود، اما؛ نوع مداخلات و کارکرد دولت به دليل بهره مندي از درآمد نفت و لزوم برنامه ريزي و سياست گذاري براي مصرف اين درآمد تغيير کرد و از نقش محدود سابق خود فراتر رفت و به عنوان يک کارآفرين، بانکدار و تأمين کننده ي زير ساخت ها و خدمات عمومي، در توسعه ي اقتصادي نقش ايفا کرد و ارکان عمده ي توسعه ي اقتصادي را پايه ريزي کرد. تمام اين تحولات در اوايل روي کار آمدن رضاخان پهلوي، صورت گرفت و تا وقوع جنگ جهاني دوم اوضاع اقتصادي نسبتا پايدار بود. در مقابل به نقش منفي نفت در اقتصاد ايران اشاره شده و آمده است توزيع ثروت حاصل از نفت، که بدون رنج و زحمت به دست آمده، ايران را از نظر متغيرهاي اقتصادي در رديف کشورهاي در حال توسعه قرار داده؛ در حالي که اين تصوري است غلط. واقعيت اقتصاد بيمار ايران زير پوشش ثروت نفتي از چشم همه پنهان است. در لفافه ي فريبنده ي نفت، اقتصاد فقير ما غني و ثروتمند به نظر مي رسد و اين خود فريبي ملي است و خيانت به آيندگان.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]