تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 6 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

تسمه تردمیل - روغن تردمیل

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

خرید یخچال خارجی

ویترین طلا

کاشت پای مصنوعی

مورگیج

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802223734




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دو خاطره علی مطهری از آیت‌الله منتظری


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۶




Rouhollah Vahdati-4-137.jpg

علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، دو خاطره خود از مرحوم آیت‌الله منتظری را روایت کرده است. به گزارش ایسنا به نقل از ماهنامه نسیم بیداری، این دو خاطره در پی می‌آید: خاطره اول آبان سال 57 بود که آیت‌الله منتظری می‌خواست به دیدن امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو برود. آن شب به منزل ما آمدند تا صبح زود به فرودگاه بروند. مذاکراتی با پدرم داشتند و درباره مطالبی که باید با امام در میان گذاشته شود، صحبت می‌کردند. ناگهان زنگ منزل به صدا درآمد. تیمسار مقدم، رئیس ساواک و یک نفر دیگر بودند که اجازه خواستند وارد شوند. قطعا از سفر آیت‌الله منتظری باخبر بودند و به قول خودشان می‌خواستند پیغامی را به امام خمینی برسانند. من و برادرم حرف‌های این چهار نفر را از پشت در گوش می‌کردیم. تیمسار مقدم گفت به آقای خمینی بگویید پشت صحنه این نهضت، کمونیست‌ها قرار دارند و اینها مترصد فرصت برای برقراری یک حکومت کمونیستی در ایران هستند. آقای منتظری مساله را برد روی اتفاقی که روز قبل در نجف‌آباد افتاده بود و طی آن چند نفر کشته شده بودند. گفت چرا این‌طور مردم را می‌کشید؟ شهید مطهری یک نکته اساسی را مطرح کرد و گفت: «شما که اینقدر از کمونیست‌ها هراس دارید چرا اینقدر در گسترش افکار آنها در دانشگاه‌ها و چاپ کتاب‌هایشان کمک می‌کنید؟ من اسم این مارکسیسم را مارکسیسم دولتی گذاشته‌ام که برای جلوگیری از نهضت اسلامی در حال فعالیت و تبلیغ است.» در این میان آن فرد همراه مقدم که صدای کلفتی داشت و احتمالا ثابتی بود نیز حرف‌هایی زد که درست به خاطر ندارم. در بین جلسه، زنگ منزل به صدا درآمد. در را باز کردم، آقای هاشمی رفسنجانی بودند. قضیه را به ایشان گفتم. به اتاق دیگری رفتند تا آن جلسه تمام شد. به هر حال صبح زود روز بعد، من ماشین را روشن کردم و آیت‌الله منتظری و پدرم را به فرودگاه مهرآباد بردم. پدرم مانند برادر بزرگ‌تر آیت‌الله منتظری ایشان را تا گرفتن کارت پرواز و رفتن به سالن انتظار همراهی کردند. خاطره دوم روزهای آخر حصر خانگی آیت‌الله منتظری بود. احساس کردم که ما باید زودتر از اینها اجازه می‌گرفتیم و به دیدار ایشان می‌رفتیم. بالاخره ایشان نزدیک‌ترین دوست پدر بودند و با پدر در دوره تحصیل، 11 سال هم مباحثه بودند. رفتم به دیدن ایشان. تنها خودشان بودند و اگر درست به خاطر داشته باشم، فرزندشان احمد. اولین جمله‌ای که گفتند این بود: «علی دیدی با من چه کردند؟!» بعد گفتند: «من بارها گفته بودم که آماده استعفا از قائم مقامی رهبری هستم، هر وقت بگویید استعفا می‌دهم، اما اینها هدف دیگری داشتند. دیدی با من چه کردند؟!» بعد جمله دیگری گفتند که من خیلی دلم برایشان سوخت. گفتند: «شما به اینها بگویید وسایل حسینیه ما را که به غارت برده‌اند برگردانند.» وقتی بیرون آمدم با خود فکر می‌کردم آیا برخوردی که با آیت‌الله منتظری شد، چه در زمان امام و چه بعد از آن، برخورد درستی بود یا نه و آیا این برخورد ضرورت داشت، در حالی که خود ایشان نه ادعای قائم مقامی داشت و نه ادعای رهبری، فقط آدم صریحی بود و حرف خود را به صراحت و روشنی می‌گفت. آیا نباید تحمل حرف مخالف را داشته باشیم؟ قبول دارم که ایشان برای رهبری مناسب نبود اما آیا ما به توصیه امام خمینی که فقاهت آیت‌الله منتظری گرمی‌بخش حوزه‌های علمیه باشد، عمل کردیم؟ انتهای پیام










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن