واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «آويني خميني» را روشنفكر غير قابل پيش بيني معرفي كردند!
اين يك اصل اثبات شده در جوامع بشري است كه آدمي يا بايد كارشناس حيطهاي باشد كه در آن فعاليت ميكند يا اگر به واسطه ارتباطات خاص به منصبي رسيده كه در آن تخصص ندارد بايد با استفاده از مشاوراني آگاه به امور، شرايط ارتقاي آگاهيهاي خويش و البته بهبود امور حيطهاش را به دست آورد.
اين يك اصل اثبات شده در جوامع بشري است كه آدمي يا بايد كارشناس حيطهاي باشد كه در آن فعاليت ميكند يا اگر به واسطه ارتباطات خاص به منصبي رسيده كه در آن تخصص ندارد بايد با استفاده از مشاوراني آگاه به امور، شرايط ارتقاي آگاهيهاي خويش و البته بهبود امور حيطهاش را به دست آورد. با اين حال در كشور ما هنوز هم هستند تعدادي از آنها كه به دلايل مختلف يك مسئوليت نسبتاً مهم به دست ميآورند اما از آنجا كه نه خود در آن حيطه تخصص دارند و نه شجاعت استفاده از مشاوران آگاهتر را دارند، حيطه تحت مسئوليت خويش را حتي يك گام هم جلو نميبرند. حكايت مجري فعلي برنامه «هفت» هم همين است. برادرمان محمود گبرلو كه اين روزها خود را منتقد سينمايي ميداند، در تمام سالهاي فعاليت نوشتارياش بيشتر از آنكه به عنوان يك روزنامهنگار مستقل شناخته شود، نماينده نوع نگاه و استراتژي نهادهايي بوده است كه براي آنها قلم ميزده است. ضعف عملكردي وي در اجراي برنامه هفت نيز به ضعف تخصص و اشراف گبرلو بر سينماي ايران باز ميگردد. عدم استقلال وي به عنوان مجري و منتقد باعث شده كه «هفت» نتواند با اجراي گبرلو جايگاه مطلوبي پيدا كند. مشكل برنامهريزي و ايدهپردازي گبرلو در حوزه سينما باعث شده تا «هفت» بيشتر از اينكه برنامهاي چالشي باشد، در حد و اندازههاي بولتنهاي داخلي سازمانها ظاهر شود و به ذكر اخبار كوتاه و نقدهاي سطحي كفايت كند. فارغ از اين، اخيراً ديدگاههاي متناقضي كه وي براي اجراي برنامهاش به كار ميگيرد، هم به شدت سوهان روح شده است. در تازهترين نمونه ايشان كه زماني جزو منتقدان شهيد آويني بود و در يادداشت هاي آن زمان خود او را «گرگي در لباس ميش» ميخواند، ويژه برنامهاي براي بررسي انديشههاي شهيدآويني برگزار كرده و مهمانان در اين ميزگرد او را يك روشنفكر مسلمان قلمداد ميكنند! اينكه گبرلو براي امتداد دادن به حضور خويش در «هفت» چنين عملكرد متناقضي پيشه كند به كنار، اينكه از توانايي برگزاري برنامهاي واقعگرايانه براي بررسي آراي آويني برخوردار نباشد، ديگر عذر بدتر از گناه است. آيا هر كسي ميتواند براي آويني برنامه برگزار كند؟ آويني سينماگري تازه از راه رسيده نيست كه گبرلو بخواهد با يك ويژه برنامهسطحي او را تحريف كند. آويني نه فقط به واسطه آثارش كه به واسطه ذهن رو به تكاملش يكي از استثناييترين چهرههاي هنر ايران است كه جز از طريق افكار و آراي خودش يعني فيلمهايي كه ساخته و متوني كه نوشته نميتوان درباره او اظهارنظر كرد. البته همه حق دارند كه در مورد «آويني» صحبت كنند و از منظر خود او را تفسير نمايند، اما اينكه گبرلو در يك ميزگرد بررسي آراي آويني، فقط از افرادي دعوت ميكند كه «آويني» را روشنفكر ميپسندند و برخي از آنها به جز يك نسبت خانوادگي، ارتباطي با آويني ندارند و حتي بدتر آنكه از يكي از مراجع ضمير انتقادات آويني در دهه60 يعني عبدالله اسفندياري (از مديران فارابي در اين برهه) دعوت ميكند تا در مورد او سخنراني كند و در مقابل از طيف كساني كه «آويني» را «آويني خميني» و «سيد شهيدان اهل قلم» ميپسندند، هيچ نمايندهاي حضور پيدا نميكند، قطعاً معنادار است. جالب آنكه اسفندياري خود در ميانه ميزگرد اعتراف ميكند كه در سمينار مشهور سينماي بعد از انقلاب از جمله كساني بوده كه به اعتراض عليه آويني برخاسته و سخنراني او را نيمه تمام گذاشته است! جالب تر آن است كه قريب به يك ساعت و نيم معززينيا و اسفندياري سعي ميكنند «آويني» روشنفكر را به مخاطب رسانه ملي قالب كنند و با انتقاد تند از رسانههاي انقلابي، راه را بر هرگونه تصويري كه «آويني» را مؤمن به ولايت و انقلاب اسلامي جلوه ميدهد، ببندند و البته از طيف مقابل آنها، هم هيچ نمايندهاي نيست كه پاسخ دهد و لااقل اين بحث يك طرفه جذابتر شود. حضور تلفني پژمان لشگريپور كه ديگر عذر بدتر از گناه است؛ اينكه او طراح جايزهاي موسوم به آويني است، اصلاً دليلي نافذ بر اينكه او قابليت اظهارنظر درباره آويني را دارد، نيست. اشتباه گبرلو در انتخاب موضوعي كه به آن اشراف ندارد و دعوت يكسويه از مهمانان، شرايطي را فراهم ميآورد كه كسي مثل اسفندياري كه يكي از معترضين به انديشههاي آويني بوده بيايد و از متناقض حرف زدن آويني سخن گويد. جالبتر اينكه او آويني را يك روشنفكر مسلمان معرفي ميكند؛ روشنفكري كه زياد از حزباللهيها دل خوش نداشته است! اما تنها مروري بر نظريات آويني كافي است تا دريابيم او شخصيتي بود كه به شدت با آنچه غلبه نگاه روشنفكرنمايانه بر هنر ميخواند، مشكل داشت و اتفاقاً ميخواست فيلمسازان مؤمن به انقلاب و اهل هنر را وارد سينما كند. اينكه معززينيا ميگويد آويني غيرقابل پيشبيني بود هم از آن حرفهاست؛ اينكه چون از سينماي هيچكاك تعريف كرده و مثلاً فيلم «عروس» را تحسين نموده، او را غيرقابل پيشبيني بدانيم، اشتباهي مهلك است! بايد به معززي نيا گفت برادر عزيز! برخلاف جريان شبهروشنفكري كه حتي ذرهاي استقلال سخن گفتن ندارند و هميشه برآيندشان به نفع جريان شبهروشنفكري بوده است، آويني متفاوت ماند چون مستقل زيست و بر سر اصولش با هيچ كس معامله نكرد. او اصولگرايي مستقل بود كه نه شما كه سعي كردي با نزديك شدن به خانواده ايشان، نامي براي خود دست و پا كني او را درست شناختي و نه محمود گبرلويي كه زماني او را منافق خوانده بود. دستور كار براي «هفت» بعدي آويني هيچگاه رياكاري پيشه نساخت و بر سر افكار و آرايش با هيچ كس معامله نكرد! او اصولگرايي بود مستقل كه بسياري از آنها كه امروز مديحهسرايش شدهاند، آرزوي مرگش را داشتند. آقاي گبرلو! اگر ميخواهي يك برنامه چالشي درباره آويني برگزار كني به چرايي اين مسئله بپرداز كه چرا در زمان حيات آويني بسياري و از جمله خود شما او را منافق ميخواندند اما حالا همهتان مديحهسرايش شدهايد.
نویسنده : ايزد مهرآفرين
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 23 فروردين 1393 - 22:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]