تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام علی (ع):با علما معاشرت كن تا علمت زياد، ادبت نيكو و جانت پاك شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867408000




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان زیبای چادری شدن یک زن


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



داستان زیبای چادری شدن یک زن
تصمیم گرفتم که برم تجریش یه چادر بخرم امتحان کنم یا می تونم یا نمی تونم، رفتم تو یه مغازه ای که قبلا دوستم از اون جا چادر عروسی شو دوخته بود.




به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، تو یه خونواده کاملا اصیل به دنیا اومدم و بزرگ شدم، واسه همین هم بی قید و بند نبودم پدرم سرهنگ وزارت دفاع بود و مادرم هم پرستار یه بیمارستان واسه همین همیشه سعی می کردم که مثل فرهنگ خونواده پوشش داشته باشم. سنگین لباس می پوشیدم اما چادری نبودم درست مثل مادرم اعتقاداتم به جا بود اما خیلی شناخت نداشتم در حد این که خانوادم و مدرسه واسم گفته بودن.   تا این که سال اول دانشگاه بودم. یه روز حالم بد شد و بردنم بیمارستان، اون جا بود که به خانواده ام گفتن که نازنین قلبش مادرزادی دچار مشکله و الان خودشو دیگه نشون داده یه هفته بیمارستان موندم و بعد مرخص شدم.   اومدم خونه و با هیچ کس کاری نداشتم میشه این جور تعریف کرد که افسرده شده بودم اونی که اومده بود خواستگاری ام و قرار بود که با هم ازدواج کنیم خیلی راحت همه چی رو ریخت به هم و گفت که نازنین امیدوارم درک کنی من دوستت دارم اما زندگیم را هم دوست دارم. من بچه هم دوست دارم می خوام با کسی ازدواج کنم که هم خودشو خوشبخت کنه هم منو. من آدم این کار نیستم طاقت ندارم که حالت بد بشه، رفت اما من .....   درست موقعی این اتفاق افتاد که همه چی خوب بود. واسه همین به درگاه خدا خیلی شکوه می کردم. منی که تا اون موقع آزارم به هیچ کس نرسیده بود واسم سوال بود که دارم تاوان چی و پس میدم؟   چند وقتی به همین منوال گذشت تا این که یه روز رفتم امامزاده اسماعیل اون جا یه دختر بود. اونم داشت زیارت می کرد اومد جلو و با هم دعا خوندیم و من واسش همه چی رو تعریف کردم اونم گفت که بهتر نیست با خدا دوست بشی تا این که شکایت کنی؟ شاید خودش بهت گفت که چرا این کارو باهات کرده.   راست می گفت. من همش داشتم ناله می کردم و باهاش یه ذره درد دل نمی کردم. رفتم جلو با خودم گفتم یا منو تو بغلش می گیره یا پسم م یزنه. شروع کردم به کتاب خوندن و قرآن خوندن اما هم چنان مانتویی بودم دیگه خدا منو تو بغلش گرفته بود. درسمو تموم کردم سرکار رفتم همه اون چیزایی که فکر نمی کردم یه روزی بشه شد.   یه روز تو محل کارم اومدم تو یک سایت اجتماعی ببینم این چه سایتی هستش که همکارم می رفت. اومدم ثبت نام کردم و عضو شدم یه روز به طور اتفاقی با یه بنده خدایی وارد بحث شدم که موضوع به چادر سر کردن کشید با حرفاش که همه از قرآن و حدیث بود متقاعدم کرد حالا که تو نصف راه رو رفتی کاملش کن، دیدم راست می گه.   اولش واسم سخت بود خیلی هم غر می زدم اما می گفت اولش سخته اما عادت می کنی تصمیم گرفتم که برم تجریش یه چادر بخرم امتحان کنم یا می تونم یا نمی تونم. رفتم تو یه مغازه ای که قبلا دوستم از اون جا چادر عروسیشو دوخته بود.   خانومه اندازه گرفت و گفت سه روز دیگه حاضره بیا بگیر اما همه قشنگیه این داستان به قول اون بنده خدا این جا بود که وقتی چادرم حاضر شد رفتم که بگیرم خانومه که اتفاقا سیده هم بودند و مادر شهید، بهم گفت که نذر کرده بود که اگه مشکل دخترش حل بشه واسه 10 نفر چادر مجانی بدوزه و یکی ازون 10 نفر، من بودم...   من مثل همه چادری نشدم که از چشم نامحرم مصون بمونم، چادر سر کردم چون خدا باهام حرف زده بود، چون عاشق خدا شدم..."   منبع: باشگاه خبرنگاران   115




۱۳۹۲/۱۱/۳۰ - ۱۰:۲۱




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن