-
داستان زیبای چادری شدن یک زن
تصمیم گرفتم که برم تجریش یه چادر بخرم امتحان کنم یا می تونم یا نمی تونم، رفتم تو یه مغازه ای که قبلا دوستم از اون جا چادر عروسی شو دوخته بود.
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، تو یه خونواده کاملا اصیل به دنیا اومدم و بزرگ شدم، واسه همین هم بی قید و بند نبودم پدرم سرهنگ وزارت دفاع بود و مادرم هم پرستار یه بیمارستان واسه همین همیشه سعی می کردم که مثل فرهنگ خونواده