واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شرح سرد واقعه جانسوز
احمدرضا درويش امسال در سي ودومين جشنواره بينالمللي فيلم فجر با فيلم رستاخيز به ميدان رقابت با ساير فيلمسازان آمده است
احمدرضا درويش كارگردان نسل دومي سينماي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي است. در كارنامه او آثاري مانند آخرين پرواز (1367)، ابليس(1369)، آذرخش(1371)،كيميا(1372)، سرزمين خورشيد (1375)، متولد ماه مهر (1378) و دوئل (1382) ديده ميشود كه آثار او به ويژه فيلمهاي كيميا و دوئل در زمره آثار ماندگار سينماي ايران به شمار ميروند.
احمدرضا درويش امسال در سي ودومين جشنواره بينالمللي فيلم فجر با فيلم رستاخيز به ميدان رقابت با ساير فيلمسازان آمده است. احمدرضا درويش با ساخت اين فيلم وتغيير رويكرد فيلمسازياش به سمت فيلمهاي تاريخي ـ مذهبي، قدم به عرصه اين ژانر فيلمسازي گذاشته و تجربه ساخت فيلمهاي تاريخي و مذهبي را به كارنامه خود اضافه كرده و اقبال خود را در ساخت اين نوع فيلمها محك زده است.
داستان فيلم «رستاخيز» از مقطع مرگ معاويه آغاز شده و به روز عاشورا و شهادت حضرت امام حسين ختم ميگردد. شكل روايي داستان در ابتدا بر محور كاراكتر «بكيربن حر» قرار دارد و او درنقش يك پيك حكومتي در رفت و آمدهاي خود به دارالعماره يزيد و ابن زياد، درگير ماجراها و اتفاقاتي ميشود كه نويسنده اثر با پرداختن به اين اتفاقات و نيز افزودن چاشني هميشگي و كليشهاي عاشقانه و دراماتيك درحاشيه داستان، سعي در ايجاد جذابيت و درنتيجه همراهي مخاطب با روند داستان را داشته كه همين مسئله نيز سبب شده تا مخاطب كمي دچار سردرگمي در اصل اين داستان تاريخي و واقعي شود!
تفاوت رستاخيز با ساير فيلمهايي كه درباره كربلا و حوادث آن ساخته شدهاند دراينجاست كه نويسنده و خالق اثر در اين فيلم سعي كرده از منظر ديگري به واقعه كربلا بپردازد و اين درحالي است كه مخاطب به دليل همين تفاوت نميتواند آن طور كه شايسته است با داستان فيلم ارتباط برقرار نمايد.
در واقع آنچه تاكنون در مورد داستان و وقايع كربلا توسط مورخان وخطبا عنوان شده در برخي موارد مطابقت و همخواني با نوع روايت در رستاخيز نيست، براي نمونه ميتوان به صحنههاي شهادت نامآوران كربلا اشاره كرد كه هيچ تطبيقي با آنچه در تاريخ و روايات آمده، ندارند. از همين روي باورپذيري براي تماشاگر يا مخاطبي كه تا حد زيادي بر واقعه عاشورا و كربلا اشراف داشته و از ابتدا تا انتهاي آن را ميداند بسيار سخت و دشوار خواهد بود كه اين يكي از بزرگترين نقاط ضعف فيلمنامه و روايت داستاني فيلم است. روايت قصه عاشورا در رستاخيز به گونهاي طراحي شده است كه با باورها، شنيدهها و نوشتههايي كه تاكنون عموم مردم با آن سروكار داشتهاند منطبق نبوده و تفاوت دارد.
جداي از نقاط ضعف فيلمنامه و شكل روايت داستان اين فيلم به رغم هزينههاي سنگين توليد و هياهويي كه در ساخت آن شد داراي نقاط ضعف بسياري در ساير زمينههاي فني، تكنيكي و كارگرداني است. به عبارت ديگر ساخت فيلمهايي چون كيميا و دوئل با آن حجم وسيع از پيش توليد و پردازش حرفهاي سطح انتظار مخاطب، كارشناسان و منتقدان سينما را از احمدرضا درويش تا حد زيادي بالا برده و توقع بيشتري از ايشان در خلق آثار حرفهاي تر و ماندگار را ميطلبد.
به نظر ميرسد كارگردان در انتخاب بازيگران يا فاقد اختيار كامل بوده يا اينكه انتخاب صحيح و بجا در خيلي از كاراكترها نداشته است و همين موضوع سبب شده تا تماشاگر شاهد ارائه بازيهاي خوب و شايسته از سوي شخصيتهاي اصلي فيلم نباشد. البته بايد بازي فرهاد قائميان در نقش حر را از اين امر مستثني نمود زيرا او توانسته با بازي تكنيكي و كاملاً حسي و درونگراي خود نقشي قابل قبول و باورپذير به مخاطب ارائه دهد و يك سر و گردن از ساير بازيگران بالاتر قرار گيرد.
عدم توجه جدي كارگردان به هدايت بازيگران در ايفاي كاراكترهايشان كاملاً ملموس و قابل ملاحظه است. اين مطلب در كاراكتر يزيد نيز به خوبي محرز و هويداست چراكه بابك حميديان كه عهدهدار اين نقش است بازي سرد و تصنعي از خود ارائه داده است كه قابل قياس با بازي درخشان او در «چ» حاتميكيا نيست. همچنين با اينكه سعي شده از برخي بازيگران خارجي صاحبنام دراين فيلم استفاده شود اما به دليل عدم تسلط كارگردان روي آنها ضعف بازيگري در اين بازيگران نيز به خوبي مشهود و ملموس است. ضعف فيلم رستاخيز تنها به كارگرداني و بازيگري آن ختم نميشود و متأسفانه كارگردان در ارائه و نمايش سكانسهاي جنگي و جلوههاي ويژه ناتوان عمل كرده و نتوانسته خالق صحنههاي جذاب، ديدني وقابل باور باشد. شايد اگر كارگردان رستاخيز صحنههاي جنگي فيلم محمدرسولالله ساخته مصطفي عقاد كه توليد حدوداً 35 سال پيش و امكانات و تكنولوژي زمان خود بود را (اين فيلم لااقل در سال چند بار از شبكههاي سيما پخش ميشود) با دقت بيشتري ميديد ميتوانست نمايش بهتر و حرفهايتر و باورپذيرتري از اين لحظات حماسي به مخاطب عرضه نمايد.
در تيتراژ اين فيلم نام آهنگساز مشهوري به چشم ميخورد كه در كارنامه خود آهنگسازي فيلمهاي شاخص و شناخته شده بينالمللي را به همراه دارد. استفان واربك آهنگساز رستاخيز جايزه اسكار را در سال 1999براي فيلم شكسپير عاشق دريافت كرده است اما شهرت وي در اين فيلم نتوانسته به كمكش بيايد و همين امر سبب شده تا فيلم رستاخيز فاقد موسيقي جذاب و درخور شأن باشد. در بيشتر سكانسهاي فيلم موسيقي آن ساز خودش را ميزند! و هيچگونه هارمونيك و هماهنگي با مضمون و داستان فيلم ندارد. شايد موسيقي ساخته شده براي اين فيلم به عنوان اثري مستقل قابل شنيدن و جذاب باشد اما وقتي روي فيلم قرار ميگيرد با لحظات و صحنههاي فيلم همخواني لازم را ندارد. اين امر به دليل عدم انتخاب صحيح ميباشد چراكه درست است نام اين آهنگساز جهاني است اما نكته اين است كه ايشان با فرهنگ ايراني و همچنين داستان كربلا و عاشورا هيچ سنخيتي نداشته و آن را درك نكرده است و براي همين در ساخت و ارائه موسيقي درخور و مناسب اين فيلم ناتوان و ناموفق عمل كرده است.
هيئت داوران بخش بينالملل جشنواره سي ودوم به موسيقي اين فيلم جايزه بهترين موسيقي فيلم را اهدا نمودهاند كه شايد اين انتخاب نشأت گرفته از نام و نشان بينالمللي اين آهنگساز برجسته و دريافت جايزههاي متعدد بينالمللي و در رأس آنها اسكار از سوي ايشان باشد.
فيلم رستاخيز نكات مثتبي هم در زمينههاي ديگر داراست. طراحي صحنه، لباس و نيز انتخاب لوكيشنها و ساخت دكورهاي مناسب از نقاط قوت فيلم محسوب ميشود، اما روند طولاني توليد و هزينههاي فراوان فيلم سطح توقعات را بسيار بالا برده و رستاخيز متأسفانه اين توقعات را برآورده نميكند.
نویسنده : رضا آژ
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 03 اسفند 1392 - 23:56
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]