واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همه ی ما،یعنی خانه
یکی بود، یکی نبود. خانهای بود که چهار تا دیوار داشت. یک پنجره، یک پله و یک سقف قشنگ. یک روز پله گفت: «اگر من نبودم، هیچکس نمیتوانست وارد خانه شود برای همین هم من از همه مهمتر هستم.»در خندید و گفت: «من از همه مهمتر هستم چون اگر من نباشم، هیچکس نمیتواند از این دیوارها رد بشود و توی خانه برود.» دیوارهای خانه که حرفهای در را شنیدند، گفتند: «اگر ما دیوارها نباشیم که اصلا خانهای درست نمیشود. این ما هستیم که خانه را میسازیم، پس ما مهمتریم.»
پنجره آهی کشید و گفت: «شما نمیدانید اگر من نباشم، هیچ نوری به خانه نمیرسد و همه جا تاریک میشود. کار من از همه مهمتر است، پس خودم از همه مهمتر هستم.» سقف خانه فریاد زد: «شما نمیدانید که اگر من این بالا نباشم و جلوی باد و باران و آفتاب داغ را نگیرم، این خانه خراب میشود؟ من از همهی شما مهمتر هستم چون سقف خانهام.» پله گفت: «من مهمتر هستم.» در گفت: «نه. من مهمتر هستم.» آنها آنقدر گفتند و گفتند که پله قهر کرد و رفت. در هم قهر کرد و رفت. دیوارها هم رفتند. سقف هم رفت و پنجره نشست روی زمین. حالا دیگر خانهای نمانده بود که معلوم شود چه کسی مهمتر است. پله گوشهای نشسته بود و هیچکاری نداشت که بکند. مثل در که هیچ کس از او رد نمیشد، چون حالا خانهای نبود که او در آن خانه باشد. دیوارهای خانه هم بیسقف و بیکار گوشهای ایستاده بودند، دیوارهای بیسقف و بی در و پنجره، به هیچ دردی نمیخورند و سقف دیگر سقف نبود، چون روی هیچ دیواری نبود. او دلش میخواست مثل روزهای قبل، بالای دیوارهای خانه بنشیند و مراقب باشد که باد و باران و آفتاب خانه را خراب نکند. پله آرام آرام به طرف در رفت و گفت:»اگر خانه نباشد، من به هیچ دردی نمیخورم.» در گفت: «اگر خانه نباشد، من هم به هیچ دردی نمیخورم.» پنجره گفت: «حالا هر خانه کجاست؟» دیوارها گفتند: «همهی ما در کنار هم خانه میشویم.هر کدام نباشیم، خانه هم نیست. سقف گفت: «حالا فهمیدیم که چه کسی از همه مهمتر است.» پله پرسید: «چه کسی؟» سقف خندید و گفت: «همهی ما! ما یعنی خانه. وقتی همه با هم باشیم، مهم هستیم.»پله با خوشحالی رفت و پایین در نشست. در رفت و میان دیوار ایستاد. و پنجره رفت کنار در، درست سر جای خودش. دیوارها زیر سقف ایستادند و سقف مثل همیشه مراقب خانه شد تا باد و باران و آفتاب آن را خراب نکند. حالا آنها خوب میدانستند که خانه از همه چیز مهمتر است.مرجان کشاورزی آزاددوست خردسالانتنظیم:بخش کودک و نوجوان********************************** مطالب مرتبطآرزوی مورچه ی قرمز موش کوچولوی گرسنه قوقولی قوقو این طوری بهتر است! داستان بز دانا آش لنگه جوراب منزل نو مبارک دوستی ها مامان گنجشک کوچولو!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]