تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826601799




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

موش کوچولوی گرسنه


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: موش کوچولوی گرسنه
موش کوچولوی گرسنه
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیپکس نبود.یک آقا موشه ای بود که در بیشه ای سبز زندگی می کرد. مدتی بود که این آقا موشه زندگی سختی داشت،چون نمی تونست غذایی برای خوردن پیدا کنه.اون همه جا را به دنبال غذا گشت ،اما چیزی پیدا نکرد.آقا موشه روز به روز لاغر و لاغرتر می شد.تا اینکه روزی از روزها سبدی پر از غله پیدا کرد.آقا موشه خیلی خوشحال شد،اما نمی دونست چطور باید وارد سبد بشه.ناگهان اون متوجه ی سوراخ روی سبد شد.آقا موشه آنقدر لاغر شده بود که به راحتی می تونست از سوراخ رد بشه.همینکه آقا موشه وارد سبد شد،شروع کرد به خوردن.هی خورد و خورد و خورد تا اینکه خیلی چاق و چله شد.اما حالا دیگه نمی تونست از اون سوراخ کوچولو رد بشه.آخه اون خیلی چاق شده بود.آقا موشه شروع کرد به داد و فریاد زدن و گفت«حالا چه جوری از اینجا بیام بیرون؟»موش پیری که از کنار سبد رد می شد،صدای داد و فریاد آقا موشه رو از سبد شنید و ازش پرسید«چه اتفاقی افتاده؟»آقا موشه گفت «وقتی لاغر بودم از طریق سوراخ وارد سبد شدم.توی سبد دانه های زیادی بود و من مقدار زیادی از آن ها را خوردم،حالا چاق چله شدم و نمی تونم از این سوراخ بیام بیرون.به نظر تو من باید چه کار کنم؟»موش پیرخندید و گفت «حالا باید صبر کنی تا به اندازه ی اولت لاغر بشی.»ترجمه:نعیمه درویشی تنظیم:بخش کودک و نوجوان
موش کوچولوی گرسنه
مطالب مرتبطاین طوری بهتر است! داستان بز دانا آش لنگه جوراب منزل نو مبارک دوستی ها مامان گنجشک کوچولو! موش خپل روسیاه حالا از کدوم طرف بریم؟! جوجه کلاغ آزاد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 537]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن