محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843092268
ماجرای کالبدشکافی پیکر شهید مطهری
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۷
علاقه وافری به ادبیات داشت اما پدر که قاضی و مسئول قضایی در کشور بود از ترس حقوقدان شدن فرزند، او را مجبور به آموختن علم پزشکی کرد. هر چند پدر نمیدانست زندگی برای «فرامرز» کوچکش خواب دیگری دیده است. اگر او قاضی و وکیل نشد اما دست سرنوشت او را به سیستم قضایی وارد کرد و همکار پدرشد. دکتر فرامرز گودرزی نام آشنایی در تاریخ پزشکی قانونی ایران است؛ مردی که با پشتکار بسیار سازمان پزشکی قانونی را متحول کرد و سابقه درخشانی در خدمت به سیستم قضایی بر جای گذاشت. امروز مصادف است با سالگرد فوت این پزشک دلسوز و مهربان که خون حیاتبخش پزشکی قانونی ایران بود. به گزارش ایسنا، روزنامه قانون با این مقدمه، گفتوگوی منتشرنشده خود با مرحوم دکتر فرامرز گودرزی را منتشر کرده که مشروح آن در پی میآید: * آقای دکتر، برای شروع از آغاز زندگی و نحوه ورودتان به رشته پزشکی بگویید. من در تهران در سال 1312 در محله هفتدختران به دنیا آمدم. آن موقع پدرم رئیس دادگستری مازندران بود. یکی از اتفاقات خوب در زندگیام این بود که همان روزی که بهدنیا آمدم به پدرم تلگراف زدند که به ریاست شعبه 2 شهرستان تهران منصوب شده است. بعد در همین تهران بودیم، من کلاسهای ابتدایی را تهران بودم. بعد هم به دبیرستان علمیه و بعد از علمیه به دارالفنون رفتم. من درسهایم را در دارالفنون خواندم تا کلاس پنجم دارالفنون بودم سال ششم رفتم ششم ادبی زیرا ادبیات دوست داشتم. پدرم گفت تو جوانمرگشده میخواهی بروی ادبی بخوانی که بعدش بروی دانشکده حقوق مثل من بدبخت بشوی؟ به زور ما را دبیرستان هدف در رشته طبیعی ثبت نام کردند. زمان کنکور از بدشانسی خوردیم به 28 مرداد. من دهات بودم، آمدم تهران جلویم را گرفتند راه ندادند. هر چه گفتم من اینم من آنم پدرم الان خودش دادستان تهران است تلفن کنید، جلویم را گرفتند راه ندادند و از کنکور تهران جا ماندم. بعد گفتند شیراز خیلی خوب است. رفتیم شیراز و آنجا هم امتحان دادیم. من میخواستم کنکور طب قبول نشوم که بیایم بروم حقوق، متأسفانه در طب قبول شدم. آنجا خواستیم تخصص بگیریم خورد به سربازی. آن زمان میگفتند اول سربازی و بعد تخصص، در حالی که الان میگویند اگر تخصص قبول شدید درس بخوانید و بعد سربازی بیایید. از ادامه تحصیل ماندم. چه شد وارد پزشکی قانونی شدید؟ من همان سال ازدواج کرده بودم. خانه و زندگی در تهران داشتم. یک روز که مهمان پدر بودم با دکتر سیدمحمد خان طباطبایی رئیس طب قانونی آشنا شدم. گفت آقازاده چهکاره است؟ پدرم گفت دکتر است. گفت الان من دکتر کم دارم، دکترهایی هم که میخواهم استخدام کنم حتماً باید از خانواده قضات باشند. خلاصه یک وقت ما دیدیم ابلاغ پزشکی قانونی تهران در سال 1340 به نام من صادر شد. خلاصه آنجا دکتر طباطبایی آمد و گفت بیا به من سر بزن. آقای ویشگاهی هم بود رئیس شعبه دیوان عالی کشور بود و رئیس شعبه دادگاه تجدید نظر انتظامی که پدرم آنجا بود به من گفت یک نصیحت به تو میکنم. اگر حرف مرا گوش کردی عاقبتت خوب است و اگر گوش نکردی بدبختی. گفتم چیست؟ گفت در کار عدلیه خوش رقصی نکن و در حدی که متعادل است کار کن. شرایط کاری و مالی در پزشکی قانونی مساعد بود؟ آقا ما این را فراموش کردیم. من اصلا دلم نمیآمد کسی پشت در اتاق من منتظر بماند. هر چه حقوق هم میگرفتم پول چای و قهوه در میآمد. 680 تومان حقوق میگرفتم. یک روز وزیر وقت آمد دید که تمام اتاقها خالی است فقط اتاق من پر است. گفت این کیست؟ گفتند فلانی است. آنها اعتراض کردند و گفتند این همه ارباب رجوعها را به سمت خود میکشد. آن زمان 200 تومان به ما اضافهکار مقطوع میدادند. خلاصه شبنامه پخش کردند که این بچه اعیان است و به او اضافهکار میدهند و به ما نمیدهند! چنین حرفهایی هم بود. خلاصه ما 880 تومان حقوق که میگرفتیم ناهار به خانه نمیرسید مگر سر راه میوهای چیزی میخریدم. به هر حال بعد از شش ماه که آنجا بودیم مسئله آموزش کارورزی قضایی و تدریس به قضات، شروع شد. دکتر طباطبایی من را انتخاب کرد. دروس کارورزی قضایی پزشکی قانونی را به من داده بودند. کارورزی و آموزش قضات چگونه بود؟ استاد پزشکی قانونی دکتر طباطبایی بود. با اینکه وظیفه من نبود، قضات را میآوردم کالبدشکافی میکردیم و از کالبدشکافی من فیلم برداشتهاند که هنوز هم پلیس قضایی آن فیلمها را دارد. بعد از انقلاب تغییر در کار شما ایجاد شد؟ زمان انقلاب شد و بعضی گفتند شما مردم را دوست ندارید. در حالی که هر جا اتفاقی میافتاد من بلافاصله در اداره بودم. با اینکه وظیفهای برای حضور نداشتم برای کمک به مردم همیشه حاضر بودم. حتی در جنگ تحمیلی که هر روز تعداد زیادی شهید و همچنین کشتههای عراقی را میآوردند من معاون اداره بودم. هر روز چند تا از بچهها را نگه میداشتیم و به آنها ناهار و پول میدادیم. نفری 5 یا 6 هزار تومان که بمانند کارها با سرعت و دقت انجام شود. کشتگان عراقی هم همینطور و خدا شاهد است که ما آن زحمتی که برای شهدای خودمان میکشیدیم برای کشتههای عراقی هم میکشیدیم. هرگز اتفاقی افتاد که احساس کنید پاداش اعمال خیر شما بود؟ کار خوب هیچوقت بیپاسخ نمیماند. یک روز که آماده رفتن به خانه بودم دیدم یکی فوت کرده. جواز دفنش را دادم ضمن تسلیت به آنها گفتم اگر ناهار هم میخورید حاضر است. گفتند نه، حال ناهار خوردن نداریم. گفتند آمبولانس نداریم، با این ماشینهای سپاه آمدیم. حالا باید اینجا بایستیم تا فردا آمبولانس بیاید. گفتم نمیشود چون واقعا سخت میگرفتند. شهردار سخت میگرفت که آنها باید ببرند بهشت زهرا. نوشتم به پلیس راه که این کودک در بین راه فوت شده و جواز دفنش را هم دادم تا کار سریعتر انجام شود. چند وقت بعد یک مشکلی پیش آمد، آمل رفتیم. با پسرعمو و برادرم به سپاه ساری رفتیم. مقداری ملک داشتیم که سپاه تملک کرده بود و پرداخت پولش را به تاخیر میانداختند. یکدفعه همان مرد را در آمل دیدیم. خلاصه ما را برد و پذیرایی مفصل اداری و پرسید مشکلتان چیست؟ داستان را تعریف کردم. نگذاشت برگردیم و کارشناس آورد و ملک ما را قیمت گذاشت و به همان قیمت هم به ما پول دادند. شما به ادبیات خیلی علاقه داشتید، علاقه خود را چگونه پیگیری کردید؟ علاقه زیادی به ادبیات داشتم. هنوز هم دنبالش میکنم. مثلاً دیوان طالب و زهره که مجموعه اشعار مازندرانی است را با کوششی 50 ساله جمعآوری کردم. برای هر بیتش من مدت مدیدی زحمت کشیدم. خدا بیامرزد نیما یوشیج را معلم ابتدایی من بود و وقتی شنید من این کار را میکنم خیلی هم کمک کرد. از نیما یوشیج گفتید. از او خاطرهای دارید؟ نیما را به خاطر اشعار نویی که میگفت پس میزدند. فرهنگیها سعی میکردند به مدرسه راه ندهند. میتوانست استاد ادبیات فارسی باشد در حالی که معلم ادبیات دبستان بود. کلاس هم که برای تدریس میآمد کاری به دروس کلاسیک نداشت؛ شروع میکرد به روش خود تدریس کردن. البته او در سطح بالا و بزرگی بود، ما کودک سطح دبستانی. خیلی مرد محترمی بود. سر کلاسش همه ساکت مینشستند که چه کلامی از دهانش در میآید. نیما یوشیج یا همان علی اسفندیاری چون مازندرانی بود با پدرم دوست بود و یکی دو بار خانه ما ناهار آمد. خیلی مرد خوب و باسوادی بود. موقعی که دکتر خانلری وزیر شد، نگران بود و میگفت من را بیرون میکنند. پدرم به خانلری تلفن کرد و گفت من به نیما یوشیج علاقهمندم تا با او رفتار مناسب داشته باشد. از هم شاگردیهایتان بگویید. از دوستان و همشاگردیهای ما دکتر کاتوزیان بود که الان از علمای حقوق است. خیلی پسر خوب و باسواد و والیبالیست حسابی هم بود که در تهران برای آبشارهایی که میزد بسیار معروف بود. زمان کودتای 28 مرداد پدرتان در چه منصبی بودند؟ پدر من وکیل مجلس و معاون دکتر مصدق بود. یعنی دکتر مصدق رئیس فراکسیون دادگستری بود، پدرم معاونش بود. در دانشگاه هم دکتر مصدق استاد پدرم بود. یعنی حق استادی به گردن پدرم داشت. زمانی که نفت را ملی کردند همان دوره پدرم وکیل مجلس بود که خیلی زحمت کشید. نظرشما درباره مسائل روز علم پزشکی و پزشکی قانونی مانند پیوند اعضا و شبیهسازی و حالا امثال اینها چیست؟ رساله من در سال 1338 تقریبا در چهل و چند سال پیش درباره پیوند اعضا بود. یعنی جایگزین کردن روده کوچک به جای حالب. حالب یک لولهای است که از کلیه میآید و میرود به مثانه. این اگر قطع شود کلیه از بین میرود. ابتدا پیوند اعضا از 1338 در بیمارستان نمازی و دکتر نوری شروع شده بود. بعد من دنبال پیوند اعضا از مرده به زنده بودم که امکانپذیر شد. امروز پیوند از مرده به زنده خیلی زیاد است. باید مردم را تشویق کرد که اگر جنازهای دارند که سالم است و فوت کرده اجازه بدهند که پیوند برداریم. خوشبختانه مردم ما ایثارگرند در این مورد. این کار را اغلب میکنند. از نقش و کارکرد پزشکی قانونی در دستگاه قضایی ما بگویید. رابطه بین پزشکی قانونی و قاضی چگونه باید باشد؟ ما وقتی به پزشکی قانونی آمدیم، گفته میشد ما پزشکیم و قضات لیسانسه هستند ما نباید زیردست آنها باشیم. پدرم قاضی بود میدانستم قاضی چقدر باید زحمت بکشد. این بود که من کاملا برعکس فکر میکردم. گفتم به سواد نیست، به مقام است. ما باید احترام به مقام قاضی را داشته باشیم و نهایت همکاری را داشته باشیم. این بود که من، دکتر منصور خلعتبری و دکتر محمدعلی خلعتبری با قضات خیلی رفیق بودیم. ارتباط خوب با قضات به ابداع پلیس قضایی هم منجر شد، درست است؟ نتیجه یک کار جالب در رابطه با مسئله صحنه جرم بود. در گذشته اگر جرم یا قتلی اتفاق میافتاد قاضی و پلیس و پزشک هر کدام جداگانه برای تحقیق میرفتند. من پیشنهاد تشکیل یک تیم دادم که رئیس این تیم، قاضی جزایی باشد تا پزشکی قانونی و پلیس با هم به محل وقوع حادثه بروند و پرونده کامل به دادگستری بیاید. برای همین هم آقای هاشمی شاهرودی فرمودند که یک سمینار خیلی بزرگی تشکیل شود و چند روز این سمینار طول کشید و همه گفتند عجب کار جالبی بود. این است که الان ما به دنبال پلیس قضایی هستیم تا پلیس قضایی دارای تیمهایی از جمله قاضی و پزشکی قانونی باشد. از خاطراتتان مانند کار با قضات باسابقهای چون آقای سپهوند برایمان میگویید؟ سپهوند با من میانهاش خیلی خوب بود. عقیده هم داشت که پزشکی قانونی اگر قوی نباشد کار قضات به جایی نمیرسد. قاضی خیلی خوبی بود و در هر کاری پزشکی قانونی را دخالت میداد. یک پرونده خیلی جالبی بود که آقای سپهوند قاضیاش بود و من را به عنوان کارشناس دعوت کرد. داستانش این بود که یک جوانی میرود با نامزدش در راسته طلافروشان خیابان تختطاووس، شهید مطهری فعلی که طلا بخرند. پسری را میبیند که دنبال اینها افتاده و همینطور سوت میزند نامزد که ورزشکار و قهرمان کاراته بود با این مزاحم درگیر میشود و فرد مزاحم پا بهفرار میگذارد اما جوان به او یک ضربه کاراته میزند که او جابهجا می افتد و میمیرد. پزشکی قانونی در یک بررسی سطحی میگوید آثاری از ضربه وجود ندارد اما آقای سپهوند قبول نمیکند. دوتایی رفتیم کالبد شکافی. وقتی پشت گردن را وا کردیم، متوجه شدیم که گردن به کلی له شده و من اظهار نظر کردم که ضربه جسم سختی به گردن باعث این کار شد. پرسیدند از من که ممکن است این ضربه کاراته باشد. من گفتم بله. خلاصه رفت به دادگاه آقای سپهوند من را خواست آن موقع حقوق ما 12000 تومان بود. با 14 هزار تومان حق کارشناسی 20 تا سوال جلوی من گذاشت که اگر چنین است و فلان و سوالاتی از این قبیل. خلاصه من هم شوخی کردم و گفتم ما حاضریم 20 هزار تومان بدهیم و فرار کنیم و کارشناسی نکنیم. به هر حال صحبت این بود که دست کاراتهباز در خارج از رینگ کاراته اگر به کار بیفتد آلت قتاله است یا خیر. من هم پاسخ دادم بله. ضربه دست کاراته باز در خارج از محیط ورزشی اگر وارد شود آلت قتاله است. در مورد ورزشکاران خاطره دیگری هم دارید؟ یک مورد قتل دیگر در رینگ بوکس اتفاق افتاد که آن زمان هنوز ورزشکاران بیمه نبودند. آن هم مدتهای مدیدی گرفتاری ایجاد کرده بود. من هم گفتم چون در خود ورزش بوده قتل شبه عمد است. در حالی که وکیلش میگفت قتل عمد است که من ثابت کردم در ورزش بوده و شبه عمد است. پرداخت دیه کامل حکم این ورزشکار بود که پرداخت شد. از لحظات تلخ و شیرین کاری که داشتهاید برایمان تعریف کنید. یک مورد خیلی جالب و خیلی عجیب بود. یک روز ساعت 2 بعدازظهر بعد از اتمام کار داشتم میرفتم دانشکده، همکاری داشتیم به نام کیاپاشایی که دوید از من کمک خواست. دیدیم که در طرفهای کرمانشاه یک ماشین باری پر از مواد غذایی که در راه جبهه بود بعد از تخلیه بار در دره سقوط کرده و 5 نفر کشته شدهاند. آن زمان آنهایی که در شهرستانها فوت میکردند را به تهران میآوردند تا ما دوباره بررسی کنیم. یکی از اینها مشکوک بود. یعنی مادرش میگفت این صورتش له و لورده شده، من این را نمیشناسم ولی این اگر پای چپش شکسته باشد جنازه ماست. رفتم در آمبولانس پای چپ او را گرفتم که ببینم شکسته است یا نه. دیدم بعد از 27 ساعت که از مرگش میگذرد پا نرم و گرم است. داد زدم سر کیاپاشایی که بیا این زنده است او را به بیمارستان سینا بردند. مادر و خواهرش پرسیدند چه شده؟ گفتم زنده است. گفتند زنده میماند؟ گفتم خدایی که در این شرایط بعد 27 ساعت او را زنده نگه داشته مسلماً زنده نگاهش خواهد داشت و زنده هم ماند. یک بار هم تعداد زیادی نوزاد را کنار خیابان گذاشته بودند که از بی غذایی و سرما مرده بودند. البته بعضی هم نمرده بودند. ما فوری نجاتشان دادیم. حتی یکی از اینها را فکر میکردند مرده است سینهاش را بازکردند، مرا خواستند و گفتند دکتر بیا. رفتم دیدم نمرده است فوری گذاشتم در آمبولانس بیمارستان سینا و نجاتش دادیم. این چیزهای شیرینی است که ما از این روشها برای نجات این افراد استفاده کردیم. از آن به بعد من دستور دادم که هر جنازه ای به پزشکی قانونی می آید اول توسط پزشک معاینه شود از لحاظ اینکه زنده است یا مرده است بعد در سردخانه برای دفن بگذارند. از لحظات تلخ نگفتید؟ زمانی که حضرت آیتالله مطهری ترور شد را هرگز فراموش نمیکنم. او را خیلی دوست داشتم. کتابهایشان را داشتم. موقعی که ایشان را ترور کردند بازپرس تعداد گلولهها و نوع تفنگ و زاویه برخورد را خواسته بود. اجماع علمای تهران این بود که ایشان جزو آیات بزرگ است و نمیشود کالبدشکافی کرد. من هم آن موقع سرپرست اداره بودم. حالا داستان این بود که به دادستان انقلاب تلفن کردیم که نمیگذارند کالبدشکافی کنیم. گفت به من مربوط نیست، فردا صبح بازپرس ما از شما نوع گلوله را میخواهد. به دادستان عمومی تلفن کردیم گفت آقا اصلا در صلاحیت ما نیست. همه جا را خالی میگذارند و آدم تک و تنها باید آنجا تصمیم بگیرد و یکی از کارهای مشکل همین است. در نهایت تصمیم گرفتیم به امام راحل زنگ بزنیم. آقا قم تشریف داشتند. تلفن کردیم قم دفتر امام راحل، آنجا اتفاقا من را شناختند. گفت دکتر گودرزی حالت چطوره و دلیل تماس را پرسیدند، گفتم آیتالله مطهری را آوردهاند بازپرس این سوالات را طرح کرده آقایان اجازه کالبدشکافی نمیدهند. گفت گوشی دستت باشد و گفت بگویید بیایند از آنهایی که اجازه نمیدهند. آیتالله شاهآبادی بود. آقا به او گفت مگر من نگفتهام در کار اجرایی دخالت نکنید.؟ کار پزشکی قانونی به شما چه مربوط است؟ شما بروید کنار بگذارید هر کار میخواهند بکنند؟ ما خوشبختانه وقتی شروع به کار کردیم با شکاف اول پوکه گلوله درآمد و ما فهمیدیم که اسلحه چیست و مسیرش چیست؟ به عنوان آخرین سوال علل موفقیت خودتان را چه میدانید؟ من از لحاظ زندگی و مالی موفق نبودم برای اینکه هرچه داشتم ملک پدری بود. حقوق بازنشستگی هم پول داروها هم نمی شود. چون داروهایی که به من می دهند خیلی گران است. یعنی حداقل یک قوطی 70 یا 80 هزار تومان است. بنابراین اگر موفقیت علمی باشد به خاطر پشتکار خودم بود. وقتی کوچک بودم پدرم و مادرم مرا به مطالعه کتاب تشویق میکردند دوستان شوخی میکردند که دکتر گودرزی سر جنازه هم کتاب می برد. البته واقعا کتاب می بردم سر جنازه و آسیبها را با آسیبهای موجود در کتاب مقایسه میکردم. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]
صفحات پیشنهادی
فرماندار سمنان: پیکر سردار شهید علی شکراللهی فردا در سمنان تشییع میشود
فرماندار سمنان پیکر سردار شهید علی شکراللهی فردا در سمنان تشییع میشودفرماندار شهرستان سمنان گفت سردار شهید علی شکراللهی فردا با حضور آحاد مردم مومن و انقلابی استان سمنان تشییع میشود حسن سعدالدین امشب در گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری فارس در استان سمنان اظهار داشت آیینپیکر مطهر ۲۶ شهید دفاع مقدس وارد کشور میشود
پیکر مطهر ۲۶ شهید دفاع مقدس وارد کشور میشودپیکر مطهر ۲۶ شهید دفاع مقدس که در مناطق جزیره مجنون و فاو کشف شده است ۷ بهمن از مرز شلمچه وارد کشور میشود به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس باشگاه توانا در ادامه تفحص پیکرهای مطهر شهدای دفاع مقدس در عملیات برونمرزی توسط کمیته جبا حضور آحاد مردم پیکر سردار شهید علی شکراللهی در سمنان تشییع شد
با حضور آحاد مردمپیکر سردار شهید علی شکراللهی در سمنان تشییع شدپیکر سردار شهید علی شکراللهی پیش از ظهر امروز با حضور آحاد مردم مومن و انقلابی استان سمنان تشییع شد به گزارش خبرگزاری فارس از استان سمنان آیین تشییع پیکر سردار شهید علی شکراللهی پیش از ظهر امروز از محل معراجالشهدایتوصیه علامه مصباح به داشنجویان و دانشگاهیان: لزوم مصون شدن در مقابل شبهات و مطالعه آثار شهید مطهری/علوم انسانی
توصیه علامه مصباح به داشنجویان و دانشگاهیان لزوم مصون شدن در مقابل شبهات و مطالعه آثار شهید مطهری علوم انسانی غربی وحیمنزل نیستآیتالله مصباح خطاب به دانشگاهیان گفت دانشجو باید متوجه شود که این علوم انسانی غربی وحی منزل نبوده و وجود نظرات مختلف در این علوم مؤید همین معناست وبه بهانه پاسداشت حاج احد دهبزرگی ماجرای سرودن شعری برای استخوانهای یک شهید
به بهانه پاسداشت حاج احد دهبزرگیماجرای سرودن شعری برای استخوانهای یک شهیدوقتی بعد از سالها استخوانهای سردار شهید ناصر عظیمی را به شهر برگرداندند حاجی دعوت بود درباره شعر سوالی پرسیدم و خیلی ساده و از روی دل جواب داد برو همین حالا به ناصر بگو میخوام برات شعر بگم به گزاردر مراسم تبادل شهدا پیکر 26 شهید آسمانی به میهن بازگشت
در مراسم تبادل شهداپیکر 26 شهید آسمانی به میهن بازگشتپیکر 26 شهید آسمانی دوران دفاع مقدس از طریق مرز شلمچه به کشورمان بازگشت به گزارش خبرگزاری فارس از خرمشهر دقایقی پیش مقامات دو کشور ایران و عراق در حضور مسئولان صلیب سرخ جهانی تفاهمنامه تبادل پیکر شهدای امروز را برای تحویل بهناگفتههایی از روابط شهید مطهری و بازرگان
شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۷ ۳۰ مجله نسیم بیداری مصاحبهای با علی مطهری درباره روابط شهید مطهری با مرحوم مهندس بازرگان داشته است و فرزند شهید مطهری به ناگفتههایی از روابط این دو چهره مطرح دوره انقلاب پرداخته است به گزارش ایسنا بخشهایی از سخنان مطهری به این شرح است - بعد از آنکه شهیتشییع پیکر جوان شهید بحرینی با حضور گسترده مردم+عکس
تشییع پیکر جوان شهید بحرینی با حضور گسترده مردم عکسمردم بحرین پیکر یک جوان بحرینی را که به ضرب گلوله نیروهای رژیم آل خلیفه شهید شد تشییع کرده و بر قصاص قاتلان شهدا و تداوم انقلاب خود تاکید کردند به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه خبری جمعیت وفاق ملی اسلامی بحرین مردم بحریمراسم تشییع پیکر جانباز شهید سید علیرضا ستاری آغاز شد
با حضور مسئولان لشکری و کشوری مراسم تشییع پیکر جانباز شهید سید علیرضا ستاری آغاز شد مراسم تشییع پیکر مطهر جانباز شهید سیدعلیرضا ستاری شهید فتنه سال ۸۸ با حضور مردم شهید پرور و شخصیتهای لشکری و کشوری آغاز شد به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی باشگاه خبرنگاران مراسم تشییع پیکر مطهربازگشت پیکر ۲۶ شهید دفاع مقدس به میهن
بازگشت پیکر ۲۶ شهید دفاع مقدس به میهن پیکر مطهر ۲۶ شهید کشورمان امروز از مرز بین المللی شلمچه به آغوش میهنمان بازگشت به گزارش واحد مرکزی خبر رییس ستاد قرارگاه کمیته جست وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت پیکر مطهر شهدای تازه تفحص شده در نقطه صفر مرزی شلمچه از مقامات عراقیپیکر پاک 26 شهید دوران دفاع مقدس به کشور بازگشت
استانها جنوب خوزستان دقایقی پیش از طریق مرز شلمچه پیکر پاک 26 شهید دوران دفاع مقدس به کشور بازگشت اهواز - خبرگزاری مهر رئیس قرارگاه جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت دقایقی پیش پیکر مطهر 26 شهید تازه تفحص شده هشت سال دفاع مقدس یه میهن اسلامی منتقل شد به گزارش خبرگزبا حضور شخصیتهای سیاسی پیکر شهید ستاری تشیع شد
با حضور شخصیتهای سیاسیپیکر شهید ستاری تشیع شدمراسم تشیع شهید سیدعلیرضا ستاری صبح امروز جمعه در خیابان 17 شهریور تهران با حضور شخصیتهای سیاسی و کشوری در حال برگزاری است به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس مراسم تشیع شهید سید علیرضا ستاری صبح امروز جمعه در خیابان 17حضور یک بازیگر در تشییع پیکر شهید فتنه 88 + عکس
حضور یک بازیگر در تشییع پیکر شهید فتنه 88 عکس امیرحسین مدرس بازیگر صدا و سیما در تشییع پیکر مطهر شهید علیرضا ستاری ۱۳۹۲ ۱۱ ۲۰ - ۱۵ ۳۳پیکرهای پاک 26 شهید به کشور منتقل میشود
شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۳ ۲۹ دوشنبه هفتم بهمن پیکرهای پاک 26 شهید تازه تفحص شده هشت سال دفاع مقدس یه میهن اسلامی منتقل میشود به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا -منطقه خوزستان- سرهنگ حسین عشقی رئیس قرارگاه جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح و مسئول گروه تفحص ایران در عراق بتشییع پیکر جانباز شهید سید علی اکبر عدل
تشییع پیکر جانباز شهید سید علی اکبر عدلمراسم تشییع پیکر جانباز شهید سید علی اکبر عدل صبح امروز یکشنبه با حضور گسترده مردم تهران برگزار شد عکس مجید حق دوست1392 11 06 - 12 00 دریافت کل گزارش تصویریپیکر شهید ستاری نماد دفاع ولایت است/ انقلاب ما به نماز و قرآن زنده است
الله کرم در تشییع پیکر شهید ستاری پیکر شهید ستاری نماد دفاع ولایت است انقلاب ما به نماز و قرآن زنده است رزمنده دوران دفاع مقدس در مراسم تشییع پیکر جانباز شهید سید علیرضا ستاری با اشاره به اینکه درخت انقلاب هنوز خون میخواهد گفت این شهید عزیز ما متعلق به عاشورای سال ۸۸ و پرچمی۷ بهمنماه؛ تبادل پیکرهای ۲۶ شهید دوران دفاع مقدس
۷ بهمنماه تبادل پیکرهای ۲۶ شهید دوران دفاع مقدس فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین گفت پیکرهای طیب ۲۶ شهید دوران دفاع مقدس روز دوشنبه ۷ بهمن ماه در مرکز شلمچه مبادله خواهند شد سردار سیدمحمد باقرزاده فرمانده کمیته جست وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در گفت وگو با تسنیم گفت پیک-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها