واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بندگی کن خدایی کن!
تفسیر تمثیلی "باران حکمت" (48) اشاره:در ادامه مباحث تفسیری "باران حکمت"، که به صورت سلسله وار پیشکش حضورتان می شود، برآنیم تا در هر نوبت، کام جانتان را با یک شاخ نبات مثال از مفاهیم بلند سوره بقره شکربار کنیم. یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(البقرة/21)ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. بندگی کن تا که سلطانت کنندبندگی یعنی تسلیم و فرمانبر خدا بودن، و در روایت آمده است:مَن عَبَدَاللهَ عَبَّدَ الله له کُل شَیءهر کس بندگی خدا کند همه چیز بندگی او خواهد کردو سعدی همین معنا را به زیبایی در قالب حکایتی دلنشین و دلکش بیان کرده و می گوید: یکی از بزرگان اهل معنا روزی بر پلنگی نشسته و ماری به دست داشت، شخصی او را دید و از آنجا که همیشه دیده بود مردم بر الاغ سوار می شوند و چماق به دست می گیرند، شگفت زده پرسید:چه کردی که درنده رام تو شد؟نگین سعادت به نام تو شد؟و آن بزرگ اینگونه پاسخ داد:تو هم گردن از حکم داور مپیچکه گردن نپیچد ز حکم تو هیچ(1)تو هم مطیع و فرمانبردار حق باش، تا همه چیز مطیع و رام و تحت فرمان تو باشد، و بر همه چیز سلطه و سلطنت یابی:بندگی کن که سلطانت کنند(2)از اینرو خداوند می فرماید:یا اَیُّها الناسُ اعبُدوُا رَبَّکُمای مردم پروردگار خود را بندگی کنیدیعنی من می خواهم همه چیز بنده ی شما باشد، در مشت شما باشد و تابع و تسلیم شما باشد. و این راه دارد و راهش این است که شما هم بنده ی من باشید.بنده ی ما شو و برخور ز همه سیم تنان آب به درختان باغ می رسد که جوی را بندگی کند.آبی که در جوی قرار می گیرد، اگرچه محدود می شود و پا به پای آن باید روان شود، اما سرانجام به باغ می رسد و میوه می شود و مشتری پیدا می کند.انسان نیز مثل آب است و وقتی به باغ بهشت راه می یابد که در جوی بندگی روان شود. بندگی اگر چه انسان را محدود می کند و آزادی انسان را از او سلب می کند، اما سرانجام به بهشت حیات و زندگی راه می یابد.و از همین رو می توان نتیجه گرفت که بندگی سکه کاری است که دو رو دارد، یک روی آن محدودیت است، و آن روی دیگر برخورداری.کسی که بنده ی خدا می شود از نعمت های خاص و ویژه و دست نیافتنی، مثل آرامش، عزت، آبرو، ماندگاری و همه ی خوبی های دیگر برخوردار خواهد شد.تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد ماندبنده ی ما شو و برخور ز همه سیم تنان(3)و از آنجا که خداوند برخورداری بندگان خود را می خواهد و نه محدودیت ایشان را، می فرماید:یأیهُّا النَّاسُ اعبُدُوا رَبَّکُمای مردم بندگی کنید پروردگار خود راالَّذِی خَلَقَکُمهمان خدایی که شما را آفرید – در حقیقت شما را نقاشی کرد – خیلی جالب است، نقاش ها در پی فضایی روشن می گردند تا بتوانند نقش یک درخت، کوه یا انسانی را بر بوم نقاشی کنند. و هر چه آن نقش ظریف تر باشد به نور بیشتری احتیاج دارند.اما خداوند انسان را در تاریکی رَحِم که حتی ذره ای نور و روشنایی در آن خبری نیست، آفرید. آیا چنین آفریدگاری سزاوار بندگی و پرستش نیست؟وَالَّذِینَ مِن قَبلِکُمپروردگاری که کسان پیش از شما را آفرید یعنی پدران و مادران شما را و همه ی کسانی که پیش از شما بودند، همچون انبیاء و اولیای خوب خدا که آرزومند هدایت ما بودند. آنان پیش از اینکه ما بیاییم آمدند و سخنشان را گفتند تا ما حیران و سرکشته نمانیم.کسی که بنده ی خدا می شود از نعمت های خاص و ویژه و دست نیافتنی، مثل آرامش، عزت، آبرو، ماندگاری و همه ی خوبی های دیگر برخوردار خواهد شد.لَعَلَّکُم تَتَّقُونشاید شما هم اهل تقوا شوید.از یاد نبریم که دنیا بازی است، درست مثل بازی فوتبال، در بازی فوتبال هیچ کس نمی داند که کدام تیم پیروز از میدان بیرون می رود، چون گاه حتی در ثانیه های اضافی تیمی خواهد برد و یا خواهد باخت.از اینرو حافظ می گفت:حکم مستوری ومستی همه برعاقبت استو از سویی هم کسی از عاقبت خود خبر ندارد.کسی را وقوف نیست که پایان کار چیستبنابراین شاید کسی امروز خوب باشد و فردا بد. و در تأیید این ماجرا شواهد فراوان است.پس مهم پایان کار است، و در پایان کار همه چیز مشخص می شود.همانگونه که گاه در ساختمان سازی وقتی می روی تا پایان کار بگیری، تازه اول کار است و معلوم می شود که چه جریمه ها باید بپردازی.از اینرو خداوند می فرماید: شاید اهل تقوا شوید.این واژه شاید، خیال راحت را از دل آدمی می گیرد، خیال راحت مثل کلوخ آلوده است که مگس ها دور آن جمع می شوند. خیال راحت هم هر کجا باشد پای غرور و فخر به میان می آید.بنابراین می توان گفت: اهل تقوا همیشه دغدغه دارند، اما یک دغدغه ی شیرین. تالیف: حجت الاسلام محمد رضا رنجبرتنظیم: گروه دین و اندیشه_شکوری1- سعدی.2- مثنوی معنوی.3. حافظ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]