واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مراسم پاياني جايزهي روزي روزگاري با معرفي برگزيدگان و تجليل از جمال ميرصادقي و بهرام بيضايي، ميزبان ادبياتيها و تئاتريها و البته پيام جان بارت شد. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين مراسم كه روز گذشته (شنبه) در شهر كتاب گلچين برگزار شد، پيام جان بارت - نويسندهي "اپراي شناور" و برگزيدهي داستان غيرايراني جايزه - خوانده شد كه در آن آمده بود: هميشه ترجمهي يك اثر به زباني ديگر و انتشار آن در كشوري ديگر موجب افتخار و خشنودي نويسندهي آن است. براي من نيز انتشار تازههنگام ترجمهي نخستين رمانم، يعني رماني كه براي اولينبار بيش از نيم قرن پيش منتشر شده، افتخار ويژهاي است؛ از اين جهت كه زبان مقصد شباهت با زبان كسي دارد كه سالها همچون ستارگان آسمان راهنماي سفر ادبي من بوده؛ يعني شهرزاد كتاب "هزار و يكشب". در ادامهي اين پيام، بارت با اظهار تأسف از پيروي نكردن ايران از قانون كپيرايت، آورده بود: با اين حال، تأسف خودم را از انتشار هرگونه اثر بدون اجازهي مؤلف ابراز ميدارم و مصرانه خواستارم تا دولت ايران نيز با امضاي معاهدهي جهاني سازمان حقوق نويسندگان، با ديگر كشورها همراه شود، و از ناشران ايراني ميخواهم پيش از نشر هر اثر مشمول كپيرايت، از صاحب اثر اجازه بگيرند. در بخشي از اين مراسم كه به تجليل از جمال ميرصادقي اختصاص داشت، رضا سيدحسيني دربارهي اين داستاننويس صحبت و به برگزيده شدن او در جايزهي داستان كوتاه مجلهي "سخن" اشاره كرد. اين مترجم دربارهي خصوصيات داستاني ميرصادقي گفت: آن روزها رئاليسم اينچنيني، آشنايي با خانواده، زندگي زنها و مردها و در عين حال، توانايي در آفرينش ادبي در اثر ميرصادقي تكاندهنده بود. اخيرا دوباره آنرا خواندم و ديدم هنوز هم همانقدر دوستش دارم. سيدحسيني يادآور شد: او انسان خاصي است و نميتوان به اين سادگيها دربارهاش قضاوت كرد. قضاوتش دربارهي آدمها آنقدر دقيق است كه بايد از اين قضاوت خوشحال باشي. او به قضاوتي كه ميكند، معتقد است. اين مترجم با اشاره به وجه ديگر ميرصادقي يعني برگزاري كلاسهاي داستاننويسي، متذكر شد: كار ديگر ميرصادقي، كلاسهاي داستاننويسي اوست. كسانيكه اين كار را كردند، به طور كلي در پيشرفت هنر داستاننويسي موفق بودند. كلاسي كه امروز باقي مانده، كلاس ميرصادقي است. او در اين مدت به آنچه گفت، اعتقاد داشت. اعتقاد دارد، ميتوان داستاننويس را تربيت كرد و آنهايي كه در كلاس داستاننويسي ياد گرفتند و استعداد داشتند، بهتر شدند و اينك تعدادي از داستاننويسان خوب ما شاگردان او هستند. جمال ميرصادقي هم بعد از دريافت لوح سپاسش از رضا سيدحسيني، گفت: سيدحسيني در زندگي من تأثير بسياري داشته است. او سپس متني را براي حاضران خواند كه در آن آمده بود: پيش خود مجسم كنيد بچهي ولشدهاي در يك روز گرم و آفتابي سوزان كه مادرش بعد از دعوا با پدر، خانه را ترك كرده و او تنها در كوچهها پرسه ميزند. سپس در زيرزمين خانه، كتاب "اميرارسلان" را پيدا ميكند و با كشف دنياي داستان، از غم و اندوه دوري مادر، تنهايي و بيكسي رها ميشود. ميرصادقي در بخش ديگري از اين متن نوشته بود: از چنين كودكي چه ميتوان انتظار داشت، جز آنكه نوشتن در زندگي، گناه و لذت او باشد و تنها مرگ ميتواند او را از داستان نوشتن برهاند. آن كودك اينك به 75سالگي خود رسيده است و در برابر شما سر تعظيم فرود ميآورد. به گزارش ايسنا، بخش ديگر دومين جايزهي روزي روزگاري به تجليل از بهرام بيضايي اختصاص داشت. اين كارگردان تئاتر و نمايشنامهنويس در سخناني گفت: ريشهي ادبي نمايش بسيار قديمي است؛ ولي در ايران، نمايشنامهنويسي جزو ادبيات محسوب نميشده است. نمايشنامهنويسان، آدمهاي كمتوقعي بودند و انتظار نداشتند كه اديب به حساب آيند. سالها پيش نمايشنامهنويسي به عنوان هنر و ادبيات به حساب نميآمد و پذيرفته نميشد و زمانيكه ميخواستم پاياننامهام را بنويسم، گفتند نمايشنامه جزو ادبيات نيست؛ كوششي هم نكردم تا نمايشنامهنويسي را جزو ادبيات به حساب آورم. اما اكبر رادي سالها كوشيد كه بگويد نمايشنامه بخشي از ادبيات است. امروز كه نمايشنامه بخشي از ادبيات شده است، او ديگر بين ما نيست. دوست داشتم امروز او به جاي من اينجا باشد. بيضايي افزود: راهي كه ساليان سال در مملكت ما گم شده بود، امروز پيدا شده است. اميدوارم پيش از آنكه به كلي از بين رود، آخرين بازماندههاي فرهنگي به دست شما يادداشت شود و لااقل ذخيرههاي فرهنگي كه در حال از دست رفتن است، بازمعنا شوند. هنگام سخنراني بيضايي برق سالن قطع شد و ادامهي مراسم در خاموشي برگزار شد، كه اين هنرمند تئاتر گفت: در طول سالها سهم تئاتر هميشه تاريكي بوده است؛ حالا هم نميتوان انتظار سهم بيشتري را داشت. سپس لوح سپاسش را با حضور حميد امجد، محمد چرمشير و محمد رحمانيان دريافت كرد. حميد امجد - نمايشنامهنويس و كارگردان تئاتر - نيز در سخناني گفت: در اين فرصت اندك ميتوانم از اين وجه بيضايي ياد كنم كه تجربه در كار او، جدا از 50 سال در حوزههاي مختلف هنري، قابل تأمل است. بهانهي كافي براي تقدير از او وجود دارد و او با هر قالبي كه كار كند، چه تعزيه، تراژدي يا حتا طنز، قالب را از درون منفجر كرده و به قالب تازهاي ميرسد. اين تجربهي شخصي او در عين حال عمومي شده است. به پاس ارتقاي مفهوم هنري در ذهن و زبان خودم و مردم سرزمينم، او را ستايش ميكنم. همچنين محمد رحمانيان - ديگر تئاتري حاضر در برنامه - متني را خواند كه در آن آمده بود: آقاي بيضايي عزيز، تقدير از شما دليل نميخواهد؛ مثلِ تقدير از خورشيد و ماه، يا تقدير از جنگل و دريا. درختان نيازي به تقدير ندارند. همين كه به جرمِ راستقامتي تبر بر تنشان ننشيند، بزرگترين تقدير است. به سرو چه هديهاي ميتوان داد كه آزادگياش را مرهونِ تهيدستياش ميداند؟ رحمانيان در ادامه نوشته بود: از ياد ميبريم كه تقدير از قدر ميآيد و در اين زمانهي قدرناشناس، هيچ تقديري نميتواند ذرهاي از رنجِ اين سالهاي رفته بكاهد. پس، آقاي بيضايي عزيز، ما نيز چون شما بر اين كوششِ بيثمر واقفيم. اما بههر تقدير، شما را از اين تقدير گريزي نيست… آقاي بيضاييِ عزيز، نه فقط بهخاطر 50 سال تلاش در زمينههاي گوناگون فرهنگي و هنري، از پژوهش و نمايشنامهنويسي گرفته تا تدريس و فيلمسازي، نه بهخاطر يادآوريِِ شأنِ فراموششدهي زبانِِ فارسي، نه بهخاطر دميدن روحي دوباره در كالبد نمايشِ ايراني، نه بهخاطر غبارزدايي از آيينها و مراسمِ از يادرفته و جستوجو براي رسيدن به ريشههاي فرهنگيشان و... و نه بهخاطر دهها دليل از ايندست كه بارها و بارها بهخاطرشان تقدير شدهايد؛ بگذاريد اين بار بهپاسِ آنچه در تمام اين سالها به ما آموختيد، شما را بخوانيم: اينكه جهان، اين جهان، جاي خوبي براي زيستن نيست… و اين پاسداشت واژهي «انسان» است كه زماني بزرگ آفريده شد و آزاد و ارجمند، و زمانه كوچكش شمرد و در بندش ساخت و بزرگوارياش را هيچ شمرد و در اين رجعت به آدمي است كه خويشتن را به ياد ميآوريم، و در اين يادآوري است كه شما را باز مييابيم؛ با فانوسي كوچك، ايستاده در كورهراهي سخت و تاريك، تنها و در انتظار. نه، بهرام بيضايي دليلِ راه نيست؛ او خود به ما آموخته كه هركس بايد خود دليلِ راهِ خويش باشد. همچون آفتاب كه خود دليل آفتاب است، همچون «بهرام بيضايي». در اين مراسم همچنين سعيد طباطبايي - جانشين دبير جايزه - گزارشي از جايزهي روزي روزگاري در سال 86 ارائه داد و يادآور شد: پديدهاي كه امسال در مجموعهي داستان شاهد بوديم، مجموعهي داستان عامهپسند بود كه بخشي از 55 داستاني كه به اين جايزه رسيده بودند، عامهپسند بودند. او با اشاره به وضعيت تأسفبار كميت انتشار رمان در سال گذشته توضيح داد: در سال 86، 22 رمان و در سال 85، 25 رمان منتشر شده است كه سال گذشته حد نصاب جايزه دادن به رمان را داشتيم؛ اما امسال نه و به اين دليل امسال اين بخش برگزيدهاي ندارد. طباطبايي متذكر شد: در سال 84 رمان وضعيت مطلوبتري داشت و در اين سال، 45 رمان منتشر شده بود. اميدواريم سال آينده وضع دهشتبار رمان مرتفع شود. همچنين اين جايزه امسال براي اولينبار به بخش ادبيات نمايشي پرداخت. عليرضا بهنام - سخنگوي جايزه - نيز توضيحاتي دربارهي بخش نظرسنجي جايزهي روزي روزگار داد و يادآور شد: در بخش نظرسنجي از نخبگان غيرنويسنده، از ميان 168 نفر سياستمدار، موسيقيدان، هنرمندان سينما و هنرهاي تجسمي، در نظرسنجي صورتگرفته، 13 نفر به دلايل مختلف از پاسخ دادن امتناع كردند، 36 نفر اظهارنظر كردند كه مطلقا كتاب داستاني نميخوانند كه به ترتيب سياستمداران، هنرمندان تجسمي و موسيقيدانان بودند، كه اين جاي تأسف دارد كه جزو نخبگان اين كشور محسوب ميشوند، كتاب داستاني نميخوانند. اما در بخش مجموعهي داستان از مجموعههاي داستان "آن گوشهي دنج سمت چپ" اثر مهدي ربي، "گوسالهي سرگردان" مجيد قيصري و "مردي كه گورش گم شد" اثر حافظ خياوي تقدير شد كه اين افراد لوح سپاسشان را از بلقيس سليماني و يعقوب يادعلي دريافت كردند و مجموعهي داستان "مردي كه گورش گم شد" اثر حافظ خياوي تنديس اين بخش را از اميرحسين خورشيدفر و آذردخت بهرامي - برندگان سال گذشتهي اين جايزه - دريافت كرد. فرشته احمدي، شهلا زرلكي، لادن نيكنام، اميرارسلان فصيحي، امير احمدي آريان و اميرحسين خورشيدفر، داوران بخش رمان و مجموعهي داستان بودند. همچنين در بخش داستانهاي غيرايراني، از "اپراي شناور" اثر جان بارت با ترجمهي سهيل سمي، "بائودلينو" اثر امبرتو اكو با ترجمهي رضا عليزاده و "دم را درياب" اثر سال بلو با ترجمهي بابك تبرايي تقدير شد كه اين افراد لوح سپاس خود را از اسدالله امرايي و فروغ پورياوري گرفتند و تنديس اين بخش به "اپراي شناور" اثر جان بارت با ترجمهي سهيل سمي توسط محمود دولتآبادي داده شد. داوري اين بخش را رضا سيدحسيني، كاوه ميرعباسي، مديا كاشيگر، موسي اسوار، مژده دقيقي، اسدالله امرايي، فروغ پورياوري و علي عبداللهي برعهده داشتند. از سوي ديگر، محمدعلي جعفريه - مدير نشر ثالث - به خاطر انتشار "هزار خورشيد تابان" خالد حسيني با ترجمهي مهدي غبرايي تنديس نظرسنجي كتابفروشان شهر تهران را از ليلي فرهادپور دريافت كرد و كامبيز درمبخش - نمايندگان نخبگان غيرنويسنده - نيز تنديس بخش نظرسنجي اين بخش را به حسن كيائيان - مدير نشر چشمه - به خاطر انتشار "ها كردن" پيمان هوشمندزاده داد. انتهاي پيام كد خبر:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]