واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
داستانسازی رسانهها بخاطر منافع اقتصادی کسانی که به خواندن رمان و ادبیات داستانی علاقهمندند، نام جی.کی. رولینگ را میشناسند؛ نویسندهای که با چاپ سلسله رمانهای هریپاتر به درآمد نجومی دست یافت و شهرت بسیاری را به دست آورد. چندی پیش، رولینگ به واسطه یکی از آثار خود در اخبار و مطبوعات به نحو متفاوتی خبرساز شد.
داستان از این قرار است که رولینگ یکی از رمان های جدید خود را با عنوان «آوای فاخته» با نام مستعار روانه بازار کتاب کرده است.
او تمایلی نداشت این کتاب با نام خودش به فروش برسد، اما چندی پس از ورود این اثر در بازار کتاب، از سوی یکی از دوستان خانوادگی رولینگ شایع می شود نویسنده این کتاب، رولینگ است.
شیوع این خبر به پرفروش شدن این کتاب انجامید و پس از شیوع بسیار این خبر، خود نویسنده نیز در پاسخ به خبرنگاران به اکراه اعتراف کرد این رمان اثر اوست و همین مطلب بر فروش آوای فاخته بیش از پیش افزود. نارضایتی رولینگ نیز از اشاعه این خبر توسط شرکت حقوقی که فاش نشدن نام رولینگ را به عنوان نویسنده این رمان تضمین کرده بود، با پرداخت مبلغی به وی جبران شد؛ مبلغی که گفته شد توسط این نویسنده به امور خیریه اختصاص پیدا کرد.
اگر به این ماجرا نگاهی عمیق داشته باشیم، درخواهیم یافت رسانه های خبری چه نقش اقتصادی مهمی در روابط اجتماعی و همچنین در حوزه هنر و سرگرمی ایفا می کنند. فاش شدن نام این نویسنده را می توان یک تصادف و یک اتفاق صرف دانست، اما وقتی به حجم پول رد و بدل شده پس از این خبر (این خبر که رولینگ نویسنده آوای فاخته است) می نگریم، به سختی می توانیم لو رفتن این خبر را صرفا یک اتفاق بدانیم. حتی اگر نگاه بدبینانه تری داشته باشیم، ممکن است این جریان را از ابتدا به نحو متفاوتی تفسیر کنیم و امکان بدهیم از ابتدا اصلا بنا نبوده نام نویسنده پنهان بماند، بلکه نام مستعار خود بخشی از داستان است، داستانی که بناست جنجالی را در بازار کتاب ایجاد کند. اگر این رمان از ابتدا به نام نویسنده اصلی به بازار می آمد، به این حد توجه مخاطبان و حتی علاقه مندان به آثار این نویسنده را به خود جذب نمی کرد، اما لو رفتن نام نویسنده و حتی اکراه نویسنده از این مطلب، خود به جذابیت ماجرا می افزاید و به این شکل داستانی مهم تر از خود داستان آوای فاخته ساخته می شود.
در اینجا قصد ندارم حکم قطعی درباره این ماجرا بدهم و کل آن را داستان ساختگی توسط ناشر بدانم، ولی احتمال چنین تفسیری از این ماجرا وجود دارد و این نمونه از داستان پردازی ها در مطبوعات و رسانه های معتبر کم نیست. اگر به روابط مالی و اقتصادی بسیاری از وقایع مهم و جنجال آفرین نگاه عمیق تری بیندازیم، آنها را به گونه متفاوتی تفسیر خواهیم کرد.
یکی از فیلسوفان معاصر که به ارائه تفسیرهای اینچنینی از وقایع جنجال آفرین عصر شهره بود، بودریار است. نگاه بودریار به رسانه ها، بسیار متفاوت با نگاه مرسوم است. او یکی از داستان پردازی های جنجالی رسانه ها را «جنگ خلیج فارس» در زمان جورج بوش پدر می داند. به ادعای او این جنگ، یک جنگ واقعی نبود، بلکه یک جنگ رسانه ای بود.
اما در اینجا باید دو مساله را از یکدیگر متمایز کرد:
الف ـ چرا رسانه ها به چنین داستان پردازی هایی می پردازند؟ ب ـ چرا رسانه ها از روشدن دست خود هراسی ندارند و داستان های بی اساسی را می سازند؟ مساله اول مهم است، ولی در قیاس با مساله دوم، مساله ای پیش پاافتاده است. رسانه ها برای رسیدن به منافع اقتصادی و غیراقتصادی صاحبان خود، به ایجاد چنین جنجال هایی نیاز دارند.
اما چرا رسانه ها از روشدن دست خود هراسی ندارند؟ بودریار پاسخی را برای این پرسش ارائه می کند. از نگاه او، ما در عصری زندگی می کنیم که واقعیت جهان به آنچه در رسانه ها انعکاس می یابد تقلیل یافته است. اصلا مردم فراتر از آنچه رسانه ها روایت می کنند، دسترسی به واقعیت ندارند.
در عصر کنونی، واقعیت آن چیزی است که در رسانه ها هست و آنچه در رسانه ها نیست، در واقع نیست. داستانی که رسانه ها می سازند و جنجالی که می آفرینند، در هیچ مرجع و محکمه ای غیر از خود رسانه ها زیر سوال نخواهد رفت. چراکه هیچ مرجع و منبعی غیر از خود رسانه ها وجود ندارد که نادرستی این داستان ها را به گوش مردم برساند.
بنابراین اگر داستانی رسانه ای می شود، فقط یک رسانه همتراز می تواند نادرستی آن داستان را به گوش مردم برساند و اگر همه رسانه های قدرتمند بر سر ایجاد یک داستان توافق داشته باشند و منافع خود را در ایجاد چنین داستانی ببینند، هیچ راهی برای نشان دادن غیرواقعی و ساختگی بودن آن داستان وجود ندارد.
بنابراین اگر اصحاب رسانه های قدرتمند بر سر تحقق داستانی ،منافع مشترکی داشته باشند، هیچ چیز توان مقابله با ساخته شدن این داستان را ندارد. ذکر این نکته لازم است هر داستانی توانایی ندارد منافع همه اصحاب قدرت و ثروت را در جهان تامین کند، چرا که بین این اصحاب، واگرایی ها و اختلافات زیادی وجود دارد.
بنابراین نگاه عرفی و عمومی به رسانه ها، پذیرش اخبار این رسانه هاست، ولی مخاطب نخبه با نگاه شکاکانه و انتقادی به اخبار و محتویات خبری رسانه های قدرتمند می نگرد. ساعد عالمی / جامجم
پنج شنبه 24 بهمن 1392 21:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]