تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالمان فرمانرواى بر شهرياران هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827603700




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زير گنبد زمان: دو مجسمه‌ساز ايراني


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: به گزارش ايسنا، رابرت سي‌مورگان که اسفندماه 1385 براي داوري سمپوزيوم بين‌المللي مجسمه‌سازي به ايران آمده بود، پاييز 1386 بارديگر براي داوري دوسالانه پنجم مجسمه‌سازي به ايران دعوت شد. او به‌بهانه‌ي حضورش در ايران به‌تازگي در مقاله‌اي مجسمه‌سازي معاصر ايران را معرفي کرده است. عنوان مقاله مورگان "زير گنبد زمان؛ دو مجسمه‌ساز ايراني" است و بر آثار دو هنرمند ايراني، بهروز دارش و احمد نادعليان تاکيد كرده است. رابرت سي‌مورگان، محقق و منتقد شناخته‌شده بين‌المللي‌است که با بسياري از دانشگاه‌ها و مراکز هنري همکاري دارد. وي در سال 1978 رساله‌ي دکترايش را در دانشگاه نيويويک تمام كرد. مورگان مؤلف کتاب‌هاي متعددي در حوزه هنر مدرن، پست مدرن و معاصر است. ازجمله کتاب‌هاي وي هنر رسانه‌هاي جديد، هنر مفهومي: يک چشم‌انداز آمريکايي، يک اسطوره‌شناسي هنر مفهومي آمريکا، زمان فضا و حافظه، يک نشان زيبايي، فراسوي فرماليزم، ما بين مدرنيزم و هنر مفهومي، پايان هنر دنيا و... است. مقالات متعددي به‌قلم وي در بيش از 50 مجله هنري نوشته شده است. در ياداشت اخيرش مورگان سمپوزيوم برگزار شده در ايران، مجسمه‌سازي معاصر و دو مجسمه‌ساز ايراني را اين‌گونه معرفي كرده است: زير گنبد زمان: دو مجسمه‌ساز ايراني برحسب اتفاقات غيرمنتظره و نامعمول، در ماه مارس 2007 دعوت‌نامه‌اي ازسوي شهرداري تهران براي داوري در اولين سمپوزيوم بين‌المللي مجسمه دريافت كردم. با وجود اين‌كه در ابتدا مردد بودم، اما اين دعوتنامه را به گرمي از صميم علاقه و اشتياق پذيرفتم تا ببينم چه نوع مجسمه‌اي در اين بخش از جهان در حال خلق شدن است. به‌عنوان نتيجه، از جهات يسياري تجربه بسيار ارزشمند حاصل شد. بازديد يك هفته‌اي، فرصت ديدار با هنرمندان ايراني و تامل در مجسمه‌سازي بود که در ابعاد عمومي که در بستر محيط شهري خاورميانه ارايه مي‌شوند، بود. سمپوزيوم ايراني از نگاه هنرمند آمريكايي از آنجا که سمپوزيوم بين‌الملي بود، من اين موقعيت برايم پيش آمد که کارهاي در ابعاد بزرگ مربوط به هنرمنداني را که از بخش‌هاي مختلف دنيا دعوت شده بودند، ببينم. علاوه بر وظيفه‌ام به‌عنوان داور، از كارگاه بهروز دارش هم بازديد كردم؛ سپس عكس‌هايي از آثار زميني احمد نادعليان را ديدم؛ هر دو از مجسمه‌سازان پيش‌تاز در تهران هستند كه پيش‌تر در بينال ونيز در سال 2003 ملاقاتشان كرده بودم. در دوره بازديدم، ما با يکديگر به شهر قرون ميانه‌اي اصفهان مسافرتي کرديم و در آن مدت وجوه فرهنگي، شاعرانه و مفهومي هنر ايران و تاثير عميق آن بر کار آن‌ها را بحث کرديم. من خيلي زود به پيچيدگي و ظرافت اين فرهنگ و راه‌هايي چندگانه‌اي را که کسي مي‌تواند بپيمايد و به يک ارزيابي دقيق ايران دسترسي کند، پيمودم. اما بيش از هر چيزي من به اين ضرورت و ارزش نهفته پي‌بردم که کارهاي اين هنرمندان در تعامل با هنر بين‌المللي دنيا قرار گيرد. ايراني چگونه سمپوزيوم را تعريف مي‌كند در تهران متوجه شدم كه واژه "سمپوزيوم"، صرفا بدين معني توصيف نمي‌شود که يك گفت‌وگوي سامان‌دهي شده در مورد هنر، طرز تفکر يا سياست‌ها به‌کار رود، بلکه ممکن است براي هياتي که آن‌ها هنرمندان را دعوت کردند، ملاقات هنرمندان انتخاب شده و توليد کار بر اساس پيشنهاهايش، که همان، الگوهاست. در طول سه هفته، هنرمندان مي‌بايست مدل‌هاي خود را با موادي مانند سنگ، فلز، چوب، برنز و رزين اجرا مي‌كردند. با وجودي كه بيش از 150 مجسمه‌ساز تقاضاي شركت كرده بودند، اين ليست، توسط كميته گزينش اوليه به 22 نفر كاهش يافت. افرادي كه در ليست نهايي حضور داشتند نمايندگاني از كشورهاي ايران، ايتاليا، سوئد، پرو، صربستان، عراق، سوريه، هلند، تركيه و جمهوري خلق چين و... بودند. به‌طور كلي كيفيت كار، از آنجايي كه از طريق به‌كارگيري مواد ثابت و دايمي به مسائل مدرنيست مي‌پرداخت، محتاط مي‌نمود. به‌خاطر اين‌كه ايران يكي از بزرگ‌ترين معادن سنگ مرمر در دنيا را داراست، بسياري از انتخاب‌شده‌ها آنهايي بودند که کارشان با سنگ مرتبط بود. نه تنها ايرانيان به سنگ تراشي علاقمندند، آن‌گونه كه طي هزاره‌هاي گذشته اين‌گونه بوده‌اند، بلكه کارهايي که جايزه بردند در فضاهاي عمومي اطراف تهران نصب مي‌شوند. بنابراين تداوم و ثبات، مهم بودند. مجسمه‌سازان ايران از نگاه هنرمند آمريكايي مفهوم ثبات در مجسمه تقريبا يك جنبه تا حدودي غير آگاهانه از فرهنگ ايراني است. اين فرهنگي است كه تقريبا مفاهيم را در هنر مطابق با آنچه که آثار چه مدت تداوم خواهد داشت تعريف مي كند. اما قابل ذکر است که براي هنرمنداني چون بهروز دارش و احمد نادعليان، مفهوم ثبات بعنوان معياري در هنر، آشكارا در حال تغيير است. رويكرد مفهومي؛ سياسي اما تلويحي! آنها بيشتر معطوف به رويکردي مفهومي هستند و در لايه‌هايي، تلويحا رويکردي سياسي دارند. اشاره سياسي - اغلب در فيلم‌هاي فيلمساز بين‌المللي شناخته شده عباس کيارستمي به‌نمايش گذاشته، ممکن است که يا بازتاب حقوق بشر و يا به سادگي در صدد گفتمان با جامعه بين‌المللي است. در حال حاضر، امرار معاش مجسمه‌سازان در ايران، از طريق سفارشات، جوايز مسابقات، و تدريس امكان پذير مي‌شود. براي آن دسته از هنرمنداني كه به تدريس روي مي‌آورند، ظرافتي وجود دارد، با اين وجود الزام محدوديت‌هاي فراگير رايج در ارتباط با مسائل مورد بحث در محيط‌هاي آموزشي، را بايد در نظر داشت. ايران بازار هنري واقعي ندارد در تهران هيچ بازار هنري واقعي، در هيچ سطحي، از آن‌گونه كه در جاهايي مانند نيويورك، لندن، برلين و يا پكن در جريان است، وجود ندارد. بنابراين اگر كسي بخواهد با توجه به اين محدوديت‌ها، در مقام يك هنرمند عمل كند، مي‌بايست در محدوده ميان هنر رسمي، هنر دانشگاهي و مفاهيم كه در سطوح پيشرفته‌تر مطرح‌اند، كار كند. برخلاف اروپا، آمريکا، استراليا، هند، و آسيا جايي که هنر پيشرفته مجزا شده از نوع شخصي آن هستند، چنين جدايي در تهران وجود ندارد. كار كردن در سطح پيشرفته به‌معناي آنست كه كسي بخواهد در حد شخصي كار كند. اين حد شخصي، بيان‌گر سطحي از كار است كه نه رسمي است و نه دانشگاهي. راه‌هاي بسياري وجود دارد که کس بتواند حرفه کسي را جدا کند، اما نکته اساسي اين است که ورود به موقعيت پيشرو يا به‌عنوان هنرمند بين‌المللي، كه هر دو - دارش و نادعليان - سعي در انجام آن دارند، در زمان کنوني، دستاورد آساني نيست. من به سه هنرمند اشاره خواهم كرد كه در سمپوزيوم تهران تحسين برانگيز بودند. اول، پرستو آهوان - هنرمند ايراني - كه هم با سنگ و هم با فولاد كار مي‌كند. مجسمه او با عنوان "تعادل" عبارت از يك اثر مربعي تاب خورده يادماني بود که مستقيما در سنگ کار شده بود و داراي چندين ميله فولادين آويزان در داخل يك منفذ بزرگ مرکزي بود. دوم، سهند حساميان همچنين ايراني كه اشكال فولادي برش يافته هندسي و پيچيده‌اي را به‌م متصل کرده بود. مجسمه عظيم‌الجثه او با عنوان "شمس"، از عناصر مثلثي شكل يك‌نواختي ساخته شده بود كه همچون شكل مدوري با قطر سه متر به‌نظر رسيده و پندار يك فضاي لايتناهي، که فضاي اندروني مساجد اصفهان را تداعي مي‌كرد. سوم، علي جبار حسين هنرمند عراقي تباري كه اكنون در كپنهاگ زندگي مي‌كند. او يك مجسمه معماري گونه مرمرين سفيد و سياهِ بدون عنوان، با اشكالي شبيه به كارهاي اوليه پيشا-ارادي "ميرو"ي را ارايه كرده بود. خانه روياگونه جبار، با يك نردبان مرمرين سفيد، شامل فضاهاي مسطح سفيد و نامنظمي مي شد كه به آرامي در سمت چپ اثر، بواسطه يك كمان پل مانند محدود شده بودند. كمان، به‌صورت دلخواه از يك ديواره با زير و بم به طرف ديگر قابل حركت بود. از اين رو حصار مرمرين سفيدي را كه شامل يك در پوش سياه بود، به‌كار مي گرفت. اثر جبار به‌همراه تاثير تئاتر گونه‌ي مجموعه سه‌بعدي‌اش، صراحتي دارد كه در نهايت آن‌را قدرتمند و جذاب مي‌سازد. من اين آثار را به‌واسطه‌ي حضور ملموس‌شان، كه در آن شكاف‌ها و فضاهاي داخلي اثر به صورتي دو پهلو و با روش‌هايي كه مدرنيسم غربي از آن از آن سخن نمي‌گويند، چشم‌گير يافتم. زبان وصف‌ناپذير بود، وراي اصطلاحات فرهنگي كه من در آموزه‌هايم مي‌شناختم. اگرچه در اين بستر هنر عمومي، ابعاد زيبايي‌شناسانه چنين آثاري، به‌سادگي قابل تغيير هستند. يك مجسمه مي‌تواند هم از موقعيت تمثيلي خود در يك فضاي باز برخوردار باشد و هم ممكن است در كنار يك پروژه خانه‌سازي كه به‌ندرت از نور طبيعي برخوردار است، قرار بگيرد. بعضي از اين موارد، تصادفي رخ مي‌دهند كه تصميمات مکان‌يابي در آن، غالبا هيچ ضابطه‌، جذبه‌ي و اقتضاي شهري خاصي، به‌جز سياست را دنبال نمي‌كند كه عموما به‌جاي دخالت مستقيم، رندانه پيش مي‌آيد. اين اشكال، به‌رغم قرار گرفتن در يك مكان حساب شده، وجهه تابناكي به محيط مي‌دهند كه موجب ماندگاري و ثبات آنها در جريان امور روزمره زندگي شده و چشم تماشاگران را تسكين مي‌دهد. حضور يك هنر عمومي خوب، از احساسات انساني در برابر اغفال ناشي از ترافيك و آلودگي، و اغتشاش حاصل از يك شهر پر ازدحام، حفاظت مي‌كند. اما البته مشکل، حفظ فضاي موجود در توازن عملکرد جسمي و سيال شهر و قابليت زيبايي طبيعي است. فعاليت‌هاي پويا و فيزيكي شهر، در تعادل با استعداد دروني زيباييِ طبيعي در فضاي موجود است. اين اساسا صحبتي بود که من در موزه اسلامي مذهبي - امام علي(ع) - داشتم جايي که سالنش مملو از شنوندگان بود، همه آنها کاملا آگاه بودند که من يک آمريكايي هستم. در جريان سخنراني، احساس کردم صادقانه به من احترام مي‌گذارند؛ همان‌طور که افکار من ارزيابي مي‌شد، به‌عنوان پس زمينه که در بستر آن خيل مخاطبان جوان رويکرد خودشان را به قاعده‌اي تبديل مي‌کردند و در نتيجه يک نوع واقعيت بصري شهري را براي خودشان ترسيم مي‌کردند. روايت مورگان از تهران امروز از منظر تاريخي در تهران، موزاييك يا آنچه كه ممکن است نقش برجسته‌هاي انتزاعي تلقي شود - زماني‌که كه در ارتباط با معماري و طراحي شهري قرار مي‌گيرند - عامل قدرتمندي در تبيين لمس نمادين يك مكان يا در ثبت يك زمان محسوب مي‌شوند؛ البته، نه صرفا به‌عنوان يك شاخص يا امري عادي، بلكه به‌عنوان نوعي هديه متعالي كه به‌وسيله آن لحظات با هم بودن مردم در يك شهر بزرگ را غني‌تر مي‌سازند. تهرانِ امروز كاملا متفاوت است. شهري است مابين کهنه و نو، دين سالاري و آزادي خواهي. تهران در ميان گذشته باستان، گذشته نزديك و اميدهاي توام با تاخير براي مدرت شدن است. اين موارد در ساختار حمل و نقل و احيا محله هاي رو به زوال ديده مي‌شود. اين يک شهري است که در جست‌وجوي راهبردي در بستر آشفتگي ارزش‌ها درصدد است که جوشش لايه‌ي زيرين زندگي روزمره را تداوم دهد. بهروز دارش بهروز دارش هنرمندي با هوش و جسما متناسب كه در ميانه 60 سالگي‌اش قرار دارد. وي گنبدهايي از قطعات استيروفوم مي‌تراشد كه از يك فضاي مسطح و هموار زيرين سر بر مي‌آورند. بين فضاي زير گنبد و صحنه زيرين، پيکره‌هاي برش خورده فلزي ريز بي‌شماري وجود دارند كه به‌وسيله سيم‌هايي معلق گشته‌اند. پيکره‌ها، انتزاعي‌اند در عين حال به‌عنوان يك پيکره قابل تشخيص‌اند. آنها دقيقا در نوري كه از پشت يا بالاي گنبد ساطع مي‌شود، شناورند. با عناويني چون "آخر الزمان" و "مرثيه‌اي براي مرگ نجيب‌زاده شماره 2"، سازه‌هاي او نوعي تئاتر گونه‌گي انتزاعي و احساس حقيقي انسانيت را دربر دارند. اين اشکال و پيكره‌هاي بسيار ريز، همانندِ نوگوچي- با جريان هوا به لرزه در مي‌آيند سيال هستند و نيروي ظريفي را انتشار مي‌دهند. دارش به فضاي لايتناهي اندروني مساجد با شكوه، علاقمند است. به‌ويژه آنهايي كه در طول قرون 16 و 17 در دوره صفوي ساخته شده‌اند. با اين وجود در مجسمه‌هاي او ويژگي وجود دارد كه كاملا امروزي و معاصر بوده و از هر ايدئولوژي صريح و پيش تعيين شده‌اي فاصله مي‌گيرد. مجسمه‌هاي او بيان غيرمستقيمي از واژه مجسمه مفهومي است؛ که قابليت‌هاي جديدي را فراهم مي‌كنند كه وراي استيصال رايج در هنر چيدمان است. آنها، مجسمه‌هايي در تبعيد، هستند كه به‌واسطه آن، احساس روان‌شناسانه تعليق در فضا، تبديل به يک پديده دل‌خواه تقريبا بسان برگسوني مي‌شوند تا اينکه به سادگي درباره وجود مادي در فضا باشند. اين، نشان‌دادن تجربه مفهومي است كه مي‌توان تا حدودي شكاف غيرمركزي در ارتباط با اجزايش را تصور كرد. اين نوع داوري از طريق ادراك و تامل حاصل مي‌شود كه آستانه‌ي تفكر به واقعيتي ديگر را مي‌گشايد؛ حالت ديگري از بودن را كه بي‌شباهت به مشاهدات "آرتاد" از "تئاتر عروسكي بالي" نيست. برخي از مجسمه‌هاي دارش، مخصوصا از فضاي تئاتري جعبه‌گونه يا گنبدوار، آزادند. آنها در فضاي خودشان، وجود دارند. نمونه‌اي از آنها شامل دو اثر "رقص مار در بهشت" و "ستايش عصرانه" مي‌شود. در هر مورد، سه پيكره انتزاعي نرم در يك محيط بيروني وجود دارند. به‌نظر مي‌رسد اين پيكره‌ها به‌جاي اين كه به‌وسيله سيم‌هائي در يك فضاي تئاترگونه مهار شوند، به‌صورت آزادانه در حركت‌اند. آنها از هر فضاي معمارانه خارجي و بيروني رهايند و در فضاي خودشان به‌صورت مستقل حضور يافته‌اند. اين آثار، فضاي خودشان را خلق مي‌كنند. اين پيكره‌ها براي دارش، همچون قطعات شعر، با طبع ظريف و حس لطيفي را ارزاني مي‌کنند. آنها مختصات زمان و فضا را جذب مي‌كنند و بسان پيكره‌هاي ماتيس هستند، که پيکره‌هايش را ساده ميکند تا اينکه تاکيدش بر رقص باشند. به‌نظر مي‌رسد، دارش چه با پيكره‌هاي ساده‌سازي شده در گنبد، كار كند و چه در بيرون در طبيعت، رشته نخي پيوسته وجود دارد كه آنها را بهم پيوند مي‌زند. تفكري واضح در مبحث "آزادي" وجود دارد كه بنابر آن، هنر نيز همچون زندگي مي‌بايست رها از هر قيدي بوده و ذهن هنرمند ضرورت دارد در فكر و احساس، همان طور که او رضايت دارد، آزاد باشد. آزادي هنرمند در حقيقت، يک محکي است که در يك جامعه از نظر چگونگي عملكرد آن در رابطه با جسم - بدن - و در ارتباط با چگونگي حكومت اجتماعي و فرهنگي که پديدار مي‌شود. احمد نادعليان كار احمد نادعليان معرف آميزه‌اي از هنر غارهاي ديرينه سنگي و ايران باستان است. او مستقيما روي زمين و بيشتر بر شن و سنگ‌هاي سواحل يا بركه‌هاي كم عمق رودخانه‌ها، آبگيرها و جويبارها، كار مي‌كند. وي را اغلب مي‌توان نزديك رودخانه هزار در روستاي پلور، تقريبا 65 كيلومتري شمال تهران ديد كه با يك كلاه حصيري لبه پهن، در حال كندن نقوش ماهي، دست و پاي انساني، الهه‌هاي رودخانه و حيوانات، بر سنگ‌هايي است که در آب قرار دارند. از سال هاي 2001-2000، نادعليان مجموعه کار "رودخانه هزار" را شروع كرد كه تعداد بي‌شماري از حيوانات، ماهي و علايم انساني در بستر رودخانه پديد آمدند. از اين اين مجموعه مي‌توان استباط کرد که تمثيلي مربوط به گذشته هستند و ممکن است قرن‌ها قبل انجام شده باشند، اما در حقيقت در دوره پسامدرن حجاري شده‌اند. نادعليان در كنار دريافت مدركي از دانشگاه تهران در دهه 80، به دانشگاه مرکزي انگلستان رفت که دكترا بگيرد. او مهارت خوبي در بكارگيري زبان كامپيوتري دارد و معتقد است كه موثرترين و كارآمدترين راه انتقال پيام اثرش به‌عنوان هنرمند از طريق نمايش ديجيتالي، اينترنت و وب سايت‌هاي متعددش - 3 وب - است. ايو كلاين احساس مي‌كرد كه هنر جايي ميان دنياي باستان و آينده است. بيان مشابهي را مي‌توان در مورد نادعليان به‌كار برد با لحاظ اين نکته که، شکل‌هاي وي به‌سان تصوير فرهنگ پيشازبان هستند، و در واقع، نشانه‌هاي حقيقي هستند که چيزي درباره زمانه حاضر ما را دوباره بازگو مي‌کنند. عنوان يكي از كارهاي او "رودخانه هنوز ماهي دارد" است؛ به اين معناست كه بر خلاف اعصار ديرينه سنگي، خطر آلودگي، رودخانه‌هاي جهان را به‌گونه‌اي تغيير مي‌دهد و به‌صورتي که تهديدي براي تمامي گونه‌هاي موجود زنده در زمين به‌شمار مي‌روند. مي‌توان عنوان كرد كه كارگاه حقيقي نادعليان تمامي رودخانه‌هاي جهان هستند. او به‌طور خستگي‌ناپذيري از يك مكان به جايگاه ديگري سفر مي‌كند و اثرات انساني را بر صخره‌هاي بستر رودخانه‌ها، اقيانوس‌ها و بركه‌ها، حجاري مي‌كند. نادعليان در آسيا، آفريقا، استراليا، اروپا، بريتانياي کبير، روسيه، اسكانديناوي، ازبكستان و رودخانه‌هاي جنگل هاي آمريكاي جنوبي بوده است. به ياد دارم در ماه آگوست 2003 در ونيز، وي سپيده‌ دمان از خواب بيدار مي‌شد، كوله‌پشتي خودش را كه پر از ابزارهاي حجاري بود، برمي‌داشت و كلاه حصيري هميشگي‌اش را به‌سر مي‌گذاشت و به شاه‌نشين مخفي‌اش، در انتهاي جزيره ليدو مي‌رفت. او صبح زود از هتل بيرون مي‌رفت، زيرا در اين موقع سطح جزر آب پايين است و امكان حجاري روي سنگ‌هاي بود که امواج با بالاآمدن آب آنها را مي‌پوشانيد. نادعليان علاوه بر کنده‌نگاري صخره‌ها- حجاري‌هاي بسياري بر سنگ‌هاي کوچک تخت انجام داده و در مکان‌هاي بياباني پنهان كرده است. او همچنين ماهي‌هايي بر توانه‌هاي سنگي حك کرده و سپس با استفاده از يك ميله دراز قره قره‌وار روي سطح شني خيس قلتانيده است. نتيجه آن، ماهي‌هاي بي‌شماري بوده كه ساحل دريا را زينت دادند. در نهايت، البته بالا آمدن آب اين ها را نيز محو مي‌كند. بدنبال دعوتي به ايالات متحده در بهار 2007، نادعليان بيشتر اوقات هفته‌اش را در نيويورك، به‌جاي ديدن نگارخانه‌ها و موزه‌ها مشغول حجاري سنگ‌هاي پارك مرکزي بود. بخشي از مفهوم، به گونه‌اي بوده که نقش‌هايش خيلي آشکار نباشند. آثار او با صداي بلند فرياد نمي‌زنند. بالعكس، ماهي‌ها و نشانه‌هاي حيواني او تقريبا پنهان‌اند و اغلب مشكل مي‌توان پيدايشان كرد. نكته كلي آثار، روي آوردن به نشانه‌هايي از ميراث ايراني خودش، و به گونه‌اي کنده‌نگاري شوند که ما امروزه آن محيط طبيعي مي‌ناميم. اين هنرمند اميد دارد كه مردم آنها را كشف خواهند كرد و در اين فرآيند، به دلالت‌هاي مفاهيم فرهنگي و محيطي اين آثار پي‌خواهند برد. اثر نادعليان، دست‌كم در تركيب واژگان غربي به‌نوعي تركيبي از هنر خاک و فرآيند است. با اين‌وجود او همچنين به‌واسطه ارجاع ما به حوزه‌اي که زبان وجود نداشتن فقط نشانه‌ها بودند، در بستر پست مدرنيسم قرار مي‌گيرد. در حوزه زماني که ابنيه شهري و هنر عمومي در ميادين شهري وجود نداشت. تنها زميني وجود داشت كه ما نيز روي آن قدم مي‌گذاريم و رضايت خاطري از آن چه كه هر روز مي‌بايست انجام مي‌گرفت. انتهاي پيام




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن