تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شكرگزارى در همه حال بود كه بندگان مخلصش با آن عبادتش ك...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868370641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فرازهایی از زندگی علامه مقدم؛ مومنی مجاهد


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

فرازهایی از زندگی علامه مقدم؛ مومنی مجاهد تهران - ایرنا - علامه سید محمد تقی مقدم تمامی کارها را از روی دلسوزی و درد انجام می داد و زندگی او بندگی محض ، مجاهدت در راه خدا و خدمت به خلق بود .


علامه مقدم با اعتقاد به برتری منطق اسلام بر سایر منطق ها و اندیشه ها تلاش می کرد تا جهل را ریشه کن کرده و اسلام صحیح را به مردم عرضه کند ، او علاوه بر تلاش برای برداشتن موانع از سر راه فهم مردم ، با مظاهر فریینده و اغوا گر نیز مبارزه می کرد.
در فرازهایی از مجاهدت های این علامه مبارز آمده است :
شاگرد مغازه زرگری بود. ورزشکار و خوش هیکل. عموهای بازار مشهد خیلی دوستش داشتند. آن موقع به لوتی ها و داش مشتی ها می گفتند «عمو ». بدنش ورزیده بود، هفت بار دور استخر بزرگ کوه سنگی را شنا می کرد ، کمتر کسی می توانست. عموها فکر می کردند اهل چاقوکشی و خلاف های دیگر هم باشد.
نمی دانستند اصل و نسب او مذهبی است و یک پایش در هیات ها، تا اینکه یک روز در بازار و اطراف، خبر پیچید که سیدمحمدتقی، شاگرد زرگری، عمو غلام را زده زمین، صندلی انداخته روی گردنش و او را تا دم در بازار کشیده. می گفتند آمده جلوی سید حرف زده، دهانش بوی نجاست می داد. سید هم عصبانی شده و عمو غلام را از بازار بیرون کرده. از آن روز همه با احترام و احتیاط بیشتری به سیدمحمدتقی مقدم نگاه می کردند.
حدود سال 1320 متفقین ایران را اشغال کرده بودند، انگلیسی ها از جنوب و روس ها از شمال، مشهد پراز روس ها بود و توده ای ها جولان می دادند. یک روز دو سرباز روس، با لباس نظامی مست کرده بودند و همین طور تلو تلو خوران وارد صحن مسجد گوهرشاد شدند.
کسی جرات نمی کرد حرفی به آنها بزند، خیلی راحت سلاح می کشیدند و می کشتند و کسی نمی توانست حرف بزند؛ آمدند تا مقابل ایوانی که وارد حرم می شد. همه نگاه می کردند و جرات کاری را نداشتند. یک مرتبه یک پسر جوانی که شال سبزی به سرش بسته بود، آمد جلو یقه این دو سرباز را گرفت.
همین طور که دست و پا می زدند و با زبان روسی فریاد می کشیدند، آنها را کنار دیوار آورد و دو کشیده محکم به صورتشان زد ، طوریکه تقریبا حواسشان سرجایش آمد.
بهت زده به جوان نگاه می کردند. مردم جمع شدند، خادم ها آمدند، سریع مردم را متفرق کردند و جوان را بردند داخل کشکیک خانه. حالا سربازهای روسی شروع کرده بودند به داد زدن و فحش دادن، اما کسی زبانشان را نمی فهمید.
خادم ها جوان را نصیحت می کردند که چه کار میکنی جوان، حواست هست؟ اما سید جوان هنوز عصبانی بود و می خواست برگردد سروقت سربازها، با لهجه مشهدی می گفت ؛اینها مستند.
هرچه خادم ها می گفتند: «سید جان! ول کن، اینها خارجی اند، دین ندارند » فایده نداشت. اسمش را پرسیدند، گفت سیدمحمد تقی مقدم. چند سال بعد، حاج سید تقی در شبستان گرم همین مسجد گوهرشاد، دعای کمیل می خواند و در و دیوار مسجد همراه مردم، با او ناله می کردند.
شنیده بود که نواب صفوی به مشهد آمده؛ دوست داشت حتما او را ببیند و خودش را برساند به مهدیه، نواب آنجا بود. در مهدیه نشستند و با هم صحبت کردند. سیدمحمدتقی از چشمان نواب حرارت می گرفت. ارتباط وی با فداییان از همانجا شکل گرفت. روزی، شهیدان نواب صفوی ، واحدی و طهماسبی با ده نفر دیگر از گروه میهمان علامه مقدم می شوند، او هم ترتیبی می دهد که صحن مدرسه میرزا جعفر را فرش کنند تا نواب برای مردم سخنرانی کند. آن سخنرانی تا سا لها در ذهن مردم و به خصوص طلبه ها ماند.
ظهرها می رفت پشت سر آقا شیخ غلامحسین تبریزی، از مجتهدین مشهد نماز می خواند. پسر شیخ سر جریان نواب زندانی بود و تازه آزاد شده بود و با سیدمحمدتقی رفاقت داشت. در یکی از صحبت ها ، بحث به وضع بد بعضی مغازه های اطراف حرم کشیده شد که رادیو خرید ه اند و صدای موسیقی رادیو را در مغازه هایشان بلند می کنند. ناراحت بودند که چرا حرمت زوار امام رضا (ع) و این محیط حفظ نمی شود، پسر شیخ سابقه دار بود و نمی توانست وارد قضیه شود.
قرار شد آقا سید محمدتقی با کمک بچه های انجمن انصار فاطمی، این کاسب ها را امر به معروف و نهی از منکر کنند. بچه ها وارد مغازه هایی که رادیو داشتند می شدند و از صاحب مغازه می خواستند که دیگر رادیو روشن نکند و اگر گوش نمی کرد، بار دیگر، نفر دیگر، به آنهایی که بها نمی دادند، بیشتر از سه بار تذکر دادند. حتی خود آقا سید رفت با آنها صحبت کرد که این کار را نکنند.
بعضی لج کرده بودند. سرانجام آقا سید محمدتقی خودش به مغازه ها می رفت و رادیوهای آنها را می گرفت. صاحب مغازه هم فقط هاج و واج نگاه می کرد . چند تا از بچه های انجمن هم این کار را کردند.
مامورهای کلانتری هم این بچه ها را گرفتند و بردند. حاج آقا شب رفت دم در منزل مرحوم شیخ غلامحسین تبریزی و ماجرا را تعریف کرد که کلانتری این بچه ها را گرفته و حالا خانواده آنها نگران می شوند و این اثر سوء می گذارد.
شیخ با استاندار خراسان رفاقت داشت، تماس گرفت و گفت این چه معنی دارد که در حریم حرم امام رضا (ع) موسیقی آنچنانی پخش کنند و بعد هم که یک نفر بیاید بخواهد جلوگیری کند، بیایند او را بگیرند. آنها کم سن و سالند، خانواده هایشان نگران هستند. او هم از مرحوم شیخ حساب می برد، گفت بی خود کرده اند حاج آقا! 10 دقیقه بعد این بچه ها آزاد شدند و تا مدتی این قصه از اطراف حرم جمع شد.
من و حاج آقای مقدم در نجف بودیم که آیت الله حکیم فوت کردند. من مقلد ایشان بودم. حاج آقا به من گفت الان دو نفر مطرح هستند، آقایان خمینی(ره) و خوئی. می خواهی از کدام تقلید کنی؟
گفتم: از هردو.
گفت: نمی شود، باید یکی را انتخاب کنی.
گفتم: پس هرکدام عالم ترند.
گفت: از نظر علمی هر دو در یک سطح هستند. اما نظر من این است که از آقای خمینی تقلید کنی. چون ایشان شجاع تر است.علامه خودش شجاع و نترس بود و این خیلی برایش مهم بود.
گفتیم برویم حرم و سر نماز مغرب، آیت الله خمینی(ره) را ببینیم. به حرم که رسیدیم، پرسیدیم، گفتند آقا نماز را در مسجد ترک ها می خوانند، بعد می آیند حرم. گفتیم کاش رفته بودیم همانجا. بالاخره نماز را خواندیم و گوشه ای در حرم نشستیم تا ایشان بیایند. یک وقت دیدیم آیت الله خمینی وارد حرم شدند، دنبال جایی می گردند که بنشینند، اما هیچ کس بلند نمی شود، من سریع بلند شدم و گفتم حاج آقا بفرمایید. امام هم تفقدی کردند و رفتند کنار حاج آقا مقدم نشستند.
چند دقیقه بعد یک نفر دیگر بلند شد و من هم کنار امام نشستم و همراه حاج آقا مقدم با امام صحبت می کردیم. امام دعوت کردند که به منزلشان برویم و آنجا هم چند جلد رساله از ایشان گرفتیم که به مشهد برسانیم.
فراهنگ (2)**1630**1601**
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]




26/11/1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن